چهارشنبه 3 اسفند 1384

تنها ما مي توانيم بر آزادي قيد بزنيم، اکبر کرمي

گفتمان آزادي، به ويژه آزادي بيان كه به باور من جان مايه ي اعلاميه ي جهاني حقوق بشر است، يك بار ديگر و به دنبال چاپ تصاوير اهانت آميزي از پيامبر اسلام در برخي از روزنامه هاي اروپايي، به هسته ي اصلي مجادلات فكري و بگو مگو هاي نظري تبديل شده است. آن چه در چشم اندازي كه براي من وجود دارد مهم و قابل توجه به نظر مي رسد واكنش هاي سراسيمه اي است كه برخي از فعالان پهنه ي حقوق بشر در مواجهه با اين پديده از خود برجاي ن! هاده اند. واكنش هايي كه در وراي انگيزه هاي انساني و صلح طلبانه ي خود- هر جا كه به محدود تلقي كردن آزادي بيان مي انجامد- به برداشتن گام هايي ورارونه بي شباهت نيستند.
براي درك دقيق اين اتفاق به باور من لازم است يك بار ديگر و به طور دقيق انگاره ي آزادي، به ويژه آزادي بيان مورد واررسي و موشكافي قرار بگيرد. در واقع يكبار ديگر مدافعان حقوق بشر بايد به روشني از خود بپرسند كه آيا آزادي، به ويژه آزادي بيان بي قيد و شرط است؟ و چنانچه تصور قيد زدن بر آزادي ممكن باشد، بايد از خود پرسيد چه كسي مي تواند و بايد بر آزادي قيد بزند؟
به باور ! من امكان پيش كشيدن پاسخ هايي روشن به اين سوال ها، در گرو درك يك مساله ي مهم است: چه اتفاقي در جهان ما روي داده است كه يك كج سليقگي ساده ي ژورناليستي، ناباورانه به يك بحران بين المللي گسترده و پرهزينه تبديل شده است؟
آيا براي مثال، اگر اين اتفاق 20 يا 40 سال پيش روي مي داد، باز هم چنين واكنش هاي قابل پيش بيني بود؟
من پاسخ خود را از سوال آخر شروع مي كنم:
به باور من اگر اين كاريكاتورها 20 يا 40 سال پيش كشيده مي شدند، واكنش هاي قابل توجهي را باعث نمي شدند. زيرا مناسبات جهاني و نيز امكانات ارتباطي در دهه هاي گذشته به گونه اي نبودند كه بتوانند اين كنش و واكنش را در سطح جهان بپراكنند. در واقع، گسترش خيره كننده ي امكانات ارتباطي و نيز سازوكارهاي موثر خبررساني در گستره ي جهان است كه توانسته است كنش ها و واكنش هاي از اين دست را جهاني كند. به عبارت ديگر اين رويداد ها به ما مي گوييند كه آدمي وارد عصر تازه اي شده است، عصري كه اگر نتوانيم يا نخواهيم به كم وكيف آن پي ببريم بايد آماده ي پرداختن هزينه هاي سنگين تري باشيم. عصر ارتباطات و اطلاعات، جهاني شدن، دهكده ي جهاني و جامعه ي مجازي عنوان هايي هستند كه بر اين شرايط جديد گواهي مي دهند.
در چنين فضايي چه درك و چه تعريفي از مفاهيمي چون آزادي، توسعه، توهين و ... مي تواند به گسترش صلح و امنيت در گستره ي جهان كمك كند؟
من بر اين باورم كه آزادي بي قيد و شرط است، اما در عين حال بر اين اعتقاد هم هستم كه از آزادي بي قيد و شرط الزامن توهين و جنگ و جدال نمي تراود. "آزادي هم چون ارزش" يكي از اصيل ترين ارزش هاي انساني است كه جايگاه و ارزش خود را به هيچ چيز يا مفهوم ديگري حواله نمي دهد. در فقدان‌ آزادي‌ يا قيد خوردن‌ آن‌ ـ به‌ ويژه‌ آزادي‌ بيان‌ ـ به‌ هيچ‌ كس‌ و هيچ‌ چيز نمي‌توان‌ اعتماد كرد. به‌ عبارت‌ ديگر، ! براي‌ پاسخ‌ گفتن‌ به‌ اين‌ پرسش‌ كه‌ آيا ما احتياج‌ به‌ آزادي‌ نامحدود داريم‌ يا نه‌؟ بايد گفت‌ و گو كنيم. و اين‌ يعني‌ نياز ما به‌ آزادي‌ نامحدود و اين‌ يعني تنها قيد آزادي‌، آزادي‌ ديگران‌ است‌ (برابري‌)(1).
به باور من "آزادي همچون حق" بي قيد و شرط است و هيچ كس، يا هيچ چيز نمي تواند آن را محدود كند و تنها خود فرد است كه مي تواند آزادي خود را محدود كند. به عبارت ديگر آدميان در "وضع طبيعي" بي قيد وشرط آزادند و دليلي ندارد كه بخواهند آزادي خود را محدود كنند و تنها چنانچه بخواهند در يك زندگي جمعي قرار بگيرند (جامعه) بر آزادي خود قيد مي گذارند. روشن است كه فرايند اجتماعي شدن انسان فرآيندي پيچيده و چند بعدي است و به همين سان فرآيند قيد زدن آدميان بر آزادي خود نيز. و اين گونه بود كه آدميان به ترتيب "جوامع طبيعي"، "جوامع سياسي"، "جوامع مدني" و "جوامع مجازي" را تجر به كرده اند يا درحال تجربه كردن آنند. آن چه مهم است اين كه، كم و كيف قيد گذاشتن آدميان بر آزادي خود، در اين جوامع متناسب است با انسان شناسي ها، جهان شناسي ها و ! شناخت شناسي هاي حاكم بر آن ها.
در "وضع طبيعي" آدمي به حكم غريزه و در جهت بقاي خود آزادي خود را بي قيد وشرط قلمداد مي كند و تنها مناسبات زيستي و غريزي است كه مي تواند آدمي را مجاب كند كه به صورت محدود و پاياپاي بر قلمروي خويش قيد بگذارد. تنازع آدميان در وضع طبيعي، تنازع بقاست.
در وضع سياسي اما مناسبات زيستي و غريزي پيچيده تر مي شود و دست يابي به رفاه، شان و منزلت اجتماعي در امتداد غريزه قرار مي گيرد و آدمي را مجاب مي كند كه تا اطلاع ثانوي بر قلمرو خويش قيد هاي تازه ي بيشتري ب! زند. وضع سياسي، وضع ناپايداري است و تنازع آدميان در آن (هم در درون جامعه و هم در بيرون آن) تنازع سياسي است.
در "جامعه ي مدني" امنيت مابه ازاي اصلي بهايي است كه آدمي از كيسه ي آزادي خويش مي پردازد. به عبارت ديگر، در جامعه ي مدني مناسبات اجتماعي و سياسي در حدي پيچيده و ناگزير است، كه آدمي را وا مي دارد براي برخورداري از امنيت و آرامش بيشتر به توزيع برابر آزادي تن دهد.
داستان "جامعه مجازي" اما داستان ديگري است كه در آن زمان و مكان درنوريده مي شود. جامعه ي مجازي آرام آرام داستان اصلي! و مركزي آديمان خواهد شد، با اين وجود آدميان آزادند كه وارد داستان اصلي بشوند يا در حاشيه بمانند. بلكه آدميان آزادند هرگونه كه بخواهند وارد داستان جهان بشوند. جامعه مجازي تعبير عالي ترين روياهايي است كه آدميان بافته اند(2).
در جوامع طبيعي هنوز پهنه ي قدرت از پهنه ي اجتماع قابل تفكيك و تمايز نيست و جامعه بيشتر به يك كلني پرسلولي شباهت دارد. با تمايز پهنه ي قدرت از پهنه ي اجتماع، آرام آرام جامعه ي سياسي شكل مي گيرد و با نهاد سازي و ارگانيزه شدن پهنه ي قدرت، جامعه ي سياسي به سقف خود نزديك مي شود. وقتي! فرآيند اندام زايي در پهنه ي قدرت با فرآيند خودبسنده شدن زير سيستم همراه مي شود، در پهنه ي اجتماع آرام آرام "جاهاي خالي قدرت" شكل مي گيرد. تولد نهاد هاي مختلف اجتماعي در اين جاهاي خالي از قدرت و در نتيجه ارگانيزه شدن پهنه ي اجتماع ماحصل اين تغييرات عميق اجتماعي است كه جامعه ي سياسي را به جامعه ي مدني تبديل مي كند. در جامعه ي مدني اگر آدمي مي پذيرد بر قلمرو آزادي خويش قيد بگذارد، از آن روست كه جامعه نيز مي پذيرد كه به وي به گونه اي برابر فرصت مشاركت هرچه بيشتر در شكل گيري قوانين و سياست هاي كلي سيستم و نيز امكان رقابت مسالمت آميز براي كسب مناسب قدرت را اعطا كند. به عبارت ديگر تنها دمكراسي كه مي تواند براي قيد زدن به آزادي آميان تصميم گيري كند و به طور وراونه تنها آزادي است - " همچون يك روش" - كه مي تواند سلامت و پوياي دمكراسي را بيمه كند(3).

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آنچه اين روزها دز جهان اسلام در تقبيه رفتار برخي از روزنامه هاي غربي(4) و در غرب در تقبيه رفتار برخي از مسلمانان معترض مي گذرد، به باور من نه نتيجه ي آزادي بيان، يا حتي استفاده ي نادرست از آن، كه نتيجه ي غيبت دمكراسي، قانون و اخلاق (اتيك و نه مورال) در پهنه ي جهان و در مناسبات فراملي است. به عبارت ديگر، به نظر مي رسد با استقرار دمكراسي در درون كشورها (دمكراسي ملي)، هم زمان توزيع آزادي هم در سطح محلي (دمكراسي محلي) و هم در سطح بين المللي (دمكراسي جهاني) امكان پذير و عملي مي گردد. ا! ز اين رو مسببان واقعي اين حادثه را نه تعدادي ژورناليست كج سليقه، يا گروهي مسلمان تندرو كه همه ي مخالفان دمكراسي، قانون و برابري تشكيل مي دهند. با توزيع آزادي در سطوح محلي، ملي و جهاني است كه امكان قراردادها و توافقات لازم براي حل و فصل مسالمت آميز چنين مسايلي فراهم مي آيد. از اين رو به باور من و بر خلاف برخي از منتقدان، همچنان مي توان آزادي بيان را بي قيد و شرط تلقي كرد. تنها قانون كه نام ديگر توافق است و تنها توافق كه نام ديگر برابري است و تنها برابري كه نام ديگر دمكراسي و حقوق بشر است مي تواند بر آزادي بيان قيد بگذارد. تنها ما مي توانيم بر آزادي بيان قيد بزنيم اگر بخواهيم و برگزينيم كه با يكديگر زندگي كنيم و فراموش نكنيم كه همگي مسافران يك دريا و سرنشيان يك قايقيم.


پاورقي
براي آشنايي بيشتر با نظرات نويسنده در مورد آزادي، مي توانيد به مقاله ي "آزادي در آستانه ي هزاره ي سوم" از همين قلم مراجعه كنيد. !
براي آشنايي بيشتر با نظرات نويسنده در مورد جامعه ي مجازي، مي توانيد به مقاله ي "جهاني شدن، تفاوت ها و حقوق بشر" از همين قلم مراجعه كنيد.
براي آشنايي بيشتر با نظرات نويسنده در مورد دمكراسي، مي توانيد! به مقاله ي "دمكراسي، يعني من هم هستم" از همين قلم مراجعه كنيد.
به باور من واكنش پاره اي از مسلمانان در برابر اين تصاوير به مراتب خطرناك تر و نگران كننده تر از اصل ماجراست و خود مي تواند به گسترش سوتفاهم ها و ادامه ي سيكل معيوب موجود كمك كند. مسلمانان بايد بپذيرند كه نمي توانند تا ابد هم براي بن لادن و صدام حسين هورا بكشند و هم به بهانه ي توهين به مقدسات خود جهان را به آشوب بكشند. مسلمانان بايد بپذيرند كه نمي توانند براي هميشه هم از رفتارهاي خشونت آميز، تروريسم و نقض حقوق بشر دفاع كنند و هم در پي آن باشند كه به! بهانه ي دفاع از آزادي عقيده از نقد گرايشات راديكال و آزادي كش و انسان سوز خود جلوگيري كنند. براي زدودن غبار خشونت، نفرت و توهين از سيماي بزرگان دين، نيازي به خشونت، سنگ پراكني، آتش سوزي و نفرت و نفرين نيست، كافي است براي در آغوش گرفتن ديگران دستانمان را باز كنيم، خشونت طلبان را از خود برانيم و به آموزه ي سهمگين و زهرآگين خشونت مقدس تن ندهيم. چگونه مي توان به ديگران قبولاند كه مسلمانان از خشونت بيزارند، در حالي كه مسلمانان هرگاه فرصت مي كنند به ديگران چنگ و دندان نشان مي دهند، به هر جا مي توانند حمله مي برند و به هر چه نمي پسندند ناسزا مي گويند. چگونه مي توان از اسلام رهايي بخش صحبت كرد، درحالي كه كشورهاي مسلمان در صف نخست ناقضان حقوق بشر قرار دارند.

دكتر اكبر كرمي
[email protected]
[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تنها ما مي توانيم بر آزادي قيد بزنيم، اکبر کرمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016