دوشنبه 28 آذر 1384

رفتار شناسي تئونازيسم Theo-Nazism، سپنتا م.

رفتار شناسي تئونازيسم Theo-Nazism

بررسي رفتارشناسانه جريانات مبتني بر شيعه گرايي افراطي و عوامگرايانه در ايران امروز، بيش از پيش خطر ظهور نوعي گرايش برتري طلبي قومي - عقيدتي را در آغاز هزاره سوم آشكار ميكند. آنچنان كه قرابت انكار ناپذيري بين عقايد اسلامگرايان بنيادگراي وطني و عقايد فاشيستي رايج در ميانه قرن بيستم احساس ميگردد. در اين نوشته ، نگارنده ميخواهد با هم با مطالعه تطبيقي سلوك اين دو جريان تاريخي وجوه مشترك آنها را به شرح زير مورد بررسي قرار داده و در نهايت ترم جديد " تئونازيسم " را تعريف نمايد:

- هر دو جريان قائل به يك نوع رهبري كاريزماتيك و فروهري هستند كه فرامين صادر شده از بالا را غير قابل سرپيچي يا نقد ميگرداند. در هر دوي اين جريانها ، الوهيت كاريزما امري تسري يابنده و به درجات مختلف قابل تفويض به رده هاي پايين تر سازماني ست و آستانه تقدس را ميزان سر سپردگي به رهبر بزرگ تعيين ميكند. در همين راستا ،در هر دوي اين جريانات قدرت كه امري انتصابي ست و نه اكتسابي ، از بالا به پايين تفويض ميگردد و حضور توده ها در اين انتصابات در صورت وجود به نوعي "بيعت" تعبير ميگردد.

- نازيسم بر بستري از احساس حقارت مردم آلمان از شكست سنگين در جنگ جهاني اول از متفقين به بار نشست و هدف اوليه آن كه دستاويز سخنراني هاي آتشين رهبران ناسيونال سوسياليست دهه سوم قرن بيستم بود همانا احياء امپراطوري رايش و بازسازي هر آنچه بود كه به اعتقاد آنها در طي اين دوران توسط "ديگران" به غارت رفته بود. بنياد گرايي اسلامي نيز با تكيه بر بغض مسلمانان كه به ادعاي آنان تمدن ، ادبيات و فرهنگشان مورد تاراج قرار گرفته تلاش در بسط تئوريك خود مينمايد. هر دو جريان دائيه احياء تمدني را دارند كه بنابه دلايل بيروني ( و نه معايب دروني ) تخريب شده است.

- تمثال پرستي و چاپلوسي امري رايج در هر دو جريان است. اين امر از آنجا ناشي ميگردد كه چيزي به اسم اراده اجتماعي و مكانيسمهاي دمكراتيك تصميم سازي گروهي در اين دو جريان اعتباري نمي يابد. از اين روست كه در هر كوي و برزن و با بهانه يا بدون آن تصوير رهبر بزرگ نصب ميشود و همگان مكلف به اداي احترام به آن هستند. حتي در رژه هاي نظامي نيز نيروهاي مسلح بيش از پرچم به عنوان سمبل وحدت ملي به تمثال كاريزما اداي احترام مينمايند. استمرار اين امر بتدريج نوعي نارتسيسيم و خود شيفتگي مفرط را در رهبر بزرگ القا مينمايد كه به شدت برداشت و تحليل او از آنچه در اطرافش اتفاق مي افتد دفرمه مي نمايد و او را به سوي پرتگاه رفتارها و اظهارات پارانوئيدال سوق ميدهد.

- هر دو جريان قائل به برتري نژادي - عقيدتي گروهي خاص هستند. همانگونه كه نژاد آريايي يا ژرمن بدون داشتن هيچ گونه توضيح برون گرايانه و تنها با تكيه بر مجموعه اي از فرمايشات پدر سالارانه و نقد ناپذير رهبر كبير (نظير آنچه در كتاب نبرد من نوشته آدولف هيتلر ديده ميشود) داعيه برتري بر ساير اقوام و ملل را دارد ، قشري گرايي شيعه نيز با تكرار پاره اي عبارات برون كشيده شده از مانيفستهاي داخلي ،ادعاي برتري عقيدتي - قومي مينمايد.

- هر دو جريان در واقع جريان سومي هستند كه در گرد و خاك حاصل از نزاع دو تفكر كاپيتاليستي و سوسياليستي ناگهان سر بر مي آورند و و با اغواء افكار توده ها با يك حركت زير پوستي و به قول خود با چراغ خاموش به نحو غير قابل باور قدرت را يكباره مي ربايند.

- اين هر دو جريان قائل به وجود دشمن بيروني ( و نه رقيب ) هستند . در همين جهت است كه توهم توطئه دستاويز چسباندن انگ جاسوسي ، وطن فروشي و خيانت به هر نيروي ناراضي و دگر انديشي ست كه جرات نقد قدرت را مي يابد. با توسل به دستاويز تلاش براي كشف همين توطئه موهوم است كه هر دوي اين جريانها به ظن خود دليل براي تفتيش عقايد ، شكنجه و نقض گسترده حقوق بشر مي يابند. اين توهم ، ابزار لازم براي برون افكني نقصان ها و معايب ابن دو جريان و انداختن تمام تقصيرات به گردن دشمن فرضي را نيز فراهم ميكند.

- در هر دوي اين دو جريان لغزش و ريزش كادر امري مسبوق به سابقه و رايج است و كوچك كردن حلقه دوستان و همفكران تا جايي پيش ميرود كه بسياري از شخصيت هاي تاثير گذار در به قدرت رسيدن جريان تماميت خواه بتدريج غير خودي ، واداده ، فريب خورده و مرعوب دشمن فرضي ناميده شده و از دايره دوستان حذف ميگردند. اين دو جريان بشدت تماميت خواه بوده و نه تنها عرض اندام جريانات فكري منتقد را در كنار خود بر نمي تابند بلكه حتي قائل به حيات موازي آنها نيز نيستند.

- هر دو جريان نازيسم و بنيادگرايي اسلامي قائل به تسويه حساب تاريخي با اقليتهاي قومي - عقيدتي به طور عام و يهودي ستيزي به طور خاص هستند. اين هر دو جريان با تكيه بر حقارت ناشي از شوكي كه با غلبه اقتصادي - فرهنگي جريانات منسجم يهودي - مسيحي (نظير آنچه در صدر اسلام و بعدا در آندلس به مسلمانان تحميل شد) يا تفكرات متمركز سرمايه داري درونگراي يهودي ( كه در دهه هاي ابتدايي قرن بيستم توسط سرمايه داران يهودي ) به اقتصاد اروپا اعمال شد ، تلاش براي توجيه اقدامات تلافي جويانه خود مينمايند.

- مخاطب اصلي اين هر دو جريان توده مردم و نه اقليت روشنفكر و آموخته جامعه است. با دست يازيدن به تبليغات گسترده و استفاده از عقايد پوپوليستي و قشري ، هر دو جريان بر امواج توده ها سوار ميشوند و گاه تا آنجا پيش ميروند كه آبرودارترين فرهيختگان جامعه نيز از گزند توهين ها و اتهامات رنگارنگ آنان در امان نمي ماند. در همين راستا با صرف هزينه هاي مادي - اجتماعي بسيار دادگاههاي فرمايشي تدارك ديده ميشوند و با "هويت" سازي هاي مكرر تلاش در انفصال مردم از روشنفكران و تعميق دره بي اعتمادي به قشر فرهيخته و انديشمند به نفع عوامزدگي افراطي معني پيدا ميكند.

- هر دوي اين جريانات اصرار به اصلاح جهان دارند .بنا به ادعاي آنان ،دنيا به سوي اضمحلال و نابودي پيش ميرود و اگر عقايد نجات بخش آنان نباشد عنقريب است كه شيرازه جهان از هم بگسلد. آنها به ظن خود رسالتي آسماني در اصلاح امور دنيا دارند .به همين دليل است هر دو نسخه بهبود اين مريض رو به موت را مي پيچند و با گلوباليزه كردن و جهان شمول خواندن عقايد بشدت محلي خود در سوداي رهبري جهان بسر مي برند.همانگونه كه هيتلر برلين را مركز دنيا مينامد ، در ايران نيز به زعم بنياد گرايان تمام راهها به قم ( و نه رم !) ختم ميشوند.

- هر دو جريان بشدت جنگ زا و جنگ زي هستند. شرايط جنگي بهانه لازم براي تحميل اختناق ، سانسور ، اعدامهاي دستجمعي و تفتيش عقايد را فراهم مي آورد .به علاوه با توجه به هراس اين جريانات از ارتش كلاسيك موجود ، هر دو در پي ايجاد ارتشهاي سر سپرده موازي برآمده و دست نظاميان ارتشهاي جديدشان را آنچنان باز ميگذارند كه ژنرالهاي طفيلي اين ارتشها پس از مدتي نه تنها در مسائل نظامي بلكه حتي در امور اقتصادي بشدت ذي نفوذ ميگردند. ژنرالهاي سپاه با تكيه بر نيروهاي لجستيكي سنگين كه اساسا براي جنگ تدارك ديده شده اند و نيز سوءاستفاده از برچسب نظامي براي فعاليتهاي مخفي خود ( اموري نظير اداره بنادر و فرودگاههاي غير قانوني ، قاچاق و ترخيص غير قانوني كالا و ...) همان نقشي را ايفا ميكنند كه افسران اس اس در دهه سي و چهل قرن بيستم با نفوذ همه جانبه خود در صنايع سنگين ( از صنايع فولاد گرفته تا ماشين سازي ) آلمان نازي ايفا نمودند.

- هر دو جريان وابستگي شديدي به نهادهاي اطلاعاتي موازي خود دارند. در مانيفست هر دو جريان ، كار اطلاعاتي تقديس شده و با برداشتي ماكياوليستي ، هدف وسيله را توجيح مينمايد. شعارهايي نظير جمعيت ميليوني اطلاعاتي و سربازان امام زمان در هر دو جريان سرپوشي براي خشونتي ست كه در نهادهاي موازي اطلاعاتي غير پاسخگو ( از گشتاپو گرفته تا حفاظت اطلاعات قوه قضاييه ) حتي عليه افراد خودي جريان دارد.

- علي رغم وجود دو سيستم نظامي كلاسيك (ارتش) و آلترناتيو عقيدتي آن ( اس اس يا سپاه )هر دو جريان با استفاده از نيروي جوانان قشرهاي فراموش شده جامعه ، تلاش براي ايجاد گروههاي شبه نظامي به اصظلاح خود جوش دارند تا در روز مبادا بتواند صحنه منازعه را به خيابانها كشيده و جنگ خانه به خانه راه بياندازد. دادن امتيازاتي نظير اجازه تفتيش بدني عابرين ، بازرسي منازل و دستگيري بدون مجوز توسط نوجوانان قهوه اي پوش نازي نظير همان عملكردي را دارد كه دادن عنوان ضابط قوه قضاييه و اجازه ايست و بازرسي به نيروي بسيج و مفتخر نمودن نوجوانان پايين شهري آن به عنوان پر طنين آمر به معروف دارد. تاريخ نشان داده كه انزجار از مرفهين و ثروت ستيزي افراطي كه با تبليغ عقايد شبه سوسياليستي و ضد سرمايه داري نهادينه ميگردد در هر دو گروه ميتواند منجر به برخوردهاي شديد در سطح كوچه و خيابان گردد.

- هر دو جريان براي توجيه خود تاريخ را مورد تحريف قرار ميدهند و حقايق تاريخي را به راحتي انكار ميكنند. تحريف وقايعي كه منجر به كودتاي بيست و هشت مرداد شد ، تاريخ سازي خيالي از حركاتي كه باعث پيروزي انقلاب پنجاه و هفت گرديد و انكار حقيقتي نظير هولوكاست كه صدها هزار برگ مستند تاريخي در اثبات آن وجود دارد در واقع تكرار همان تاريخ تراشي مضحكي كه در دهه چهل قرن بيستم منجر به بازنويسي تاريخ معاصر آلمان شد. غافل از اينكه علي رغم صرف هزينه هاي بسيار، كلاه كلمنتيس چيزي ست كه از حافظه تاريخ پاك شدني نيست .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

- رهبران هر دو جريان ظاهرا طبعي ظريف و هنر دوست دارند! بنابر گزارش تاريخ ، آدولف هيتلر نقاشي زبر دست بوده و از شنيدن موسيقي اشك در چشمانش جمع ميشده است . كاريزماي وطني نيز خود را اديب و صاحب طيع ظريف ميداند. قبل از ترور نافرجامش ظاهرا دستي بر ساز داشته و هر از گاهي محفل شب شعري برگزار ميكند.

- ميل به داشتن حداكثر تفاوت با ديگران آن هم به هر قيمتي ، رهبران هر دو جريان فكري را مصر به داشتن ظاهري غير متعارف مينمايد. همانگونه كه هيتلر وسواس عجيبي در حفظ سبيل مضحك خود داشت به گونه اي كه به روايت تاريخ افراد زيادي تنها به دليل به سخره گرفتن ظاهر هيتلر به جوخه هاي مرگ سپرده شدند، آقاي احمدي نژاد نيز اصرار به حفظ پوشش غير معمول و ظاهر نامرتب و دل نچسب خود دارد.به علاوه افتخار مفرط به تظاهر به پابرهنه بودن و ريشه داشتن در اقشار پايين اجتماع در رهبري هر دو جريان بشدت جلب توجه مينمايد.

- بحران هويت رهبران فكري هر دو جريان را به سوي تلاش به الصاق خود به جوامع بزرگتر سوق ميدهد. همانگونه كه آدولف هيتلر اتريشي خود را آلماني ميخواند و احمدي نژاد گرمساري نيز خود را تهراني مينامد .

با عنايت به نكات فوق شاهديم كه علي رغم تفاوت هاي ظاهري ، در عمل قرابت بسياري بين تفكر پوپوليستي به قدرت رسيده در ايران و جريان نازيسم در ميانه قرن بيستم وجود داشته و هر دو از آبشخور قشري گرايي و عوام فريبي سيراب ميشوند. گويا همين نكته است كه به درستي كشورهاي اروپايي را مي هراساند .

تئونازيستهاي وطني بپذيرد يا نه ، آشويتس هنوز بوي مرگ ميدهد. اين را همه نيم ميليون انساني كه سالانه از اين اردوگاه با چشماني گريان بازديد ميكنند اذعان دارد. مهم نيست كه از آن يازده ميليون نفري كه در طي فقط دو سال (1944-1942 ) در اين اردوگاه و اردوگاههاي نظير آن در آلمان هيتلري كشته شدند يا به اتاقهاي گاز سپرده شدند چند ميليون يهودي بودند. مهم اين است كه همه آنها انسان بودند.نسل كشي هر جا كه باشد هراس انگيز و چندش آور است . ارمني و يهودي و لاتين تفاوتي ندارد . مهم نيست كه كوره هاي آدم سوزي و صابون پزي از چربي انساني آشويتس باز مانده باشند يا در خلال تخليه اردوگاه توسط نيروهاي اس اس تخريب شده باشند. مهم آن است كه پس از نيم قرن هنوز ضجه كودكاني كه به اتاق گاز سپرده شدند در گوش تاريخ زنگ ميزند و دودوي چشمان هراسان زنان بي پناه و سر تراشيده آشويتس پوست تن بازديد كنندگان را ميسوزاند. چه فرق ميكند چند ميليون يهودي كشته شده باشد يا چند هزار ارمني ، بوسنيايي ، شيليايي ، كرد عراقي يا كامبوجي ؟ مسئله تعداد نفوسي نيست كه در فجايع قرن بيستم جان باختند. مسئله آنجاست كه اين فجايع به كلي انكار ميشوند يا مورد تشكيك قرار ميگيرند. روي غم انگيز سكه تلاشي ست كه در اين ميان براي تبرئه ديكتاتورها صورت ميگيرد.

سپنتا م.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'رفتار شناسي تئونازيسم Theo-Nazism، سپنتا م.' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016