advertisement@gooya.com |
|
"تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند کار مملکت بهمين منوال خواهد گذشت"
دکتر محمد مصدق ( خاطرات و تاًملات مصدق، بقلم دکتر محمد مصدق، ص ۲۷۳ / انتشارات علمی، تهران )
دکتر محمّد مصدّق که دشمنان ديروزيش هم امروز اقرار به شخصيت برجسته و خدمات سياسی او دارند، سالها تجربه سياسی و علم و دانش خود را محتوای جنبشی قرار داد که زير نام جبههء ملی توانست با تحقق حاکميت ملّی، هر چند زودگذر، مکتبی را بوجود آورد که پس از سلطهء جانفرسای ساواک آريامهری و حاکميت خانمان برانداز ولايت فقيه،درستی و کارآئی آن بر همگان آشکار گرديده است.
امروز که توده های ايرانی دوران حکومت کودتای آمريکائی ـ انگليسی محمد رضا شاه را پشت سر گذاشته اند و تماشاگر از دست رفتن توان ملی و ثروت و فرهنگ و اخلاق جامعهء خود هستند، بزرگترين آرزويشان تجديد آن دوران کوتاه حکومت ملی ميباشد.
نام مصدق افق اميد بخش جوانان دانشگاهی و توده های عظيم مردم آزاديخواه و زير ستم ما شده است.
اسطوره مصدق و روش و شيوه کار و اخلاق سياسی او، با همهء فشارهای امنيتی ها و بسيجی ها و پاسداران و ملايان، امروز بيش از هر زمان ديگر، برای ايرانيان، چه در داخل و چه در خارج کشور، مطرح است.
تجربهء حزب توده و حرکتهای مسلحانهء چريکهای فدائی و مجاهد و آنچه طرفداران پر و پا قرص شاه مخلوع که بر ثروتهای باد آورده و دزدی شده از ملت در خارج کشور تکيه زده اند و در اين مدت ميخواستند و ميخواهند بخورد ملت بدهند اين واقعيت را آشکار ساخت که جز آزادی و دموکراسی و استقلال و حاکميت ملی و قانون و جدائی دين از سياست و مبارزهء مسالمت آميز و بی امان عليه استبداد و استعمار و عقب ماندگی و استيفای منافع و مصالح ملی که همان برنامه و دکترين مصدق و شيوه کار و عمل او بود، ما مردم هيچ راه ديگری برای گذار از نظام کهن به نظام جديد که در حاکميت ملی و حکومت قانون و تساوی حقوق يکايک شهروندان، از زن و مرد در سراسر کشور دارای هر گونه اعتقاد دينی يا زبان و فرهنگ محلی که باشند و پيشرفت علمی و صنعتی و اجتماعی و اقتصادی خلاصه ميشود، نداريم.
و چنين است که برای راه اندازی کنگره ای بنام کنگره « جبههء ملی خارج کشور» نام مصدق و عنوان جبههء ملی اکنون دستخوش سوء استفاده ها و بهره برداريهای ناروا شده است و حالا در عين حال که از نيروهائی که سابقه فعاليت سياسی دارند، انتظار ميرود که با احساس مسئوليت در جهت اتحاد و ائتلاف هر چه بيشتر نيروهای سياسی با يکديگر کوشا باشند، تعدادی از توده ايها و اکثريتی ها و رنجبران سابق و حتی ساواکيها و آنارشيستها و تجزيه طلبان که در اين سازمان و آن سازمان پرسه زده اند و اخيرا" در نشست " همبستگی" پاريس هم با حضور آقای تيرمن شرکت داشته اندو کارشان بجائی نرسيده است ميخواهند با تنی چند از جبههء ملی های ساکن اروپا و آمريکا که بخاطر اختلافات شخصی و لج و لجبازی با آنچه بنام هستهء اصلی جبههء ملی در اروپا و آمريکا شناخته شده است و از آن کناره گيری کرده اند، دورهم جمع شوند.
من در عمر طولانی سياسی ام که هميشه ملی گرا و پيرو راه مصدق بوده ام و از تشکيل جبههء ملی ايران تا به امروز همواره همهء فعاليت سياسی خود را زير پرچم جبههء ملی و مصدق بزرگ انجام داده ام که معروف همگان است، در اين مدت شاهد ماجراها و ماجراجوئی هائی در رابطه با اين دو واژه " جبهه و ملی " بوده ام. دوران پر افتخار حکومت ملی دکتر مصدق که با نام جبههء ملی عجين است چنان افتخار و جذابيتی به اين نام داده است که در دوره های پس از آن بسياری از تشکلهای سياسی بنوعی از انواع برای موجّه نشان دادن خود يکی از اين دو واژهء جبهه و ملی و يا هر دوی آنها را بخدمت گرفته اند.
حزب توده، جبههء متحد خلق را علم کرد. در آستانهء انقلاب بهمن پنجاه و هفت با جبههء دموکراتيک ملی روبرو شديم. آقای حسن نزيه کوشش کرد تا چيزی بنام جبههء متحد ملی بوجود آورد.
با اينهمه اين واقعيت قابل تحسين است که هيچ کس و هيچ جمعيت سياسی بخود اجازه نداد با عنوان « جبهه ملی » تشکيلاتی را علم کند، و همه حريم آنرا رعايت کردند و محترم داشتند.
هيچکس و هيچ جمعيتی در مقابل شخصيتهای سياسی ای که افتخار همکاری با دکتر مصدق را داشتند و بعنوان رهبران جبههء ملی مشهور بودند، بخود اجازه نداد که از عنوان جبههء ملی سوء استفاده کند و تشکلی با نام جبههء ملی بوجود آورد.
نه آقای دکتر متين دفتری با همه خويشاوندی نزديکش با دکتر مصدق، نه دکتر بختيار با آن سابقه ای که در جبههء ملی داشت و نه تشکلهای مسلحانه، هيچيک از اين نام سوء استفاده نکردند.
اوّلين کسی که پرده دری کرد و حرمت اين نام را نگه نداشت و علم انشعاب و دوگانگی را بر افراشت دکتر احمد مدنی بود که با درگيری با بخش پر سابقه و اصيل جبههء ملی در آمريکا، با عده ای که دور او جمع شده بودند بر تشکل خود، نام جبههء ملی گذاشت و کنگره و شورا و اين جور چيزها راه انداخت و پيروان قليل خود را واداشت که او را بعنوان دبير کل جبههء ملی ايران انتخاب کنند. و اين همه در حالی بود که در ملاقاتهای بيشماری که من و چند نفر ديگر از جبههء ملی ها بهنگام اقامت ايشان در اروپا، چه در منزل روانشاد دکتر شفتی و چه در ملاقاتهای فرانکفورت و يا دوسلدرف با هم داشتيم و دوستانی که حالا ساکن پاريس هستندهم کم و بيش در اين ملاقاتها حضور داشتند، در پاسخ ما که بارهای بار ايشان را دعوت کرديم که در تشکيلات جبههء ملی متشکل شوند و با ما فعاليت مشترک داشته باشند، ايشان هر بار با اين جمله که " اگر فعاليتهای من بنظر شما مفيد بود آنرا بحساب خود و جبههء ملی بگذاريد و اگر بد و غير مفيد بودپای من باشد و دودش بچشم من برود." از شرکت در جبههء ملی خارج و همکاری تشکيلاتی با ما امتناع می ورزيدند، تا اين که داستان پول گرفتن ايشان از آمريکائيها علنی شد و من که با هر گونه پول گرفتن از هر قدرت خارجی مخالف بوده و هستم، ديگر نمی توانستم در هيچ سطحی با ايشان همکاری کنم و با ايشان قطع رابطه کردم.
و بالاخره نه جبههء ملی مدنی و نه وسوسه های ديگر چپ و راست تا سلطنت طلب، هيچيک نتوانست من و همگامان اصيلی که با شناخت کامل از نهضت ملی و جبههء ملی ايران و دکتر مصدق و روش و شيوه کار و اخلاق سياسی و مکتب او همچنان استوار بر راه خود بوديم و هستيم متزلزل کند و دچار انحراف نمايد.
و حالا شما با تحريک و فشار آن عضو رنجبران سابق که اکنون وارد جبهه ملی و تشکيلات مرکزی تهران شده است و سعی ميکند برای خود شخصيتی ملی بسازد و پايگاهی در خارج کشور دست و پا کند و به دروغ مدعی شده است که از بنيانگذاران کنفدراسيون در آمريکا و جبههء ملی خارج کشور ميباشد، در حاليکه هيچيک از ما قديمی ها در اروپا و آمريکا حتی برای يکبار هم که شده او را در تجمعهای بيشمار کنفدراسيون و جبههء ملی از کنگره ها و سمينارها ئی که داشته ايم نديده ايم و نام او را هم تا اين سالهای اخير نشنيده بوديم، آلت دست شده ايد و از روی لج و لجبازی و درگيريهای شخصی در پی انشعاب و ايجاد تشکلی جعلی با نام جبههء ملی افتاده ايد، باشد، اين جبههء ملی ارزانی خودتان باد!!! مطمئن باشيد قادر نيستيد جريانی ايجاد کنيد که از سوی توده های ايرانی خارج کشور جدی تلقی شود، همانگونه که کسی جبههء ملی آقای دکتر مدنی را با اينکه ايشان شخصيتی شناخته شده و با سوابق مبارزاتی چشمگير چه در ايران با رژيم شاه و چه در خارج کشور با رژيم ولايت فقيه بود، جدی نگرفت.
جبههء ملی اصولا" نيازی به تشکل وسيع ندارد. جبههء ملی و دکتر مصدق بنيانگذار آن، يک مکتب است. يک ايدهء روشن و صريح است که از نظر محتوا همانهائی است که در طول يک صد سال مبارزات نهضت ملی از مشروطيت تاکنون شکل گرفته و در شعار استقلال ـ آزادی ـ عدالت اجتماعی تبلور يافته است که شعار توده های عظيم مردم در قيام ضد سلطنتی سالهای پنجاه و شش و پنجاه و هفت بود که بوسيلهء ملايان منحرف گرديد. و حالا با تجربه ايکه ملت ايران بويژه پس از سلطنت پهلويها و حاکميت ولايت فقيه بدست آورده است، جمهوريخواهی و جدائی دين از سياست هم به آن اضافه شده است.
جبههء ملی دکتر مصدق جنبشی است وسيع و ملی و فراگير که بيان آرمانها و خواستها و آمال و آرزوهای ملت ايران است که هر گاه شرائط آن فراهم آيد، و هدف مبارزان ميهن پرست که پيشاهنگ اين جنبش هستند هم همان ايجاد شرائط لازم می باشد، به استقرار حاکميت ملی و قانون منجر خواهد شد که با همت قاطبهء ملت ايران تحقق خواهد يافت چونانکه در جنبش ملی شدن نفت، جهان شاهد آن بود.
جبههء ملی سرقبالهء هيچکس نيست و متعلق به ملت ايران است که تجربهء سالهای سی تا سی و دو شاهدی است که بر تارک ايران زمين می درخشد.
هر ايرانی از زن و مرد، شهری و روستائی ، از پير و جوان، مذهبی و لامذهب، از چپ و ملی و دارای هر گونه زبان و فرهنگ محلی، اگر صميمانه و صادقانه معتقد به اصول و اخلاق سياسی و روش و شيوهء کاری که دکتر مصدق مطرح کرده است باشد، جايش در جبههء ملی ايران است.
چه خوب بود که شما هم اين را می فهميديد و مصداق " عرض خود ميبری و زحمت ما ميداری" نمی شديد.
پاينده ايران، پيروز جبههء ملی ايران
دکتر علی راسخ افشار، مسئول سابق تشکيلات کل جبههء ملی ايران، بيست شهريور ۱۳۸۶