دوشنبه 17 دی 1386

۱۷دی؛ "کشفِ حجاب" اجباری، يا "روزِ آزادیِ زن"، با صدور "فرمان" و ا ز بالا؟ هوشنگِ گلاب دژ


امروز، ياد آور يه رخداد مهم ديگه هم هست. فکر می کنيد اين رخداد، چيه؟ ۱۷ دی. روز«کشف حجاب». يه رخدادی که الان ديگه جزئی از تاريخ شده. رخدادی که نمونه ی تيپيک دقيق و کاملی از« رفتار» در جامعه ی ما، جامعه ی شرقی استبداد زده ی« مرد سالار» يا« پدر سالار» ما است.« رفتار»ی که در پی اش،« رفتار» ضد خود را به همراه داشت:« حجاب اجباری». گره به پيشونی نيندازيد و سکرمه هاتون هم، توی هم نره. همين. همينی که می گم، هستيم. تا دينش. می خواد خوشتون بياد. می خواد بدتون بياد. می گيد نه؟ واقعاً که. بابا جان! مگه زنها، نيمی از جمعيت اين مملکتو تشکيل نمی دهند؟ مگه خود اين زنها، فکر و عقل و شعور ندارند تا در مورد خودشون و زندگی شون و طرز لباس پوشيدنشون و حجابشون و هر مشکل ديگه شون تصميم بگيرند؟ که من شوهر، من پدر، من برادر، و حتا من قوم و خويش بايد در باره ی اونا و زندگی شون و همه چيزشون تصميم بگيريم؟ ببخشيد ها! دولت ها، همان کاری را کرده و می کنند که خود ما هم همونو کرده و می کنيم. دروغ می گم؟ داوری ما از شاهانی که چند هزاره بر ما حکومت کردند، چيه؟ کدام شاه، خوبه و کدام، بده؟ مملکت توی آشوب و هرج و مرج به سر می بره. يه هو يه نره خری، مثه« نادر قلی» از راه می رسه. می زنه. می کشه. از کشته، پشته درست می کنه. کور می کنه. از کله، مناره درست می کنه. می شه« نادر شاه اقشار». تازه، حقش را هم خورده اند. چون به او لقب« کبير» ندادند.« رضا شاه»هم، يکی از اونا بود. توی مملکت، يه انقلابی شد. يه عده نذاشتند که اين انقلاب به بار بشينه. يه قلدر بزن بهادر از گرد راه رسيد و« شاه» را که طبق قانون حکومت مشروطه، فاقد قدرت و اختيار بود؛ حذف کرد.« تاج کيانی» بر سر نهاد. و بر« تخت طاووس» نزول اجلال کرد. و« الدروم بولدورم». می زنم، می کشم. و بقيه قضايا.« کشف حجاب» او هم، از اين قماش کارها بود. او، اگه خيلی دلش به حال زنها سوخته بود، چرا از همان روز اولی که قدرت را قبضه کرد، به جان انجمن ها و سازمان ها و روزنامه هائی که پس از انقلاب مشروطيت به دست خودِ زنها برپا شده بودند؛ افتاد و همه ی اونا را بست؟ از پيش و در جريان انقلاب مشروطه، نويسندگان و شاعران، از مشکلات زنان گفته بودند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

رضاشاه، همين نويسنده ها و شاعرها را، يا کشت يا دهانشان را دوخت يا اونا را توی سياه چال به حبس کشيد. او به کدام يک از هزار و يک مشکل اجتماعی زنان، توجه کرده و در صدد حل آنها برآمده بود؟ که اين يکی مشکل را حل کند؟ هم او، و هم کسانی که در جهت خلاف او، در باره زن و حجاب و پوشش او، از بالا تصميم گرقتند و فرمان صادر کردند. بخشنامه دادند.. همه بر خطا بودند و هستند. حجاب و پوشش، امری شخصی و خصوصی است؛که خود افراد، خود زنان قادرند با توجه به جا و موقعيت و منزلت خويش در جامعه، در باره ی آن تصميم بگيرند. نه« کشف حجاب» از بالا و با صدرر فرمان، و نه« حجاب اجباری»، راه به جائی نبرده و نمی برند. به عقل و شعور زنان فرهيخته ی ميهن مان احترام بگذاريم.

هوشنگِ گلاب دژ

Copyright: gooya.com 2016