جمعه 16 آذر 1386

جنبش دانشجويی نحيف اما ايستاده، عبدالله مومنی، روزنامه اعتماد

عبدالله مومنی
جريانات دانشجويی فعلی به عنوان بقايای تصفيه شده جنبشی به مراتب بزرگتر دارای توانايی های مشخص و البته محدودی هستند که هر گونه بزرگنمايی و خيال پردازی در مورد اين توانايی ها ضربه يی جبران ناپذير بر اين ماترک وارد خواهد کرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

«برای درک موجود زنده بايد دانست مرده های او کيستند و آرزوهايش چگونه پايان يافته اند. آيا به آرامی ناپديد شده اند يا اينکه کشته شده اند.» برای فهم و درک جنبش دانشجويی در ايران و يافتن جوهره اصلی آن از ابتدای پيدايش تا به امروز نيز شايد بهتر آن باشد که به آرمان ها و هزينه هايی که برای رسيدن به آنها پرداخته نظر کنيم چرا که برای يافتن برون رفتی از شرايط کنونی بايد بتوانيم در گام اول مخرج مشترکی ميان نسل های متفاوت اين جنبش بيابيم. عنصری که در زمانه غلبه گفتمان چپ، هژمونی گفتمان شريعتی، برگزيدن مشی چريکی توسط اعضای جنبش دانشجويی در ايران و خارج از کشور، استيلای گفتمان اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی و... بتوان از آن نشانی يافت، عاملی که باعث شده است ميان ما و کشتگان ۱۶ آذر هويتی يگانه ايجاد شود. پيدا کردن اين عنصر برای آن است که اگر با معيارها و خواست های امروز به گذشته نظر کنيم چه بسا با انبوهی از خطاها و کاستی ها مواجه شويم. به طور مثال اگر در تاريخ جنبش دانشجويی پيش از انقلاب به دنبال خواست دموکراسی بگرديم به احتمالی قريب به يقين چيزی نخواهيم يافت زيرا دموکراسی در آن دوره برای دانشجويان متاعی بی خريدار بوده است و در آن زمان که آنها کتاب های تئوريسين هايشان را بر زمين گذاشتند و اسلحه به دست گرفتند نمی توانستند حتی لحظه يی به دموکراسی بينديشند. اگر در پی تلاشی برای گسترش عرصه عمومی و ايجاد فضايی برای بحث های جدی و به دور از سوگيری های سياسی و ديالوگ به معنای اخص کلمه باشيم (که دو طرف به دنبال فهم يکديگر و رسيدن به توافق باشند نه در پی بر جای نشاندن مخاطب خود) شايد از ابتدای تاريخ جنبش دانشجويی تا همين امروز چيزی نيابيم. اما به طور قطع عنصری يگانه ميان اين مسير پر فراز و نشيب و سرشار از گسست و پيوست وجود دارد. می توان ميان دانشجويانی که چريک شدند، آنها که با پهلوی در افتادند، در قلب سرمايه داری غرب کنفدراسيونی برای استقرار ديکتاتوری پرولتاريا بر پا کردند و آنها که برای رسيدن به دموکراسی از تحصيل محروم می شوند، مخرج مشترکی پيدا کرد. آن نقطه يی که اين طيف های متفاوت در آن با هم تلاقی می کنند شهامت اعتراض و پرداخت هزينه برای ايده هايی است که البته شجاعت حاملانش گواه حقانيت آنها نيست. به طور مثال دهه های ۴۰ و ۵۰ چپگرايی در دانشگاه بر حريفان خود پيروز شد. دانشجويان برای ملاقات با تئوريسين های چپ راهی به درون زندان می جستند، خود را از داشتن يک زندگی آرام و عادی محروم می کردند و با علم به اينکه عمر مفيد يک چريک چهار سال است قدم در راه مبارزه می گذاشتند ولی امروز اگر به گذشته نظر کنند می بينند درست در همان زمان گوشت دم توپ تئوری های پوسيده يی بودند که توليد کنندگان آنها در داد و ستدی سياسی ماندن را به نفی همه چيز ترجيح دادند و جالب اينکه اين تاخت زدن نابخردانه نيز موجب بقايشان نشد.

يا مثلاً چه کسی می داند آنها که برای يک نوشته شريعتی ماه ها به زندان می رفتند امروز در دعوای ميان مخالفان و موافقان او چه احساسی بر آنها عارض می شود؟

نزديک تر بياييم، دانشجويانی که پيام آوران و منتشران اصلاح طلبی شدند وقتی حکم های قضايی و انضباطی به دستشان داده شد چه کسی در اطرافشان مانده بود، جز اين بود که تمامی شور و هيجان آنها برای تغيير اوضاع، مغلوب يک ريش تراش شد؟

نتيجه اينکه در هر دوره يی می توان آرمانی و دانشجويانی مومن به آن آرمان مشاهده کرد. فارغ از چيستی اين آرمان ها، کيستی حاملان آنها و ميزان جسارت و شهامتی که برای تحقق آنها دارند مهم است. اکنون با سپری شدن تاريخی که غفلت از آن بر هيچ کس قابل بخشش نيست بايد با شفاف کردن اين عنصر ذاتی و هدايت آن در مسيری آگاهانه احتمال تکرار خطاهای پيشين را به حداقل رسانيد. هرچند خطا کردن برای هر کنشگر اجتماعی ناگزير است چرا که آنها که قدم در راهی می گذارند احتمال بيراهه رفتن و به مقصد رسيدن برايشان يکی می شود و تنها بی عملان خرده گيرند که سکون شان می تواند آنها را از هر خطايی مبرا کند.

اما تکرار خطاهايی از يک جنس و ارتکاب اشتباهاتی که گذشته جنبش دانشجويی بارها آن را متذکر شده قابل قبول نيست. با رجعتی به تاريخ درمی يابيم که در درجه اول در ساختار سياسی ايران مفهوم جنبش برای جريانات دانشجويی مورد پرسش است. جريانات دانشجويی فعلی به عنوان بقايای تصفيه شده جنبشی به مراتب بزرگتر دارای توانايی های مشخص و البته محدودی هستند که هر گونه بزرگنمايی و خيال پردازی در مورد اين توانايی ها ضربه يی جبران ناپذير بر اين ماترک وارد خواهد کرد. گذاشتن باری بيش از توان اين ظرفيت بر دوش جريانات دانشجويی می تواند موجب از بين رفتن حاملان آن شود. با نگاهی به وضعيت فعلی اين جريانات نيز می توان صحت اين ادعا و نتيجه ايفای رسالت احزاب و رسانه های مستقل توسط آنها در چند سال اخير را به عينه مشاهده کرد که وضعيت امروز چيزی جز نتيجه توقعات ديروز نمی تواند باشد. بنابر اين جريانات دانشجويی بايد با درک ميزان واقعی پتانسيل ها و ظرفيت های خود در فضای فعلی، جايگاهی معين، درخور و حقيقی به خود اختصاص دهند. امروز هر گونه برخورد وهم آلود می تواند بهايی گزاف در پی داشته باشد زيرا اگر در ماهيت خود دچار توهم باشيم اهدافی مبهم و غير قابل دسترس نيز برای خود در نظر خواهيم گرفت که دستيابی به آنها محال و یأس و دلزدگی نتيجه يی محتوم خواهد بود.اکنون اين جريانات که به لحاظ تشکيلاتی با بحرانی تحميلی دست به گريبانند و با دلزگی و یأسی که دانشگاه ها را فرا گرفته در خوشبينانه ترين حالت می توانند هزار نفر را در تجمعات خود گرد هم آورند اگر بخواهند وظيفه سنگين گذار به دموکراسی را بر عهده گيرند و در چنين قامتی ظاهر شوند آيا به خطا نرفته اند؟ آيا گذار به دموکراسی، تحول در ساختار سياسی و تلاش برای تغيير مفاد قانون اساسی در زمانه يی که به روشنفکران زاويه نشينی و به فعالان سياسی انفعال تحميل شده وظيفه دانشجويان است؟ آن هنگام که هر گونه اعتراض صنفی و سياسی موجب سلب حقوق مسلم و اوليه دانشجويان می شود و شمشير داموکلس اخراج و تعليق بر بالای سر فعالان دانشجويی خودنمايی می کند دانشجو می تواند در جبهه های ديگر درگير شود و حق احزاب را مطالبه کند؟

در چنين شرايطی بديهی است که اگر اين جريانات را (که بهتر است برای جنبش خواندن آنها دچار تسامح نشويم) جانشين احزاب و رسانه ها و... بدانيم جز از بين بردن پتانسيل های آنها کاری نکرده ايم. و از همه مهمتر اگر دانشجويان بتوانند تمامی آن کاری را که بنا بر ماهيت دانشجو بودن شان می توانند انجام دهند به سرانجام برسانند قطعاً گشايشی در برخی از گره های فرو بسته دوران ما حاصل خواهد شد. دانشجويان با متمرکز کردن تمامی هم خود برای حصول آزادی های آکادميک، ايجاد و گسترش عرصه عمومی و خلق فضايی جهت گفت وگو ميان جريانات فکری متفاوت بيش از آنچه در سراب آرزوهای بزرگ می توانند بيابند، خواهند يافت.

دانشجويان با روگردانی از قدرت (در وجه سياسی آن چرا که بازتوليد قدرت و حضور آن در شبکه های زيرين اجتماعی غيرقابل اغماض است) و سوگيری به سمت عرصه عمومی می توانند نقشی زيربنايی در گذار دشوار دموکراسی ايفا کنند. آنها زمانی که قادر شوند از کيان دانشگاه در مقابل دست اندازی های قدرت حفاظت کنند خواهند توانست برای احقاق حقوق ديگران گامی بردارند اما مقدمه همه اينها تقويت داشته های امروزشان است. اگر آنچه را که احزاب خود بايد انجام دهند و به هر دليلی ناتوانند به خودشان محول شود شايد بهتر بتوانند برايش راه حلی بجويند. تغيير در مناسبات قدرت اگر ضروری است آنها که می خواهند به قدرت برسند برايش چاره يی خواهند جست. جنبش دانشجويی تنها با تکيه بر خصايل دانشجويی ماندنی است. در شرايط کنونی نيز اين پيکر نحيف تنها با تقويت اين خصايل است که می تواند در تند بادهای سياسی ايستادگی کند و پايداری ورزد. دانشجويان بايد با سرمايه گذاری روی شهامت و جسارت شان برای به چالش کشيدن اوضاع موجود سرمايه گذاری کنند. اين ويژگی چه بسا با بالا رفتن سن شان کمرنگ شود اما تا زمانی که بدين اندازه است بايد در مسير صحيح ساماندهی شود آنگاه ديگر نه یأس بر کسی غلبه می کند و نه کسی به دانشجويان به چشم سربازانی آماده به خدمت خواهد نگريست.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جنبش دانشجويی نحيف اما ايستاده، عبدالله مومنی، روزنامه اعتماد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016