سه شنبه 29 آذر 1384

شهد یا زهر شهادت؟! نیلوفر شاه محمدي

انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است!چگونه است که ما نقص در سیستم اداره مملکت را با شربت شهادت توجیه می کنیم؟آیا همه کسانی که در11 سپتامبر به برج های تجارت جهانی کوبیده شدند نیز شهید محسوب می شوند؟ و عجبا از این جماعت زالو صفت که مردم را می کشند و در نهایت آنان را شهید می نامند.به راستی کدام یک از آنان تشنه چنین شهادتی بودند؟

هیچ اشکالی ندارد که هزاران خانواده داغدار شدند چرا که رفتگان از این جماعت نا خواسته جام زهرآگین شهادت را نوشیدند و مرحمی جز نام شهادت دروغین بر دل خانواده هایشان زده نشد.این حادثه هم مانند همه حوادث از ذهنها پاک خواهد شد و هیچ چیز تغییر نخواهد کرد ،مگر نه آنکه بعد از گلستان،خرم آباد و بینالود و...تغییری در وضعیت موجود ایجاد شد؟مگر چندین ماه پس از سقوط هوا پیمای توپولوف خرم آباد،قرارداد جدید خرید توپولوفهای از رده خارج شده روسیه بسته نشد؟. سازمانهای علمی و فنی و دولتی ما به واقع تنها کاریکاتوری از آنچه باید،هستند.
.آیا مسئولین ما تا به حال فکر کرده اند- قطعا چنین است-که منطق علمی و عقلی می رساند که اگر هواپیماها هم قابل وصله و پینه وچینی بند زدن و تعمیر بودند،آیا به فکر خود متخصصان و صنعتگران روسی و دیگر کشورها نمی رسید که زحمت و هزینه اندک تعمییر را به جای زحمت و هزینه کلان ساخت هواپیماهای جدید را به خود ندهند؟
و آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که چرا تا به حال هواپیماهای سران مملکت سقوط نمی کند؟مگر نه اینکه در این مملکت اسلام ناب محمدی و حکومت دموکراسی و لیبرال به سبک آخوندی ،عدالت و برابری و برادری حرف اول را می زند،مگر نه اینکه مسئولان بزرگ کشوری خود را برادر و برابر و همسطح از لحاظ امکانات و اولویت های اجتماعی می دانند،پس چگونه است که جان برخی عزیزتز و برخی به بی ارزشی جان گوسپندان کشتارگاه می باشد؟پس چگونه است که برخی با هواپیمای باربری و برخی با جت اختصاصی سفر می کنند؟اگر عدالت و برابری چنین است وای بر بی عدالتی! و بر ما که در برابر این بی عدالتی نمادین که در غالب کلماتی
همچون "انشاءالله مشکلی پیش نمی آید و به خیر می گذرد " چنین سکوت نمودیم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

سانحه تکرار شد ،سانحه تکرار می شود ...و هیچ کس قادر نخواهد بود عمق این فاجعه را درک کند مگر آنهایی که چشم های منتظرشان به بازگشت عزیزشان بر در ماند...مگر آن کودکان ،همسران و پدر و مادرانی که برای همیشه در کنج تنهایی شان شمعی به یادگار عزیز از دست رفته شان روشن خواهند کرد....مگر آنهایی که قلبهای زخم خورده شان زیر خروارها خاکستر دفن شد...مگر آنهایی که تا آخر عمر در حسرت دیدار کسانی که در یک آن از دست دادند خواهند سوخت و چه کسی بهای چنین سوختن را می تواند به آنها بدهد؟مقامات و مسئولین کشوری و رهبر فرزانه انفلاب،یکی دو پیام تسلیت به علاوه یک نام پیشکشی شهید ،برای تسکین آلام خانواده های داغدار با منت اعطاء کردند ! و همه چیز را به خوبی و خوشی تمام کردند و آن را چون تجربه ای مفید برای آینده دانستند!

ولی آنها رفته اند بدون هیچ نام و لقبی! ولی کاش می دانستند که تقدیرشان چنین نبود،...کاش می دانستند خانوادهایشان مستحقق چنین سرنوشتی نبودند،....کاش میدانستند چه بر سرشان آمده است …کاش می دانستند مانور چابهار می توانست به عقب بیافتد و مشت محکم بر دهان استکبار جهانی زدن،بیشتر از جان و زندگی آنها ارزش نداشت… کاش می دانستند تنها با گذشت چنیدن روز ،به فراموشی سپرده می شوند!...کاش می دانستند شهد زهرآگین شهادتشان در سایه بی عدالتی انتظارشان را می کشید!...کاش می دانستند که می توانستند سالیان سال در کنار خانوادهایشان زندگی کنند!....کاش می دانستند شهادت پیشکشی نیست!...کاش می توانستندلحظات آخر،که در تقلای زندگی بودند بی عدالتی را به تصویر بکشند!....کاش می توانستند و کاش می دانستند...ولی افسوس و صد افسوس که ندانسته و نتوانسته رفتند!

نیلوفر شاه محمدي

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شهد یا زهر شهادت؟! نیلوفر شاه محمدي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016