شايد بيش از يکسال پيش بود که با استاد عزيز آقای نوری علا از طريق مقالاتش تحت عنوان "جمعه گرديها" در سايت گويا آشنا شدم و در طول اين مدت هر روز جمعه در انتظارش می نشينمم و با دقت مطالب جالبش را ميخوانم و بسيار خوشحالم که می بينم با بحثها و انتقاداتی هم که پيرامون مطالب ايشان می شود موضوع بحثها هر هفته جالبترمی شود. در اينجا جا دارد از خبرنامه گويا و متصديان اين سايت که آنها را نمی شناسم بسيار تشکر کنم که چنين زمينه ای را فراهم نموده اند و عملا ثابت کرده اند که آزادی در ابراز عقيده چقدر اهميت دارد. کاش امکان آنرا داشتم که بنحوی در تقويت آن کمک کنم.
مقاله ی اخير آقای نوری علا تحت عنوان "جنگ هفتاد و دو ملت" به بحثی منتهی شده است که لازم دانستم اين مطلب را خدمت ايشان و خوانندگان عرضه دارم. ايشان در اين مقاله بگونه ای به امر " وحدت" حمله ور شده اند که اگر اين ادعا صحت داشته باشد پايه ی بسياری از دستورالعملهای جاری در ارگانهای مختلف اجرائی به لرزه در می آيد. البته چون واژه ی وحدت متاسفانه در طول تاريخ مورد سوء استفاده ی ديکتاتورمسلکها قرارگرفته ايشان حق دارند نسبت به آن بدبين باشند ولی زمانيکه هدف يافتن حقيقت باشد، بايد با دقت بيشتری موضوع بررسی شود.
اگر اشتباه نکنم تا آنجا که در ذهن دارم تخصص شما جامعه شناسی عنوان شده بود. حال اين سوال را دارم که آيا وظيفه ی يک جامعه شناس فقط شناختن جوامع برابر آنچه تاکنون عمل کرده اند می باشد؟ و يا اگر لازم باشد می توانيد نسخه هايی هم برای جوامع بپيچيدد تا اگر اشتباه يا اشتباهاتی در طول دوران بوسيله ی انسانها انجام و تکرار شده باشد را بتوان اصلاح کرد. شايد بهتر باشد جامعه شناسان و روانشناسان و فلاسفه و ساير متخصصين، درارتباط بسيار تنگاتنگ با همديگر عمل کنند تا قادر باشند نسخه های بهتری برای جوامع بشری بپيچند. بعبارت ديگر می توانيم بگوئيم برای اينکه برنامه ای برای آينده بريزيم که دقيق تر و درست تر باشد بهتر است تخصص های مختلف در خصوص آن تشريک مساعی کرده باشند تا برنامه با نقص کمتری تنظيم شود. اين را ميتوان وحدت چند تخصص در رابطه با تنظيم يک برنامه ناميد. حالا اگر شما می فرمائيد وحدت، مسموم کننده ی جامعه است . يعنی اين اتفاق نيفتد و هر يک از اين تخصصها نظرات خود را ابراز کنند، و مردم هم برابر اکثريت نسبی نظرات، راه خود را انتخاب کنند. اين لااقل کار را برای مردم دشوار می کند.
شما بخوبی مستحضر هستيد که بسياری از واژه ها در نزد افراد مختلف تفاسير مختلف پيدا می کنند. همان کلمه ی دموکراسی را که حضرتعالی هم قبولش داريد ملاحظه بفرمائيد که از آزاده ترين افراد تا شبه ديکتاتورها و حتی بعضی از ديکتاتورها هم خود را دموکرات می نامند. در صورتيکه همه می دانيم هنوز شايد هيچ کشوری را نتوانيم مثال بزنيم که دموکراسی آنگونه که منظور بوده است در آن حکم فرما باشد. کلمه ی وحدت هم متاسفانه از اين قاعده مستثنی نيست و به معانی مختلف بکار رفته و می رود. در رژيمهای ديکتاتور وحدت را به "پيروی همه از يکنفر و يا يک گروه" معنی می کنند. ولی همين کلمه را می توان به معنی "تلاش همگانی جهت نيل به اهداف مشخص" هم بکار برد. در همان جهان متمدن که بقول شما هفتاد و دو ملت را کنار هم نشانده است همين حالا شما ملاحظه می فرمائيد که تلاش می کنند مثلا در مورد برخورد شان با ايران، نه فقط به وحدت کلمه بلکه به وحدت عمل برسند. اگرچه اين وحدت برای ايران ممکن است سم باشد ولی برای خودشان که آنرا سم نميدانند بلکه آنرا داروی دردشان می دانند که البته اينهم بسيار قابل بحث است. حالا فرض کنيد ما ايرانيها هم بخواهيم مسائل موجودمان را که متاسفانه دارند ما را بسوی پرتگاه می برند حل کنيم. آيا بدون ايجاد نوعی وحدت در بين اقشار مختلف جامعه امکان پذير است؟
هر وقت ما انسانها از حقيقت و شناخت آن صحبت می کنيم ، حقيقت برای ما امری نسبی می تواند باشد چرا که دستيابی به حقيقت محض، فعلا برای انسان امروز آنقدر دشوار است که دست يافتنی بنظر نمی آيد. فعلا می توانيم حقيقت را فقط نسبت به آن چيزهايی که با زندگی ما ارتباط مستقيم دارد در نظر بگيريم که شناخت کامل آن می تواند ما را در نيل به يک زندگی مطلوب کمک کند. و اين حقيقت يعنی وجود خود ما انسانها در وحله ی اول و در وحله ی دوم آنچه در اطراف ماست . يعنی آنچه بر روی زمين و اعماق زمين و در دل آبهای زمين يافت می شود و هر آنچه با زمين ارتباط پيدا می کند از قبيل ماه و خورشيد و سيارات . از آنجا که همه ی اينها در زندگی ما دخيل هستند، شناخت حقيقت در مورد آنها می تواند به ما کمک کند. و زمانيکه ما حقيقت در مورد اين مجموعه را يافتيم و آنها را مورد بهره برداری قرار داريم، با مجموعه های بزرگتری ارتباط پيدا می کنيم که يافتن حقيقت در مورد آنها هم برای ما ضرورت پيدا می کند. و اين روند ادامه پيدا می کند تا زمانيکه به کل حقيقت دست يابيم. يافتن اين حقيقت است که به وحدت کل انسانها نياز دارد و کار يک و يا چند گروه از متخصصين هم نيست. تازه اگر کل بشريت با هماهنگی کامل يعنی تقسيم کار دقيق، مطالعه ی امری به اين عظمت را شروع کنند شايد بتوان به موفقعيت درآن اميدوار بود و اين معنی واقعی وحدت است. يعنی تلاش هماهنگ همه برای يافتن حقيقت. زمانيکه شما وحدت را مسموم کننده می دانيد نمی دانم از کدام وحدت صحبت می کنيد. البته اگر وحدت را همانطور که در حکومتهای ديکتاتور به آن اشاره می کنند به معنی پيروی همه از يک نفر و يا يک سازمان بدانيم ، بله اين ميتواند مهلک باشد و می بينيم که هست. ولی بيائيد دامنه ی توقعات خود را تا آنجا که فکر مان می رسد گسترش دهيم تا با تلاش خودمان مسير ترقی را بهتر طی کنيم. همانطور که بسياری از داستانهای تخيلی ساخت مغزهای انسانها، در نهايت به واقعيت می پيوندد. آنچه که در مورد حقيقت اشاره کردم تخيل نيست بلکه واقعيتی است که در اطراف خود می بينيم. برای روشن شدن مطلب شايد بهتر باشد به يکی از اين واقعيتها که اشاره کردم مثلا جسم و بدن خودمان، بيشتر بپردازم. اگر ما در مورد جسم خودمان به حقيقت کامل برسيم يعنی متوجه بشويم که هر يک از سلولهای بخشهای مختلف بدنمان چگونه بوجود می آيند و چگونه می توانند ادامه ی حيات بدهند و چه چيزهايی لازمه ی سلامتی آنها می باشد، واز مکانيزم ارتباطات روانی بين انسانها نيز آگاه شويم، آنوقت می توانيم در مورد سالم نگهداشتن خودمان اقدامی بکنيم. و شايد بتوانيم عمر مفيدی طولانی و بلکه جاودانه پيدا کنيم. البته برای رسيدن به اين مرحله يافتن حقيقت در مورد ساير مجموعه های مرتبط نيز ضرورت پيدا می کند. چنين هدفی با آنچه فعلا از پلوراليسم، دموکراسی و سکولاريسم درک می شود بسيار سخت بدست خواهد آمد.
شايد بشود کلمه ی پلوراليسم يا کثرت گرايی را به وحدت مرتبط کرد و البته دموکراسی هم اگر به معنی آزادی انسانها از هر نوع زور باشد لازمه ی وحدت است. ولی من نتوانستم در سکولاريسم مفهومی بيابم. برای اينکه منظور از سکولاريسم کنار گذاشتن آنچه بنام دين و مذهب به مفهوم متعارف آن است می باشد و چنين چيزی اصلا نمی تواند وجود داشته باشد چرا که اينگونه دين ها و مذاهب آثار خودش را در اذهان ما کاشته اند و بسياری از چيزهايی که ياد گرفته ايم بواسطه ی خوب و بد بودن همين ها ست و اگر بخواهيم آنها را کنار بگذاريم اول بايد مغزهای خودمان را از آنها شستشو بدهيم که ممکن نيست. پس بياييد با واقعيتها سرو کار داشته باشيم و سعی کنيم به تصحيح رويه ها بپردازيم تا بتوانيم موفق شويم. و در اين مسير بايد وحدت عمل پيدا کنيم. يعنی بگونه ای تقسيم کار کنيم که اولا راههای رفته را چند بار نپيمائيم و ثانيا اگر ديديم گروهی به بيراهه می روند ديگران بتوانند به آنها تذکر دهند و گروهی که مورد تذکر قرار گرفته سريعا اقدام کند تا رفع شبهه بشود. در مورد اديان هم بهتر است اينقدر با ديد منفی به آنها نگاه نکنيم و توصيه می کنم به مقاله ای که از" وبلاگ نگاه" در شماره ی۶۶۴ دو هفته نامه" انقلاب اسلامی" تحت عنوان " نخبگان ومسائل ايران- دينداری و بی دينی" و خلاصه ی آنهم تحت عنوان " آئينی از همه ی آئينها" در ستون "جامعه " ۲۲ بهمن خبرنامه ی گويا آمده بود مراجعه شود و موارد مربوط به دين و مذهب در آن با دقت مطالعه شود . اگرچه بر مطالب آن مقاله نيز شبهات زيادی وارد است که لازم است متخصصين اديان به آن بپردازند ولی از آنجا که با ديدی تازه وآشتی جويانه به موضوع نگاه ميکند بهتر است روی اين نظر هم کار شود تا بلکه کمکی به نيل به حقيقت اديان گردد.
اميدوارم با اتخاذ روش صحيح بتوانيم مسائل خود و جهان را بگونه ای حل کنيم که انسان ها به صفت "اشرف مخلوقات" بودن بطور عينی متصف شوند وبه اين حالت تاسف بار پايان دهيم که می بينيم هر روز تحت عناوين مختلف، از انواع متمدنانه و وحشيگرانه،حتی تقريبا بيش از هر يک از حيوانات ، انسانها دارند همديگر را مورد ظلم و قتل و غارت قرار ميدهند .و لازمه ی اين امر وحدت عمل و تشريک مساعی همه ی روشنفکران است .
محمد ابراهيم مشايخی - تهران
در همين زمينه:
[جنگ هفتاد و دو ملت، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا]