یکشنبه 8 مرداد 1385

پدر احمد باطبی در پی دستگيری فرزندش و ابراز نگرانی از احتمال شکنجه وی خواهان آزادی فوری او شد، راديو فردا

احمد باطبی شامگاه گذشته بارديگر بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد. وی يک سال پيش درپی گذراندن نيمی از دوران حبس پانزده ساله خود بطور موقت از زندان آزاد شده بود. محمدباقر باطبی پدر احمد در مصاحبه با راديو فردا می گويد: آخر تا کی ما بايد اين گرفتاری را بکشيم. چند سال؟ آخر چه جنايتی کرده اين بچه من. چه کسی بايد جوابگو باشد. آخر اين قدرت و پست ومقام تاکی؟ چرا نمی گذاريد ما زندگی مان را بکنيم. بياييد جنايت خودتان را روکنيد جنايت ما را هم رو کنيد ببينيد کداممان جنايتکاريم. اينرا هم بدانند احمد باطبی تنها نيست. احمد باطبی فرزند ايران است. ايران احمد باطبی پراند. کدام احمد باطبی را بکشند. شهامت داشته باشيد بياييد رودررو باما صحبت کنيد. ما چه گناهی کرديم. بچه من ۱۵ سال در زندان باشد که شما حکومت کنيد. می خواهم نکنيد. خسته شدم ديگر نمی خواهم زندگی کنم. اين روزمرگی است که من دارم.
بکتاش خمسه پور


بکتاش خمسه پور (راديو فردا»: احمد باطبی دانشجويی که تصويرش در جريان تظاهرات دانشجويان ايران در تيرماه ۱۳۸۸ در رسانه های جهان منعکس شد، شامگاه گذشته بارديگر بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد. احمد باطبی يک سال پيش درپی گذراندن نيمی از دوران حبس پانزده ساله خود بطور موقت از زندان آزاد شده بود. محمدباقر باطبی پدر احمد در مصاحبه با راديو فردا می گويد:
محمد باقر باطبی: احمد از همان لحظه اول اعتصاب غذاست. من هم از امروز جز خودم و خانواده ام حتی اگر شده کل طرفداران خودم را تقاضا می کنم همه اعتصاب غذا کنند منهم امروز و خانمش هم دم سازمان ملل متحد اعتصاب غذا می کنيم تا نتيجه ما معلوم بشود. آخر تا کی ما بايد اين گرفتاری را بکشيم. چند سال؟ آخر چه جنايتی کرده اين بچه من. آيا يک وجب خاک وطن را بدشمن داده؟ آيا از بيت المال استفاده کرده؟ چاه نفت را غارت کرده؟ آيا اسلحه بروی هم وطن کشيده؟ ما چه گناهی کرديم که در مملکت خودمان نمی توانيم زندگی کنيم. چه کسی بايد جوابگو باشد. آخر اين قدرت و پست ومقام تاکی؟

ب.خ: شما با وکيل پسرتان صحبت کرديد درمورد وضعيت ايشان؟

محمد باقر باطبی: وکيلش شهرستان است و فردا صبح می آيد. اين ها جنايتشان بقدری زياد است که اصلا جوابگو نيستند. نمی توانند جواب بدهند مانده اند توش. اينقدر ضعف دارند. اينقدر جنات می کنند. خوب نکنيد بياييد با ملت باشيد ملت با شما باشد. ما داريم زندگی مان را می کنيم . چرا نمی گذاريد ما زندگی مان را بکنيم. بياييد جنايت خودتان را روکنيد جنايت ما را هم رو کنيد ببينيد کداممان جنايتکاريم. من سرم را انداخته ام پايين دارم زندگی می کنم. اين بار بچه ام دست يک عده جنايتکار افتاده. اتفاقی برای اين بچه بيفتد تک تک مسئولان بايد جوابگو باشند. از دست تک تکشان به سازمان ها بين المللی شکايت می کنم. بگذار صدای مرا بشنوند. ترس و واهمه ای ندارم. اينها جگر گوشه من را گرفتند. من جنايت نکردم بترسم من سينه سپر می کنم راه می روم. اينرا هم بدانند احمد باطبی تنها نيست. احمد باطبی فرزند ايران است. ايران احمد باطبی پراند. کدام احمد باطبی را بکشند. الان هم يک نامه تهيه کردم بعنوان يک مسلمان از مراجع تقليد سراسر دنيا تقاضای کمک دارم می کنم. من می دانم اينبار فرزند من دستم را نمی گيرد. آخر چرا؟ شما که لباس پيغمبر تنتان است، می گوييد دين دين مولا علی است. کو؟ ما يک مسلمان واقعی هستيم . به دينمان معتقديم. جنايت هم نمی کنيم. هيچ ترسی از احدی جز خدا نداريم. من اين بار احساس خطر می کنم. جان بچه ام در خطر است. زنش آنجا دارد می ميرد. اتفاقی برای من افتاد تک تک مسئولان بايد جوابگو باشند. انتقام خون ما را بايد از اين جلاها بگيرند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ب.خ: الان فکر می کنيد فرزند شما در کدام زندان است.

محمد باقر باطبی: اينها بازداشتگاه مخفی زياد دارند. اينقدر جا برای شکنجه و بازجويی دارند. ولی قانونا بايد به زندان اوين برده باشند. ولی من هيچ خبری ازش ندارم. من چطور طاقت بياورم. از من چه انتظاری دارند. از يک پدر چه انتظاری دارند. کسی هم جوابگو نيست. من می خواهم بروم پيش رهبر. پيش آقای شاهرودی. کی می خواهد جواب بدهد. پيش آقای احمدی نژاد. نمی گذارند برويم حرفمان را بزنيم. مرد باشيد شهامت داشته باشيد بياييد رودررو باما صحبت کنيد. ما چه گناهی کرديم. الان قلبم گرفته از صبح تا حالا خانه افتاده ام يک نامه را بيست بار نوشتم خط زدم. خانمم اينجا خونريزی معده گرفته . بيايند خبرنگارهای خارجی و داخلی ببينند. بدبخت زنش چکار دارد می کند. آن سازمان ملل کجاست. کو. دروغ می گويند. بخدا همه شان دروغ می گويند. می آيند ايران می خورند می چاپند می روند. موقع رفتن فقط از غذای خوشمزه ما تعريف می کنند. خوب الان بيايند به کمک من برسند. الان بعنوان يک پدر بعنوان يک انسان در دنيا تقاضای کمک می کنم. هفت سال است ما فرياد می کشيم بابا ما بيگناهيم. بفرض هم ما گناهکار باشيم يک سال دو سال آخر چقدر.بچه من ۱۵ سال در زندان باشد که شما حکومت کنيد. می خواهم نکنيد. بچه ام را آزاد کنيد من در کنار شما باشم. ما نه برانداز اين نظام هستيم. نه بد نظام را می خواهيم. بياييد يک دفعه همه را بکشيد ديگر. بياييد از اين افراد داريد که پيراهنشان را می اندازند روی شلوارشان با دم پايی راه می روند. بيايند که دفعه ما را بکشند خلاص کنند. خسته شدم ديگر نمی خواهم زندگی کنم. اين روزمرگی است که من دارم.

Copyright: gooya.com 2016