او آنقدر زيبا و باهوش و خوب است كه واقعى به نظر نمىرسد. مىگويد به ويژه در آلمان و انگلستان آدمها نمىتوانند باور كنند كه كسى مىتواند هم زيبا و هم فهميده باشد! نازنين افشار جم، دختر شايسته كانادا (۲۰۰۳) خواننده و فعال حقوق بشر براى حقوق زندانيانى كه هنوز به سن قانونى نرسيدهاند مبارزه مىكند. او در گفتگويى با اشپيگل آنلاين (۱۹ سپتامبر) درباره زندگىاش به عنوان يك ستاره هنرى و آرزوهايش در مورد ايران سخن مىگويد.
س: آيا خانم افشينجم واقعا وجود دارد؟
ج: (با خنده) بله، درست همينطور كه اينجا نشستهام. از اين واقعىتر نمىشود.
س: حتى اگر شما يك شخصيت خيالى هم مىبوديد، باز آنچه در شما جمع است، واقعى به نظر نمىآيد: شما خلبان هستيد، در رشته علوم سياسى تحصيل كرديد، آواز مىخوانيد، مانكن و دختر شايسته پيشين كانادا و فعال حقوق بشر هستيد. و تازه بيست و هشت سالتان است. چطور اين همه امكان دارد؟
ج: فكر مىكنم خداوند درباره هر انسانى بركتى ارزانى داشته است. من هميشه مىخواستم اين توانايىها را براى كمك به ديگران به كار ببندم و علاقهام نسبت به هنر را با فعاليت براى حقوق بشر تركيب كنم. همان زمانى هم كه جوان بودم، رنج ديگران مرا به خود مشغول مىكرد. و هر چه از سنم گذشت بيشتر به دنبال راههاى مشخصى رفتم كه بتوانم توجه ديگران را به اين رنجها جلب كنم. من در اين راه از هنرپيشگى، آوازخوانى و حتى زيبايى خودم استفاده كردم.
س: آيا شما از زيبايى خود فقط براى جلب افكار عمومى به حقوق بشر استفاده مىكنيد يا اينكه از اين شهرت براى فروش آهنگهايتان نيز استفاده مىكنيد؟
ج: همه اينها به يكديگر مربوط است. وقتى كه در سال ۲۰۰۳ در مسابقه «دختر شايسته جهان» شركت كردم، يك تصوير كاملا مشخص از آنچه مىخواستم به آن برسم در ذهن داشتم. مىخواستم تريبونى براى صحبت درباره موضوعات بشرى پيدا كنم. واقعا هم اين مسابقه كمك كرد درهايى به رويم باز شوند كه بتوانم افكار عمومى را به اين مسائل جلب كنم. البته در حال حاضر تلاش مىكنم ماجراى دختر شايسته بودن را پشت سر بگذارم و بيشتر به مشكلات حقوق بشرى بپردازم. الان تلاش من اين است كه از موسيقى به عنوان نيروى محركه براى پشتيبانى از پيامهايم استفاده كنم.
س: شما اخيرا آخرين سى دى خود را منتشر كرديد. اگر مىبايست يا درباره ايران و يا درباره آوازهايتان حرف بزنيد، كدام يك را انتخاب مىكرديد؟
ج: من ايران را انتخاب مىكردم. موسيقى من البته به اين موضوع كمك مىكند و مثلا جوانها را به يكديگر پيوند مىدهد. ولى اگر فقط دو دقيقه فرصت مىداشتم، آنوقت درباره فعاليت تازهام عليه اعدام جوانانى كه هنوز به سن قانونى نرسيدهاند، حرف مىزدم براى اينكه بسيار ضروريست.
س: بسيار خوب، شما دو دقيقه فرصت داريد...
ج: ما كمپينى زير عنوان «اعدام كودكان را متوقف كنيد!» www.stopchildexecutions.com درست كرديم و تلاش مىكنيم زندگى كودكانى را به نمايش بگذاريم كه در حال حاضر منتظر اجراى حكم اعدام خود هستند. ۷۹ كودك در ايران زير حكم اعدام هستند در حالى كه ايران معاهده بينالمللى ممنوعيت اعدام كودكان را امضا كرده است. ما مىخواهيم دولت ايران را زير فشار بگذاريم. اين كمپين ادامه آن فعاليتى است كه ما بر اساس آن توانستيم زندگى يك دختر ايرانى را از اعدام نجات بدهيم. ما به اين نتيجه رسيديم كه اگر با همديگر عمل كنيم، مىتوان نقش مؤثرى بازى كرد.
س: نازنين فتحى، دخترى كه شما از او صحبت مىكنيد، به اين دليل توانست از اعدام نجات پيدا كند كه شما ۳۵۰ هزار امضا جمع كرديد. آيا هنوز با او در تماس هستيد؟
ج: بله، ما بطور مرتب تماس تلفنى داريم. او خيلى خوشحال است و دوباره به مدرسه مىرود. آرزو دارد وكيل شود تا بتواند به زنانى كه مورد تبعيض قرار مىگيرند كمك كند.
س: هنوز هم امضا جمع مىكنيد؟
ج: بله. ما تا كنون ۹ هزار امضا جمع كرديم. هنوز در آغاز راه هستيم. ولى بطور هدفمند تلاش مىكنيم سياستمداران و فعالان حقوق بشر را قانع به امضاى اين تومار كنيم تا بعد بتوانم آن را به سازمان ملل و يا به دولت ايران ارائه كنم و بگويم: نگاه كنيد! اين جامعه بينالمللى است كه حرف مىزند. به اعدام كودكان پايان دهيد!
س: كمپين شما در ايران چه بازتابى دارد؟
ج: فكر مىكنم بازتاب خيلى خوبى دارد. روزنامهها گزارش مىدهند، آدمها در موردش حرف مىزنند. اخيرا قانونى در زمينه لغو اعدام كودكان طرح شده است. حركاتى ديده مىشود. ولى حتى اگر مجلس هم اين قانون را تصويب كند، شوراى نگهبان ممكن است آن را رد كند. راه درازى در پيش است.
س: در كشورهاى ديگر هم كودكان اعدام مىشوند. شما چرا روى ايران انگشت مىگذاريد؟
ج: من در ايران متولد شدهام. با ايرانيان احساس پيوند مىكنم. من هزاران اى ميل از ايران دريافت مىكنم. مردم به من درباره ماجراهاى تكاندهندهشان مىنويسند و اميدوارند كه به آنها كمك كنم. آنها فكر مىكنند من مىتوانم صداى آنها باشم. و اين براى من يك موضوع خيلى جديست.
س: شما در تهران به دنيا آمديد و كمى پس از انقلاب اسلامى چند ماهه بوديد كه همراه با خانوادهتان ايران را ترك كرديد. آيا گاهى از خود مىپرسيد اگر به تبعيد نمىرفتيد، چه سرنوشتى در ايران در انتظارتان بود؟
ج: بله، و اين به دلم آتش مىزند. من در كانادا بزرگ شدم. در يك كشور امن. جايى كه مىتوانم ورزش كنم. جايى كه در آن آموزش ديدم. جايى كه مىتوانم با صداى بلند آواز بخوانم و همه اينها در ايران ممنوع است. در ايران جوانان بسيارى وجود دارند كه اگر امكانات مرا مىداشتند، مىتوانستند شكوفا شوند.
س: شما در رشته علوم سياسى تحصيل كردهايد. آرزوى شما براى ايران چيست؟
ج: در مورد ايران من آرزوهاى بزرگى در سر مىپرورانم. در يكى از آوازهايم در اين باره چنين مىخوانم: «يك روز، راهى پيدا خواهيم كرد». جمعيت ايران بسيار جوان است. اين جوانان آزادى، دمكراسى و جدايى دين از دولت را مىخواهند. آنها حقوق بشر مىخواهند. جوانان ايرانى در وبلاگهاى خود در اين باره مىنويسند. آنها ديگر مدتى طولانى در برابر سركوب ساكت نخواهند ماند. چندى پيش، دوباره آزار زنان را شروع كردند براى اينكه آنها حجاب اسلامى را بطور كامل رعايت نمىكنند. دوباره اعدامهاى گروهى راه انداختند. تنها در هفته گذشته ۲۱ نفر را اعدام كردند. اين تاكتيك ارعاب پايدار نخواهد بود. دولت از جامعه مدنى مىترسد. حق هم دارد! چرا كه همه چيز به زمان و پشتيبانى جامعه بينالمللى از گروههاى مدنى بستگى دارد. به هر حال، اين مسئله، حتى اگر دولت بوش هم به آن اعتقاد داشته باشد، يك راه حل نظامى ندارد. راه حل نظامى هر آنچه پيشرفت وجود داشته است، نابود خواهد كرد.
س: آخر جامعه بينالمللى چه بايد بكند؟
ج: روش مماشات را كنار بگذارد. بسيارى از كشورهاى اتحاديه اروپا با ايران روابط تجارى دارند و به همين دليل سكوت مىكنند. اين سياست مطلقا بهتر از سياست افراطى ديگر، يعنى سياست كاوبويى بوش نيست. سازمانهاى غيردولتى در اروپا بايد از سازمانهاى ايرانى پشتيبانى كنند. ايرانيان بايد لمس كنند كه در خارج از كشورشان نيروهايى وجود دارند كه مىتوان به آنها اعتماد كرد.
س: آيا شما به دنبال رابطه با سياستمداران نيز هستيد يا اينكه خود را به سازمانهاى غيردولتى محدود مىكنيد؟
ج: هر دو،. اخيرا در كانادا در كميته حقوق بشر سخنرانى كردم. گاهى سياستمداران مىتوانند از راه كانالهايى كه دارند تأثير بگذارند. چندى پيش، با خبر شدم كه مرد جوانى قرار است تا هشت ساعت ديگر اعدام شود. هم به سازمان عفو بينالملل و هم به وزارت خارجه كانادا تلفن زدم. وزارت امور خارجه اقدام كرد تا دولت كانادا اين اعدام را محكوم كند.
س: آيا فايدهاى هم داشت؟
ج: بله، مرد جوان اعدام نشد.
س: فكر مىكنيد ده سال ديگر چه موقعيتى داشته باشيد؟ آيا يك فعال حقوق بشر تمام وقت خواهيد بود و يا اينكه همچنان آواز هم مىخوانيد و به عنوان مانكن كار خواهيد كرد؟
ج: من هميشه مىخواستم به ديگران كمك كنم حتى وقتى كه راه درستش را نمىشناختم. معمولا دعا مىكنم و مىپرسم: چه بايد بكنم؟ و بعد راهم را ادامه مىدهم. نمىتوانم از حالا بگويم آيا در ده سال بعد هنوز مىخوانم يا فيلم مستند درست مىكنم و يا در عرصه سياست وارد فعاليت خواهم شد تا توجه همگان را به حقوق بشر جلب كنم.
س: ولى شما نامزدى خود را براى انتخابات پارلمان كانادا منتفى نمىدانيد.
ج: نه، در اين باره حتى نمايندگان ليبرالها و محافظهكاران از من سؤال كردهاند.
س: آيا تهديد هم مىشويد؟
ج: بله، ولى نه زياد. تك و توك اى ميل هايى هستند كه مىتوانند آدم را بترسانند. ولى مىدانم كه به كارم ادامه خواهم داد.
س: آيا از شما انتقاد هم مىكنند كه شما به عنوان دختر شايسته پيشين كانادا چرا در سياست دخالت مىكنيد و يا اينكه شما فردى سطحى هستيد؟
ج: در اروپا خيلى بيشتر از كانادا! به ويژه در آلمان و انگلستان به نظر مىرسد آدمها نمىتوانند باور كنند كه كسى مىتواند هم زيبا و هم فهميده باشد.