شنبه 10 دی 1384

خيال پردازى اصلاح طلبانه، نگاهى به يك مقاله در نقد روشنفكران عرفى، رضا مقداديان، شرق

پس از انتخابات اخير رياست جمهورى و عدم كاميابى اصلاح طلبان در اين انتخابات نقدها و تعريض هاى زيادى بر تحريميان اين انتخابات وارد شده است. جالب آنكه گاهى عده اى تحريميان را اصلى ترين شكست خورده اين انتخابات خوانده اند و گاهى در مقام پيروز اين انتخابات، تحريميان اصلى ترين بازيگر و رقيب اصلاح طلبان و عامل شكست آنها در اين انتخابات خوانده شده اند. با اين حال آنچه كمتر به چشم آمده تحليل واقع بينانه در بررسى علل شكست اصلاحات است و از همين روى سخن گفتن از تشكيل جبهه دموكراسى خواهى نيز تا اطلاع ثانوى امرى بى فايده به نظر مى رسد. چرا كه وقتى اصلاح طلبان با پيشينه گذشته شان نتوانسته اند اين جبهه را در زمان انتخابات جدى و عملياتى كنند امروز نيز چنانچه در اين پيشينه و عملكرد تجديدنظرى نشود در بر همان پاشنه خواهد چرخيد و توفيقى حاصل نخواهد شد. اما هدف اين يادداشت بازبينى مقاله اى است در روز پنجشنبه در صفحه سياست روزنامه شرق منتشر شد. اين مقاله با عنوان «منازعه روشنفكران عرفى و دينى» نهايتاً به اين جمع بندى رسيده كه روشنفكران لائيك عامل شكست اصلاحات در ايران و حتى عمل كننده به استراتژى محافظه كاران ايرانى بوده اند. در اين مقاله «دفتر تحكيم وحدت» و دانشجويان سياسى به عنوان اصلى ترين پايگاه روشنفكرى عرفى مورد نظر قرار گرفته اند. مدعاهاى كليدى اين مقاله از اين قرار است:
۱- محافظه كاران در برابر اصلاحات، استراتژى «محدوديت از بالا، تخريب از پايين» را طراحى كردند و دانشجويان در همين راستا مناسب ترين گزينه براى تخريب اجتماعى اصلاح طلبان و روشنفكرى دينى بودند.
۲- در چندساله گذشته روشنفكران دينى توسط روشنفكران لائيك تخريب شده اند.
۳- تحريمى ها بايد توضيح دهند كه چرا تحريم را همواره در برابر اصلاح طلبان مطرح كردند و نه در برابر محافظه كاران.
۴- اگر به عنوان مثال با طراحان رفراندوم برخورد نشد از همين روى بود كه آنها بمانند و نهمين انتخابات رياست جمهورى را تحريم كنند.
۵- در چندساله گذشته، منازعه اصلى در دفتر تحكيم، منازعه بر سر روشنفكرى دينى و عرفى بوده است.
• • •
حال اما پاسخ به اين مدعاها:
۱- نويسنده مدعى است كه دانشجويان نادانسته ابزار محافظه كاران براى تخريب اصلاح طلبان بوده اند. اما آيا اين راحت ترين راه براى سرپوش گذاشتن بر ناكارآمدى هاى اصلاح طلبان نيست؟ به واقع دانشجويان در برابر خلف وعده اصلاح طلبان و عدول آنها از وعده هاى اصلاحى چه بايد مى كردند؟ آيا بايد سكوت مى كردند تا محافظه كاران پيروز اين ميدان نباشند؟ چرا اصلاح طلبان براى ناكام گذاشتن محافظه كاران حاضر نشدند با دانشجويان و بدنه اجتماعى اصلاحات همراهى كنند و از تخريب خود جلوگيرى به عمل آورند. گويى ما سوراخ دعا را گم كرده و به جاى آنكه آب را از سرچشمه ببنديم و «علت» را بسنجيم در فكر آسيب شناسى «معلول» هستيم. «علت» تخريب اصلاح طلبان كم كارى و ناكارآمدى آنها بود و لاغير. اين راهكار تنها دواى اين درد بود. بنابراين ناقدان و منتقدان را عامل شكست خواندن يك فرافكنى غيرصادقانه است. همچنين به اين نويسنده بايد يادآور شد كه صحنه سياست در ايران صحنه دوقطبى و ايدئولوژيك «جبهه مشاركت» و «محافظه كاران» نيست كه بر مبناى آن مجبور باشيم نيروهاى سياسى را در يكى از اين دو گروه جاى دهيم و آن گاهى كه اين عمل غيرممكن باشد ، يك نيروى سياسى را ابزار نادانسته يا مزدور گروه ديگر بخوانيم.
۲- نويسنده در طول مقاله خود از تخريب روشنفكران دينى توسط روشنفكران لائيك در سال هاى گذشته نام نمى برد. تا جايى كه اين مسئله را تبديل به اصلى ترين مسئله در چند سال گذشته مى كند. اما اين ادعا بر چه اساسى استوار شده است؟ اگر در ميان روشنفكران دينى افراد ارتدوكسى وجود داشته باشند به تبع آن در ميان روشنفكران دينى نيز افراد ارتدوكس وجود دارند و حتى مى توان مدعى شد كه روشنفكران دينى در انديشه خود ارتدوكس تر از روشنفكران لائيك هستند. منازعه روشنفكرى دينى و عرفى در سال هاى گذشته نيز منازعه اى يك سويه نبوده كه آغازگر آن عرفى ها بوده باشند.
مسئله اصلى در سال هاى گذشته نيز در اردوگاه اصلاحات نه دعواى عرفى ها با دينى ها كه منازعه بر سر اخلاق سياسى بوده است. مسئله اين بوده كه به عنوان مثال يك كانديدا نمى تواند براى كانديداتورى خود پيش شرط هايى تعيين كند و بدون تحقق آن پيش شرط ها كانديدا شود و سپس ردصلاحيت خود را منجر به تحريم انتخابات بداند و پس از ردصلاحيت نيز از كانديدايى ديگر حمايت كند و... مسئله اصلى در سال هاى گذشته مسئله اخلاق سياسى بوده است و نه دينى يا عرفى بودن. چرا كه حتى برخى روشنفكران دينى نيز امروز در عرصه حكومت و سياست سخنانى را مطرح مى كنند كه چندان متفاوت از انديشه لائيك ها نيست. از اين روى تغيير صورت مسئله در سال هاى گذشته از «اخلاق و بى اخلاقى» به «عرفى و دينى» نيز نوعى فرافكنى غيرواقعى است.
۳- نويسنده پرسيده است كه چرا تحريمى ها هميشه در برابر اصلاح طلبان تحريم را مطرح كرده اند و نه در برابر محافظه كاران و سپس با طرح اين پرسش نتيجه گرفته است كه تحريمى ها به نوعى خدمتگزار محافظه كاران بوده اند. بررسى اين مدعا احتياج به واكاوى انديشه تحريم دارد كه از حوصله اين يادداشت خارج است و تنها به ذكر چند نكته بسنده مى شود. تحريمى ها در برابر اصلاح طلبان تحريم را مطرح كردند اما چرا اصلاح طلبان براى جلوگيرى از اين اتفاق رويه خود را تا حدودى تغيير ندادند. تحريمى ها اعتقاد داشتند كه اصلاح طلبان در عمل به نسخه هاى اصلاحى چندان پايبند و صادق نيستند. دواى اين درد كمى صداقت و پايبندى بود. از اين روى اين اصلاح طلبان بودند كه با جدا شدن از بدنه اجتماعى خود و دانشجويان بازى را به حريف اصولگرا واگذار كردند. اصلاح طلبان خود عامل حذف خود بودند چرا كه نخواستند همراه و همگام با بدنه اجتماعى باشند و از اين روى اصلاح طلبان خود اصلى ترين عامل در شكست اصلاحات بودند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

۴- نويسنده در اين مقاله مدعى شده است كه اگر به عنوان مثال با طراحان رفراندوم برخورد نشد به اين دليل بود كه آنها در سال ۸۴ انتخابات را تحريم كنند. در اينجا بى آنكه بخواهيم به دفاع از ايده طراحان رفراندوم بپردازيم (كه آسيب شناسى آن نيز در فرصت ديگرى قابل انجام است) بايد به شيوه نگاه اين نويسنده در نقد طراحان رفراندوم و نحوه تحليل وى بپردازيم. اين نويسنده مى گويد كه با طراحان رفراندوم برخورد نشد تا آنها در انتخابات بعدى به تحريم بپردازند. با همين منطق مى توان گفت كه با رهبران يك گروه اپوزيسيون برخورد نشد تا در انتخابات بعدى در پشت كانديداى اصلاح طلبان بايستند و تنور انتخابات را گرم كنند. اما همه مى دانيم كه اين شيوه از نقد و سخن تنها به كار مچ گيرى هاى سياستمداران حرفه اى مى آيد و در تحليل واقعيات سياسى و اجتماعى جايگاهى ندارد.
۵- نويسنده مدعى شده است كه در سال هاى گذشته منازعه روشنفكرى دينى و عرفى اصلى ترين منازعه در دفتر تحكيم بوده است. اين در حالى است كه واقعيت به قرار ديگرى است تا آنجا كه در انتخابات اخير دفتر تحكيم برخى از روشنفكران دينى نيز حامى بخشى از دفتر تحكيم بودند كه به زعم اين نويسنده لائيك هستند. آن هم به اين دليل كه اصلى ترين مسئله در منازعات جارى در دفتر تحكيم ميزان اعتقاد عملى به روند دموكراتيك در مسائل داخلى دفتر تحكيم بوده است. جريانى نيز كه حاضر نبوده در اقليت بودن خود را بپذيرد، با پنهان شدن در پس تابلوى روشنفكرى دينى سعى كرده تا اختلافات تحكيم را تبديل به يك اختلاف ايدئولوژيك كند تا در صحنه اجتماعى و در ميان فعالان سياسى در معرض نقد قرار نگيرد. اما آنانكه مسائل دفتر تحكيم را دنبال مى كنند به نيكى مى دانند كه در چندساله اخير بسيارى از روشنفكران دينى نيز منتقد عملكرد جريانى در دفتر تحكيم بوده اند كه با قرار دادن خود در پشت تابلوى روشنفكرى دينى و پنهان كردن در اقليت بودن خود، خواهان برقرارى تساوى ميان گروه مقابل (اكثريت) و خود (اقليت) بوده اند. بنابراين مسئله اصلى در دفتر تحكيم در سال هاى گذشته نيز نه تنازع روشنفكرى دينى و لائيك بلكه تنازع ميان جريان اكثريت و اقليتى بوده است كه اگرچه اقليت مطلق بوده اما اكثريت مطلق را مى خواسته است.
• • •
در پايان بايد گفت كه تحليل ها و سخنانى از اين دست نه تنها به برون رفت از موقعيت كنونى و گشايش در مسير اصلاحات نخواهد انجاميد كه كار را سخت تر از پيش خواهد كرد. اصلاح طلبان بايد با گذشته خويش تعيين تكليف كنند و اين تعيين تكليف اصلى ترين مسئله پيش روى آنها است. خواه بخواهند و خواه نخواهند. خود دانند.

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016