سه شنبه 2 بهمن 1386

فاجعه ائی که همچنان ستايش می شود! ناصر مستشار

با گذشت سی سال از چاپ مقاله رشيدی مطلق که به نوشته آنتونی پارسونز سفير انگلستان در تهران، فتيله انقلاب در ايران آتش زده شد وخمينی را به قدرت رساند، همچنان در ميان پژوهشگران در باره بروز آن مقاله مشکوک بحث وجدل ادامه دارد؟ فراموش نگردد طبق اسنادی که وزارت خارجه انگلستان اخيرا علنی کرده است همين آقای آنتونی پارسونز در نامه ائی که در سال ۱۹۷۷ نگاشته است از بی اعتمادی شاه به امريکا به انگلستان گزارش می دهد که اين خود می تواند حاوی اسرار پشت پرده زيادی باشد که تا کنون همگان از آن اطلاع نداشته اند!اما درست پس از يک هفته از چاپ مقاله رشيدی مطلق که با اعتراضات طلاب وبخشی از کسبه شهر قم را بهمراه داشت ،خمينی در نجف در يک سخنرانی در ميان هوادارانش،آغاز مبارزه عليه شاه و پايان حکومت او را خبر داد؟ اما سئوال اساسی در اينجاست که خمينی از کجا می دانست که انتشار يک مقاله می تواند اينگونه نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله را ازبين ببرد؟هنوز کسی مسئوليت نوشتن وانتشار مقاله رشيدی مطلق را به عهده نگرفته است و اصلا معلوم نيست علت انتشار آن مقاله از کجا ريشه گرفت وچگونه نويسنده فرضی آن مقاله می توانست ساليان دراز با اسم اصلی خود در ايران زندگی کند. در آن مقاله که آنرا توهين آميز قلمداد می نمايند در آن به خمينی هندی زاده خطاب شده بود که اين موضوع به هيچ وجه تهمت نبود چرا که پس از پيرزوی وقدرت گيری خمينی در ايران ،آيت الله پسنديده نابرادری خمينی در يک مصاحبه مطبوعاتی بطور رسمی عنوان نمود که اجداد آنها از کشمير هند به ايران آمده اند وکسی به ايشان اعتراضی نکرد و آن اظهارات به يک انقلاب منجر نگرديد؟ اما وقتی شخصی با نام مستعار بنام رشيدی مطلق نه بنام دولت ايران همان گفته های آيت الله پسنديده را يکسال قبل با نيات معين به چاپ می رساند باعث ارتجاعی ترين حرکت قهقرائی تاريخ بشريت جهان می گردد که همچنان گريبان ملت ايران ومنطقه وسيعی از سلسله جبال هند وکش تا جبل امل را رها نمی کند.هنوز اسناد معتبری که نشان دهد که با چه نيات واهدافی می بايستی انقلاب ارتجاعی واسلامی در ايران به وقوع می پيوست، بواسطه حضور مليونی مردم ايران در آن انقلاب بطور يقين تکميل نيافته است اما پيش در آمدهای علمی حاکی از يک توطئه را خبر می دهد که همچنان در باره آن تحقيق می گردد؟دکتر ابراهيم يزدی بعنوان رابط خمينی در امريکا هنوز از توطئه بودن انقلاب سخن نمی گويد چرا که خود در پيروزی آن آن سهيم بوده است ونمی تواند خود را به ارزانی زير سئوال ببرد اما در مصاحبه های گوناگون، گاهی اوقات پرده از حقايقی بر می کشد که جای شگفتی وتعمق زيادی دارد.برای مثال هنگامی که او بعنوان سفير تام الاختيار خمينی از پاريس رهسپار امريکا شد بطور اتفاقی از حضور آيت الله بهشتی بعنوان رابط خمينی در امريکا با خبر گرديد که در تماسی با خمينی از اينکه اورا از حضور بهشتی بی خبر گذاشته بودند اظهار شگفتی وشکايت کرد که خمينی در پاسخ نامبرده گفته بود:آقای يزدی شما ماموريت خودتان را به انجام برسانيد و آقای بهشتی نيز به مسائل محوله اينجانب رسيدگی خواهند کرد.مذاکرات بهشتی سپس از امريکا به تهران منتقل گرديد وايشان رابط خمينی وساليوان سفير کبير امريکا گرديدند که آقای ايراهيم يزدی در چندين نوبت از عباس عبدی يکی از اعضای اصلی دانشجويان پيرو خط امام در گروگان گيری سفارت امريکا، خواسته بودند شما که همه اسناد و روابط اشخاص مهم با سفارت امريکا را منتشر کرده ايد چرا اسناد و روابط آقای بهشتی با ساليوان راعلنی نمی کنيد که عباس عبدی در پاسخ ايرهيم يزدی گفته بود که شخص خمينی مانع انتشار مذاکرات و تماس های بهشتی وساليوان شده اند؟ چرا بهشتی پس از مرگش به بت خمينی تبديل شد برای اين بود که بهشتی همه زمينه های بين المللی را برای قدرت گيری خمينی فراهم آورد بهمين خاطر خمينی ،بهشتی را به پاس خدماتش به او بالا ترين نشان را اهدا کرد ودر يک جمله گفت:بهشتی يک ملت بود! اما در ميان همه روحانيون تنها آيت الله طالقانی به مهره ائی با نفوذ بنام بهشتی پی برده بود اما از دست او نيز در مقابله با باند بهشتی هيچ کاری بر نمی آمد چراکه او نيز مسلمان بود وبه حکومت اسلامی به زعامت خمينی لبيک گفته بود ونمی توانست آنرا به همان راحتی در بحبوبه شور وشوق انقلابی پس بگيرد! آقای ابوالحسن بنی صدر اينک بعنوان يک نيروی سياسی در اپوزيسيون که ادعای سکولاريته نيزدارد قبلا يکی از مشاورين خمينی در پاريس بود وبعد ها از جانب ملت ايران به مقام رياست جمهوری دست يافت وبسرعت مورد بی مهری خمينی واقع گرديد وبه يکباره بر اساس اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی همه آن آرای کسب شده از جانب مردم را از دست داد اما ايشان همچنان بر اسلامی بودن انقلاب سال ۵۷ تاکيد می ورزد ونامبرده کما فی سابق نشريه خود را حتی در تبعيد بنام انقلاب اسلامی در هجرت منتشر می نمايد!
در روزهای اخير از طريق اينترنت مقاله ائی که در نشريه" طرح نو" به قلم دکتر منوچهر صالحی انتشار يافته بود نظر مرا به خود جلب کرد؟ ايشان در مقاله ائی بسيار مبسوط تحت عنوان "انقلابی که ۲۹ ساله شد" می نويسد: با آغاز ماه بهمن در آستانه بيست ونهمين سالگرد انقلاب ضد سلطنتی و ضد امريکائی ۱۳۵۷ قرار داريم.انقلابی که در آغاز دارای خصلتی دمکراتيک وسکولاريستی بود ودر پايان به نخستين انقلاب ضد سکولاريستی تاريخ انسانی بدل شد" ۱ـ ابتدا بايد گفت که انقلاب سال ۵۷ اصلا ضد سلطنتی نبود چراکه بجای نظام مورثی پادشاهی نظام خليفه گری اسلامی از نوع مذ هب شيعه را در ايران بنياد نهاد. اينک برهمگان آشکار شده است که نظام ولايت فقيه بلافاصله پس از قدرت گيری روحانيون در ايران شکل حکومتی ولايت فقيه را که الهام گرفته از نظام سلطانی اما در قامت مذهب نه نظام شاهی را در ايران بر پا نموده است .۲ـ برابر تمام شواهد ومدارک واسناد تاريخی که تا کنون علنی گرديده است انقلاب اسلامی به رهبری خمينی در سازش با امريکا به پيروزی رسيده است.مذاکرات ژنرال هايزر وساليوان با روحانيون وارتش برای هموار سازی قدرت گيری خمينی ديگر شهره آفاق جهان گرديده است وهيچکس نمی تواند منکر آن گردد.ضد امريکائی شدن انقلاب اسلامی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ آغاز گرديد که آنهم با سناريوی گروگانگيری سفارت امريکا در به شکست کشاندن نيروهای ليبرال وچپ به انجام رسيد.به گفته دکتر ابراهيم يزدی که گفته است، روحانيت يعنی خمينی با گروگانگيری سفارت امريکا چپ را فريب داد به معنای يک استراژی تمام عيار روحانيت در يک مقطع حياتی برای اخراج ليبرالها وچپ ها بوسيله روحانيت بکار گرفته شد!
۳ـ انقلاب ارتجاعی واسلامی سال ۵۷ به هيچ وجه از همان آغاز خصلت دمکراتيک وسکولاريستی نداشت چراکه از همان عنفوان خود جنبشی مذهبی در زير رهبری روحانيون بود که مردم با شعار آزادی ،استقلال ،جمهوری اسلامی به خيابانها سرازير شدند.اگر خواسته باشيم تنها دو شعار آزادی واستقلال را در انقلاب ۵۷ بعنوان شعار محوری سکولاريستی وملی برجسته نمائيم اما شعار سوم يعنی برقراری جمهوری اسلامی که مبتنی بر همان شعار تاريخی حکومت اسلامی استوار گرديده بود هيچگونه همخوانی با يک حرکت سکولاريستی نداشت( اساسا در اسلام چيزی بنام جمهوريت به لحاظ شکل گيری تاريخی اين دين در ۱۴۰۰ سال پيش نمی تواند با واقعيات اسلام همخوانی داشته باشد)! تقاضای شکل گيری نظام جمهوری اسلامی در ايران آنچنان شعار آزادی را از محتوای سکولاريستی خود تهی نموده بود که درخواست آزاديخواهی دمکراتيک را در چهارچوب حکومت اسلامی براحتی توسط احکام شرعی ناديده می گرفت وتنها حکومت اسلامی برای مردم باقی می ماند نه يک حکومت سکولار؟.۴ـ انقلاب اسلامی در همان نطفه گيری خود به شکست تاريخی ملت ايران تبديل گرديد چراکه از همان آغاز انقلاب با آماج شعار های اسلامی که حاوی شرکت دين در حکومت را در خود آشکار نموده بود بسرعت برق آسائی به شکست رسيد.بنابراين انقلاب ۵۷ در همان آغاز به لحاظ شعارهای اسلامی شکست خورده متولد گرديد و عملا آغاز وپايان آن انقلاب در همان نطفه گيری خود پديدار گرديد وانقلاب به موجودی معلول وناقص الخلقه تبديل گرديد. انقلاب اسلامی از همان آغاز موجب اليگارشی روحانيت گرديد نه در سرانجامش! اگر روشنفکران نزد خود می انديشيدند که انقلاب ۵۷ با برگزاری شب های شعر در انسيتوته گوته آغاز گرديد ورهبری انقلاب را آنها در کنترل دارند تنها يک لجبازی روشنفکرانه نارس بود چراکه انقلاب ۵۷ در فقدان رهبری روحانيت بخصو ص بدون شخص خمينی هيچگاه به پيروزی نمی رسيد! در کنار نيروهای روشنفکری ايران نيروهای جبهه ملی ايران نيز می پنداشتند که رهبری انقلاب در دست آنهاست و انقلاب ۵۷ را ادامه جنبش سال ۳۲ ارزيابی می کردند که اين تحليل نيز هيچ ربطی به جنبش اسلامی سال ۵۷ نداشت چراکه رهبران اسلامی انقلاب سال ۵۷ را ادامه مبارزات سال ۴۲ می دانستند نه سال ۳۲ چراکه آنها در سال ۳۲ در سرنگونی مصدق پيشتاز بودند. شاه که همه نيروهای سياسی آن دوره را عليه خود متحد کرده بود ودر مصاحبه های پی درپی منافع غربی ها را به زير سئوال می برد و در اواخر حکومتش آنها را چشم آبی زياده خواه وموذی خطاب می کرد به همام ميزان بر تعداد دشمنانش می افزود . شاه که بسيار تنها شده بود در همان راستا همه نيروهای داخلی وخارجی حتی بخش وسيعی از اطرافيان خود را آنچنان عليه خود متحد کرده بود که با کوچکترين جرقه کاری می توانست به يک شورش سراسری عليه خويش را در تمام ايران تبديل نمايد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

شاه خود نيز پی برده بود که وقت رفتنش را دشمنانش فراهم ديده اند اما او می خواست قبل از فرا رسيدن سرنگونيش سلطنت را حتی بخاطر بيماريش به پسرش واگذارد، بهمين خاطر شاه تلاش می نمود تا قبل از شعله ور شدن جرقه ائی که می توانست دودمان اورا به خاکستر تبديل نمايد آنرا مهار نمايد اما همه محاسبات او با بی مهری تاريخ روبر گرديد. اينک همه آنهائی که در انقلاب ۵۷ شرکت فعال داشته اند و آن انقلاب را از ظن خويش مثبت می دانند که بعدها به بيراهه رفت به تکاپو افتاده اند تا منشاء شکست تاريخی را بيابند! اما تاريخ نيک می داند که انقلاب سال ۵۷ اصلا قرار نبود جامعه ايران را بسوی تکامل جهانی رهنمون نمايد بلکه انقلاب اسلامی در تضاد بر فرهنگ غرب ريشه گرفته بود و پيام اصلی انقلاب ۵۷ در برگشت به هويت اسلامی خلاصه شده بود نه رسيدن به مرتبه کشورهای پيشرفته!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'فاجعه ائی که همچنان ستايش می شود! ناصر مستشار' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016