جمعه 25 خرداد 1386

ورجاوند و مساله ايران، اکبر گنجی

اکبر گنجی
مبارزانی مانند ورجاوند که سال های بلند عمر خود را صادقانه و بی هيچ چشمداشتی صرف استعلا و عزّت اين مرزوبوم کرده اند، عصاره حکمت عملی ما در عرصه مبارزات سياسی و اجتماعی اند، و حساسيت های آن ها در کوران تجربه های ساليان بلند پرورده و آبديده شده است، و از اين رو بايد دغدغه ها و نگرانی های آن ها را بسيار جدّی گرفت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

پرويز ورجاوند از ميان ما رفت. آزاده ای ايراندوست. تمام زندگی اش مبارزه در راه آزادی و عدالت و حفظ تماميت ارضی ايران بود. سربلندی ايرانيان آرزويش بود. درراه اين آرزوهای بزرگ زندان رژيم شاه و رژيم جمهوری اسلامی را از سر گذرانيد. يک بار که از زندان به مرخصی آمده بودم، به منزل ما آمد. دوستان ديگری هم آنجا حضور داشتند. نگران توطئه های خارجی و سياست های نادرست دولت ايران بود. می گفت به شدت نگران تجزيه ايران است. در آنجا بحثی در گرفت درباره اينکه زندگی مردم يک کشور در کنار يکديگر مبتنی بر چه نوع عقد و قراردادی است. آيا لغو و فسخ قرارداد به صورت مسالمت آميز عملی مشروع است؟ وقتی زن و شوهری نتوانند در کنار يکديگر زندگی کنند، راهی برای فسخ عقد وجود دارد. آيا اگر مردم يک منطقه از يک کشور زندگی در کنار مردم ديگر مناطق کشور را غير قابل تحمل تشخيص دادند می توانند به روشی مسالمت آميز راه جدايی در پيش بگيرند؟ يکی از حاضران در آن جمع می گفت که اگر مردم آن منطقه در يک همه پرسی به جدايی رأی دادند، اين عمل مشروع و مقبول است. ديگری می گفت که در همه پرسی بايد کلّ مردم کشور شرکت کنند، و اگر مردم ديگر مناطق هم به جدايی آن منطقه رأی دادند، جدايی مشروع خواهد بود. شخص محترم ديگری می گفت که در هر شرايطی حفظ تماميت ارضی ايران بر هر چيز ديگری، از جمله دموکراسی، اولويت دارد، و در مقابل امپرياليسم بايد با استبداد همراهی کرد تا تماميت ارضی ايران حفظ شود، و اينک که آمريکا به دنبال تجزيه ايران است، بايد مسأله دموکراسی و حقوق بشر را به تعويق انداخت، تا آمريکا با سوء استفاده از آن ايران را مورد حمله نظامی قرار ندهد و طرح های تجزيه طلبانه خود را به اجرای نگذارد. اما مرحوم ورجاوند هيچيک از نظرات ارائه شده در آن جلسه را نپذيرفت. می گفت که ما به لحاظ تاريخی هيچگاه با چنين مسأله ای مواجه نبوده ايم، حکومت فعلی بسيار به مردم ايران ظلم و جفا کرده است، اما عدالت و آزادی از همه مردم ايران دريغ داشته شده است؛ تجزيه، راه حل اين مشکل نيست، بايد مشکلات کلّ کشور را حل کرد. به اعتقاد او برخی دولتهای خارجی با تحريک برخی عوامل داخلی به اين مسأله دامن می زنند، و بايد نگران توطئه های خارجی و عملکرد نادرست دولت بود. اگر اين ملاحظات منظور شود ما با مشکل جدايی خواهی روبرو نخواهيم بود.

ورجاوند تا پايان عمر افتخار آميزش به اين مسائل می انديشيد و برای آنها چاره انديشی می کرد. همه ما دوستدار ايرانيم و با سياست های نظامی گرانه دولت آمريکا مخالف هستيم و می دانيم که سياست های نظامی-امنيتی امريکا در ارتباط با ايران در نيم قرن گذشته، هميشه به زيان دموکراسی و حقوق بشر در ايران تمام شده است. حفظ تماميت ارضی ايران برای همه ما مهم است. اما کسانی که مانند ورجاورند دل در گرو سرفرازی و استقلال ايران زمين دارند بايد انديشناکانه و از سرخيرخواهی از خود و ديگران بپرسند که آيا يک دولت خودکامه که بدون توجه به منافع ملّی ايرانيان با سياستهای عظمت طلبانه اتمی اش تن به ماجراجويی های خطرخيز و بی ثمر می دهد، می تواند به شايستگی از تماميت ارضی اين کشور حراست کند؟ آيا يک دولت غير دموکراتيک که سودای رهبری جهان اسلام را در سر می پروراند و برای اين سودا از دست زدن به هيچ اقدام تحريک آميز در منطقه پروا ندارد، می تواند ايران را از خطر دشمنانی که در گوشه و کنار کمين کرده اند و چنگ و دندان نشان می دهند برهاند؟ آيا اين سياستهای ماجراجويانه نهايتاً به اجماع جهانی عليه ايران نمی انجامد، و ايران را گام به گام به شرايط عراق پيش از حمله نظامی آمريکا سوق نمی دهد؟ ورجاوند در انديشه ايران بود. و از همين رو دلسوزانه و از سرنگرانی به اين پرسش ها می انديشيد. او می خواست ذهن و نظر ما را نيز به تأمل در اين مسائل معطوف دارد. مبارزانی مانند ورجاوند که سالهای بلند عمر خود را صادقانه و بی هيچ چشمداشتی صرف استعلا و عزّت اين مرزوبوم کرده اند، عصاره حکمت عملی ما در عرصه مبارزات سياسی و اجتماعی اند، و حساسيت های آنها در کوران تجربه های ساليان بلند پرورده و آبديده شده است، و از اين رو بايد دغدغه ها و نگرانی های آنها را بسيار جدّی گرفت. بنابراين، وقتی که اين بزرگان پرسشی در پيش روی ما می نهند و از ما توجه و تأمل در آن باره را می طلبند، شرط خردمندی آن است که هشدارباش آنها را جدّی بگيريم، و به سهم خود بکوشيم برای آن پرسشها پاسخی در خور بيابيم. جدّی گرفتن دغدغه ها و نگرانيهای اين بزرگان بهترين شيوه حرمت نهادن به آنها و پاسداشت راهی است که در دفاع از اين مرزوبوم پيموده اند. فراموش نکنيم که عراق پس از آنکه شورای امنيت ۱۰قعطنامه عليه آن به تصويب رسانيد، مورد حمله نظامی قرار گرفت. تحريم های اقتصادی عراق را پيشتر از پای در آورده بود و جامعه عراق را کاملا از درون فروپاشانده بود. امروز اگر نيروهای خارجی عراق را ترک کنند، اين کشور در اثر جنگهای داخلی تجزيه خواهد شد. به همين دليل است که آمريکاييان واسرائيلی ها از سر رضايت تحريم های عليه ايران را کارساز می دانند، و با تمام قوا می کوشند که قطعنامه های بيشتری عليه ايران به تصويب برسانند و بر شدّت آن تحريمها بيفزايند.

برای مقابله با اين تهديد هيچ راهی وجود ندارد جز آنکه جامعه مدنی را هرچه بيشتر از طريق متشکل کردن علايق، ترجيحات و منافع گروههای اجتماعی گوناگون قدرتمند کنيم. از منظر لنين مسائل جامعه جز از طريق دولت قابل حل نيست، بنابراين، تمام همّ و غم را بايد معطوف به تصرف دولت کرد. اما اين تلقی لنينی از دولت و نحوه مواجهه با معضلات يک جامعه در عمل به شکست انجاميده است. در غياب يک جامعه قدرتمند ، تصاحب دولت، نهايتاً به شکل گيری يک دولت اقتدارگرا می انجامد. متأسفانه اين ديدگاه لنينی امروزه در جامعه ما و حتّی در ميان گروههای اصلاح طلب رايج شده است. اين افراد تمام هدف خود را تصاحب دولت قرار داده اند. اين ديدگاه لنينی به دولت را بايد کنار نهاد. يک جامعه قدرتمند وسازمان يافته می تواند دولت را به کنترل در آورد، و از طريق آن علايق، منافع و ترجيحات واقعی خود را دنبال کند. دولتی که از دل يک جامعه مدنی قدرتمند برمی آيد واقعاً محصول ظرفيت های داخلی جامعه خواهد بود و منافع ملی را دنبال خواهد کرد، نه آنکه از سر بدمستی سوداهای عظمت طلبانه ناممکن را در سربپروراند، و با اتکای به ثروتهای باد آورده نفتی تن به ماجراجوييهايی بدهند که نهايتاً منافع دولت اسرائيل را تأمين می کند، نه منافع ملّی مردم ايران را.

به باور من ورجاوند نيز همچون ديگر مردان و زنان مبارز و آزاديخواه و حق جوی اين مرزوبوم چنين اهدافی را دنبال می کرد. او همواره می کوشيد که از طريق فعاليتهای حزبی ، گروههای مختلف مردم را سازماندهی و بسيج کند. البته اين نکته هم که احزاب موجود تا چه حد امکان، توان، و اراده متشکل کردن مردم را دارند، مسأله ورجاوند نيز بود. دموکراسی يعنی قدرتمند کردن جامعه و کاستن از قدرت بهيموتی و لوياتانی دولت.

روانش شاد باد که همواره در انديشه پاسداری از ايران زمين و سر بلندی ايرانيان بود.

اکبر گنجی
۲۴خرداد ۱۳۸۶

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ورجاوند و مساله ايران، اکبر گنجی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016