شنبه 1 دی 1386

چرا اصلاح طلبان آماده نيستند! بابک داد

شش سال از رياست جمهوری آقای خاتمی گذشت تا ايشان به اين نتيجه برسد که اختياراتش بعنوان يک رئيس جمهوری در اندازه يک مسئول تدارکات است!لذا لايحه افزايش اختيارت رييس جمهوری را تنظيم کرد و به مجلس فرستاد.اگر همه چيز درست پيش ميرفت، در سال هشتم رياست جمهوری، آقای خاتمی می توانست برای شش ماه از آن اختيارات استفاده کند.و از سال بعدش، همان اختيارات به رئيس جمهوری بعدی تفويض ميشد.حالا همگی ما و خاصه شخص آقای خاتمی، يک شکرگذاری بزرگ به خداوند بدهکاريم؛ بابت اينکه آن لايحه هرگز تصويب نشد!

***

بعد از انتشار نامه سرگشاده ام خطاب به جناب آقای خاتمی، و طرح چند سئوال ساده منجمله اينکه "چه تغييری در نظام سياسی کشور به نفع اصلاح طلبی رخ داده که شما باز می خواهيد در انتخابات شرکت کنيد؟" بی مهريها از سوی برخی دوستان بر من شدت گرفت.که البته کاملا"قابل پيش بينی بود.
دوستان ما که سالهای سال، با زدن سنگ آزادی بيان به سينه،به سانسور و حذف و تکصدايی اعتراض می کردند، متاسفانه قبل از همه اين نامه را ناديده گذاشتند و در رسانه های شان، آن را حذف و سانسور و يا مثله کردند.از آن سو،رسانه های ديگری با بدسليقگی بخشهای مورد نظرشان را از آن نامه برداشتند و ناقص منتشرش کردند.حال آنکه متن کامل آن نامه که جز احترام به خاتمی و خيرانديشی و استدلالی منطقی هيچ محرکه و بنيان ديگری نداشت، خوشبختانه هنوز در شبکه اينترنت و سايتهای مختلف موجود است.
بنا بر اين،لازم ميدانم مجددا" بر اين نظرم اصرار کنم که اصلاح طلبان هيچ دليل تازه و توجيه مستدلی برای شرکت در انتخابات آينده ندارند و پيشاپيش شکست خورده محتوم اين انتخابات هم خواهند بود. به دلايل زير:
ممکن نيست مردم سالهای اصلاحات را فراموش کرده باشند.سالهايی که مجموعه نيروهای دولت اصلاحات و نمايندگان مجلس ششم، به دلايلی نتوانستند زير چتر اين نظام و طبق قوانين اين حاکميت کار کنند و با موانع بيشماری که بود (وهست) نتوانستند کسری از وعده ها و شعارهايشان را هم عملی نمايند. اين دوستان به دو دليل عمده از آن حضور سياسی خود کارنامه قبولی نگرفتند.اولا" بخشی از وعده هايشان را بدليل ناتوانی و بی برنامگی خود نتوانستند عملی سازند و ثانيا"بخش ديگری را بدليل ممانعتهای حاکميت و سنگ اندازيهای نهادهای قانونی اين نظام عملی نکردند. هر دو اين شرايط همچنان موجودند.
مردم احتمالا" بخش اول يعنی ناتوانی ها و بی برنامگی دوستان را بدليل تازه کار بودنشان در آن سالها درک کرده اند و انتظار دارند اصلاح طلبان اين مرتبه با برنامه عملی و توانايی کاری بيشتری وارد عرصه شوند. سئوال اين است: بعد از اين همه سال تجربه سياسی، آيا دوستان ما اين مرتبه هم می خواهند بدون برنامه عملی و اجرايی وارد گود رقابتها شوند؟ و آيا باز قرار است با اميد و احساسات مردم شوخی کنند؟ آيا قرار است بازهم از خستگی و فشارهای وحشتناکی که بر دوش مردم است، بهره بگيرند و با شعارهای زيبا و رويايی رای بياورند؟

***

اما در مورد بخش دوم يعنی ممانعتهای قانونی و فراقانونی بخشهايی از حاکميت با اصلاحات، سئوال بديهی من اين است که چه اتفاق تازه و کدام تغييرمثبتی به نفع اصلاح طلبی در کشور و حاکميت جمهوری اسلامی رخ داده که آقای خاتمی و اصلاح طلبان را به اين باور رسانده که قادر شده اند دوباره دست به همان اصلاحاتی بزنند که طی هشت سال با تمام امکانات قوای مجريه و مقننه هم نتوانستند و با ممانعتهای بيشمار، عاقبت با شکست مواجه شدند؟ آيا اکنون چيزی از آن شرايط عوض شده است؟ آيا هيچ تغييرماهوی در نهادهای نظام روی داده تا کار اصلاح را برای آقای خاتمی و دوستان ساده کند؟يا اينکه چيزی از عزم يا قدرت مخالفان اصلاحات کمتر شده است؟ همه بخوبی ميدانيم که برعکس، شرايط بسيار دشوارتر از قبل هم شده است.
آيا بعد از گذشت پنج سال از رياست جمهوری، آقای خاتمی به اين نتيجه بديهی نرسيد که با اختيارات محدودی که دارد،و با انبوه ممانعتها و مزاحمتها، هيچ کاری از پيش نمی تواند ببرد؟ آيا آقای خاتمی در سال پنجم، ناگزيرلايحه افزايش اختيارات رياست جمهوری را به مجلس ارائه ندادند؟ آيا آقای خاتمی بارها به کنايه نگفت رئيس جمهوری فقط يک مسئول تدارکات است و بس؟! آيا الان اوضاع فرق کرده است؟آيا آن ممانعتها و مزاحمتها و بحرانهای هر ۹ روز يکبار پايان گرفته است؟اگر آن سالها فضای کاری بيشتر از يک مسئول تدارکات برای خاتمی نبود، سئوال من اين است که آيا الان فضای کار فراختری برای ايشان يا اصلاح طلبان ايجاد شده است؟ خدای را هزاران بار سپاس که آن لايحه افزايش اختيارات رئيس جمهوری به هردليلی تصويب نشد؛ والا معلوم نبود رئيس جمهوری فعلی،که حوزه اختياراتش خودبخود فراتر از هر تصوری است و به حيطه خصوصی ترين زوايای زندگی شهروندان هم سرايت کرده، با آنهمه اختيارات اضافه تر که خاتمی اصرار داشت تصويب کنند، چه ها ميکرد؟
طبيعی است که آقای خاتمی آن اختيارات را برای کار بهتر و مانور بيشتر رئيس جمهوری طلب کرده بود. و البته با مقاومتهای مجلس، عاقبت آن لايحه به بايگانی رفت؟سرنوشت بسياری از لوايح و طرحهای اصلاح طلبانه همين گونه تلخ و بدفرجام بود. سئوال بعد همين جاست؛ چند مصوبه اصلاح طلبانه و جدی مجلس ششم در شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام مورد تاييد قرار گرفت؟ و چند مصوبه هرگز نتوانست از صافی آن دو نهاد به سلامت عبور کند؟ و از شمار آن مصوبات مجلس ششم که به شکل قانون درآمد، حالا چند مصوبه هنوز اعتبار قانونی دارد و در کشور هنوز اجرا می شود و ملغی و متروک نشده است؟ آيا آن ممانعتها و مقاومتها و وتو قوانين مجلس ششم،حالا ديگر مرتفع شده است؟آيا قرار است در مجلس آينده، شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت ديگر در صحنه نظارتی نباشند؟ يا قرار است مخالفان ديگر کاری نکنند و صحنه را برای اصلاح طلبان خالی کنند؟ اگر آنها هنوز هستند(که هستند) واگر هنوز با قدرت بر اختيارات قانونی خود ابرام و اصرار دارند(که دارند)، پس چه جای اميدی برای تشکيل يک مجلس ديگر نظير مجلس ششم باقی مانده است؟ و دوستان ما با چه اميدی از آقای خاتمی برای تشکيل چنان مجلسی بهره می گيرند؟و آقای خاتمی با آن همه هوشمندی، با کدام استدلال منطقی به اين عرصه پای گذاشته اند؟
تمام مسئله ذهنی من اين است که وقتی شما با يک مدل تکراری و يک مجموعه شعارهای تکراری، قصد ورود به همان عرصه ای را داريد که پيشتر آن را آزموده ايد و در آن شکست خورده ايد،چرا باز با همان شعارها وارد همان عرصه می شويد؟ و چرا به استقبال شکست می رويد؟ در حاليکه اين اظهرمن الشمس است که هيچ شانسی نداريد؟ اين حضورچه معنايی دارد؟و چه نتيجه ای بدنبال دارد؟اينجاست که ميتوان انگيزه دوستان از ورود به بدنه قدرت را انگيزه های شخصی و از سر جاه طلبی ارزيابی کرد.و اين نوع ورود به مجلس با بليط احترام و اعتبار سياسی خاتمی،قابل سرزنش است.

***

ايرادهای من به جبهه مشارکت و فضای بسته و روابط فاميلی درون آن که از هرگونه روند دموکرتيک حزبی خالی است، مربوط به امروز و امسال نيست. در اينترنت هم که گردش مختصری بکنند به نوشته هايم در سالهای هشتاد و قبل از آن برمی خورند که بارها به مشارکت هشدار بی ثمر و نقد بی اثر کرده بودم.
واقعا" شعار "آرامش فعال" در چه فضايی توسط مجلس ششم و دولت اصلاحات ابداع و تبليغ شد؟ و هدف از آن شعار، ريختن آب سرد بر روی کدام احساسات آتشين مردم بود؟
"آرامش فعال" نسخه غيرموثر و شعارمخدوشی بود که اصلاح طلبان هنگامی به مردم توصيه اش کردند که مردم و دانشجويان از بی عملی و خيالبافی آنها مايوس شده بودند و جامعه ميرفت تا خود دست به اقدامات هيجانی بزند.برای جلوگيری از غليان هيجانات جوانها و ياسی که مردم از اصلاح طلبان داشتند،و می توانست بسيار پرهزينه و خسارتبار شود، شعار "آرامش فعال" تبليغ شد تا باز مردم را در "کمای موقتی" و "انتظاری بيهوده" قرار دهد."آرامش فعال" يعنی سرجايتان بايستيد و ساکن بمانيد اما خوابتان هم نبرد!و اين اصلا" يک برنامه برای پيشرفتن يک جامعه انسانی نيست. اين چگونه برنامه اصلاحاتی بود که مردم را به ماندن و ايستادن و آرام بودن بی هدف تشويق ميکرد؟ جز اينکه آن شعار را برای اين دادند که راهنمايان کاروان، نقشه راه نداشتند و شرمسار بودند که اين حقيقت تلخ را به مردم بگويند که همگی در بيابان گم شده ايم؟حالا مناديان آن آرامش فعال، که سرشار از تناقضی شاعرانه بود، باز به صحنه سياست می آيند.اين بار برای ايجاد کدام تناقض تازه؟
خيلی از ما همه اينها را پيشتر هم به تفصيل با دوستان گفتيم و گفتند. منتها چون جبهه مشارکت اساسا" يک حزب واقعی نيست،و با عرض معذرت از صراحتم،فقط کاريکاتوری از يک حزب است،و اگر قدرت ميداشت همين نمايشهای حزبی فعلی را هم اجرا نمی کرد، معالا" گوشی هم برای شنيدن و ارزيابی نظرات مردم ندارد. والا برای يک حزب که تشنه موفقيت و پيشرفت و نفوذ در قلوب مردم است چه چيزی ارزشمند تر است از نقدهای مشفقانه و نظرهای مردم؟ آرای موافقان و حتی مخالفان؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

***

باز هم بر نظرم اصرار دارم. در انتخابات آينده، درست مثل انتخابات شوراهای دوم و مجلس هفتم و رياست جمهوری نهم، اصلاح طلبان بخصوص اگر تحت مديريت فکری جبهه مشارکت باشند، شکست سختی خواهند خورد. و عجبا که شکستهای قبلی نتوانست جبهه مشارکت را به فعاليت واقعی و دموکراتيک حزبی ناگزير سازد.به همين دليل،دوستان مشارکتی ما با نهايت پافشاری، آقای خاتمی را به جلوداری خود راضی کردند تا ضعفهای خود را پشت احترام خاتمی پنهان کنند.اينجاست که بر نيت و انگيزه دوستان ترديد ميرود. کسی که شيفته خدمت است،اينطور خود را پنهان نمی کند.برنامه اش را به مردم عرضه ميکند. اگر مردم خواستند، می آيد و اگر نخواستند، نمی آيد.همين.
من بدليل نهايت محبتی که به آقای خاتمی داشته و دارم، از او خواستم سرنوشت سياسی خود را با اين گروه از قبل بازنده و آموزش ناپذير پيوند نزنند.و بيشتر مراقب جايگاه خاص خود نزد مردم باشند.

***

شوربختانه در بين اهالی جبهه مشارکت، کمتر کسی اهل مشارکت و همفکری و مشورت با اين و آن پيدا می شود.جبهه ای که از رانت پيروزی دوم خرداد تشکيل شد،و هرگز هزينه ای برای موفقيت اوليه و ساير فعاليتهايش نداد،بديهی است برای چاره يابی هم قدمی بر نمی دارد و در آن کسی گوشی برای شنيدن ندارد. در آن جبهه،متاسفانه هر کسی از ديدگاه خود، يک رييس جمهوری است و اينطوری،البته شکست ايشان حتمی است. در اين شک نکنيد.

www.babakdad.blogfa.com
babakdad@hotmail.com

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرا اصلاح طلبان آماده نيستند! بابک داد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016