اسماعيل لطف اللهی، برادر دانشجوی سنندجی ابراهيم لطف اللهی که در بازداشتگاه سنندج به طور مشکوکی جان سپرد، در گفتگو با روز از دستگيری اين دانشجو، ملاقات با او در زندان و بالاخره مرگ وی گفته است. اسماعيل معتقد است برادرش خودکشی نکرده و تاکيد می کندکه: “ما خواستار کالبد شکافی جسد برادرم هستيم”. اسماعيل می گويد: “ما هنوز خبر مرگ ابراهيم را باور نکرده ايم چرا که همه چيز فقط ۸ روز به طول انجاميد”. مصاحبه در پی می آيد.
آقای لطف اللهی! چند روز بعد از بازداشت برادرتان، خبر خودکشی او را به شما دادند. چطور از مرگ وی باخبر شديد؟
نيروهای امنيتی ۱۶ دی ماه، برادرم را دقايقی پس از اينکه امتحان دانشگاهش تمام می شود، در خيابان بازداشت و به بازداشتگاه سنندج منتقل کردند. ۳ روز بعد او را به قرنطينه ی زندان سنندج انتقال دادند و ما در آنجا توانستيم با او ملاقات داشته باشيم. اما در ۲۵ دی، يعنی ۸ روز پس از دستگيری او از ستاد خبری سنندج با ما تماس گرفتند و گفتند ابراهيم در زندان خودکشی کرده و در قبرستان بهشت محمدی سنندج دفن شده است.
شما هم به قبرستان رفتيد؟
بله ما رفتيم و مرده شور قبرستان، قبر ابراهيم را به ما نشان داد. قبر که نه بتن!
بتن؟!
بله قبر او را با سيمان بتن کرده بودند. شايد برای اينکه نتوانيم جسد او را از خاک بيرون بکشيم و احيانا چيزی را ببينيم که آنها نمی خواهند ما ببينيم.
يعنی چی ببينيد؟
آثار شکنجه و يا هر چيزی که می توان از طريق آن آدمی را به قتل رساند.
کسی شاهد خاکسپاری جنازه برادرتون بوده؟
مرده شوری که در آنجا کار می کند به ما گفت چند نفر با چند ماشين حکومتی آمدند و جنازه را دفن کردند.
يعنی او جنازه را ديده بود؟
نه نديده بود چون نيروهای امنيتی خودشان آن را دفن کرده و اجازه نداده بودند کسی نزديک شود.
شما گفتيد که چند روز پس از بازداشت ابراهيم، با او در زندان ملاقات کرديد. از روز ملاقات بگوييد. وضع جسمی و روحی برادرتان در جريان ملاقات چطور بود؟
من و مادرم به زندان رفتيم تا او را ببينيم و توانستيم با او ملاقات کابينی داشته باشيم. برادرم در طول ملاقات روحيه ی خوبی داشت و مثل هميشه بود . حتی از من خواست برايش لباس گرم ببرم. در کل حال او خوب بود.
يعنی به نظر نمی رسيد که قصد خودکشی داشته باشد؟
مطلقا! ما باور نمی کنيم که او خودکشی کرده باشد. هم از لحاظ روحی و هم جسمی خوب بود. اگر خودکشی کرده پس چرا نگذاشتند جسد او را ببينيم و يا چرا خودشان جسد را دفن و بعد هم سيمان کردند؟
اصلا چرا او را بازداشت کردند؟
او به مسائل دانشجويی علاقه داشت و پسری پر انرژی بود. می گفتند فعاليتهايی در دانشگاه داشته. حتی قبل از اينکه بازداشتتش کنند، نيروهای امنيتی يکی، دو بار برای دستگيری او به منزل ما آمده بودند اما وقت هايی که ابراهيم در خانه نبود. تا اينکه در روز امتحان بازداشتش کردند. سابقه احضار يا بازداشت قبلی نداشت.
ابراهيم در کدام دانشگاه وچه رشته ای مشغول به تحصيل بود؟
او ۲۷ سال سن داشت و دانشجوی ترم ۷ رشته ی حقوق در دانشگاه پيام نور سنندج بود.
بعد از دريافت خبر مرگ وی، شما کجاها رفتيد؟ قضيه را پی گيری کرديد؟
ما فقط به ستاد خبری رفتيم و آنجا گفتند که خودکشی کرده. حتی نگفتند چطور خودکشی کرده. در آنجا تنها به ما اجازه دادند تا ۳ روز مراسم عزا برگزار کنيم.
شما که فرضيه ی خودکشی را رد می کنيد، برای اينکه به واقعيت پی ببريد از مجرای قانونی کاری خاصی خواهيد کرد؟
ما خواستار نبش قبر هستيم. بايد روی جسد برادرم کالبد شکافی انجام بگيرد تا علت اصلی مرگ او مشخص شود. ما وکيل گرفته ايم و اعلام جرم خواهيم کرد و از نيروهايی که مستقيم و غير مستقيم در مرگ برادرم نقش داشته اند شکايت می کنيم. حتی ما الان واقعا نمی دانيم که برادرم در آن قبر است يا نه. پس بايد نبش قبر صورت بگيرد.
پدر و مادرتان در چه حالی هستند؟
خيلی ناراحتند. هنوز باورشان نشده که ابراهيم ديگر زنده نيست. همه چيز ۸ روز به طول انجاميده؛ اول او را بازداشت می کنند، بعد ما در زندان، ملاقاتش می کنيم و چند روز پس از ملاقات به ما زنگ می زنند و آدرس قبر او را به ما می دهند. ما شوکه شده ايم.
چيزی هست که در آخر بخواهيد بگوييد؟
نه ! ما اميدواريم مجرمان واقعی پيدا شوند و ما مجازات آنها را با چشمانمان ببينيم.