انتشار گزينشی بخش هايی از گفت و گوی من با هموطنان ايرانی در دانشگاه تورنتو، واکنش عاطفی برخی از ناقدان محترم را برانگيخت. در آن گفت و گو، ادعاهای زير از سوی من مطرح شد. بسيار مفيد است که منتقدان محترم، با نقد مستدل، نشان دهند کداميک از اين مدعيات نادرست است تا آنها را اصلاح کنم:
۱: رژيم حاکم بر ايران ، يک رژيم غير دموکراتيک و ناقض حقوق بشر است.
۲: رژيم های غير دموکراتيک چند نوع اند:
۱-۲- ديکتاتوری های نظامی.
۲-۲- ديکتاتوری های فاشيستی و توتاليتر.
۳-۲- ديکتاتوری های سلطانی.
۳: رزيم جمهوری اسلامی،نه نظام فاشيستی و توتاليتر است ، نه ديکتاتوری نظامی، بلکه رژيمی سلطانی است.رژيم سلطانی شاه، فقط حوزه ی سياست را سرکوب می کرد، اما رژيم سلطانی جمهوری اسلامی علاوه بر حوزه ی سياست حوزه ی اجتماعی را هم سرکوب می کند.
۱-۳- برخی از زمامداران حاکم بر ايران، فاشيست اند و روايت شان از دين هم روايت فاشيستی است. اما ايجاد نظام فاشيستی ديگر محال است، نه اينکه سودای ايجاد "نظام فاشيستی" وجود نداشته يا ندارد.انقلاب ارتباطات، ساختن جامعه ی تک صدايی و تک ساحتی را ناممکن کرده است.
۲-۳- حتی اگر رژيم جمهوری اسلامی يک رژيم فاشيستی باشد، باز هم يک "رژيم ارتجاعی" نيست، چون فاشيسم، پديده ای مدرن است و در جوامع مدرن (آلمان و ايتاليا و اسپانيا) ظهور کرده است.
۴:جمهوری اسلامی رژيمی ارتجاعی نيست. جمهوری اسلامی يک رژيم بنياد گراست و بنيادگرايی پديده ای مدرن است . بنياد گرايی در دوران مدرن، در واکنش به فرايند سريع مدرنيزاسيون، پديد می آيد. ارتجاعی ناميدن جمهوری اسلامی نادرست است.
۱-۴- بنيادگرايان، عموماً افرادی تحصيل کرده اند. بسياری از رهبران حماس در بهترين دانشگاههای آمريکا تحصيل کرده اند. بمب گزاران يازده سپتامبر مهندسانی بودند که استفاده ی از تکنولوژی مدرن را به خوبی در مراکز علمی غرب آموخته بودند. اکثر بنياد گرايان، مهندس و پزشک هستند.ايمن الظواهری نظريه پرداز القاعده يک پزشک مصری است.دکتر بلال عبدالله و مهندس کفيل احمد که با اتومبيل جيپ حامل مواد آتش زا به فرودگاه بين المللی گلاسکو در اسکاتلند حمله بردند، کار خود را از سال ۲۰۰۵ در شهرک دانشگاهی کمبريج آغاز کردند.دکتر محمد حنيف يکی ديگر از اعضای پژشکان جهادی، در بريتانيا و استراليا مشغول به کار بود.
۲-۴- بنيادگرايان علاقه ی زيادی به "علوم تجربی طبيعی" و "تکنولوژی مدرن" دارند. "عظمت طلبی اتمی" رهبر جمهوری اسلامی را هم در همين چارچوب می توان تحليل کرد.خريد و ساخت سلاح های موشکی پيشرفته، با ارتجاع سازگار نمی باشد. اگر در سه دهه ی گذشته جهان غرب فروش تکنولوژی مدرن را به ايران ممنوع نکرده بود، اينان هر چه بيشتر و بيشتر تکنولوژی مدرن را به ايران وارد می کردند. کما اينکه اينک جامعه ايران را پر از جديدترين گوشی های همراه، کامپيوتر، فکس، ماشين سواری و ... کرده اند.تکنولوژی مدرن، برساخته ای خنثی نمی باشد. زندگی با اين تکنولوژی ، پيامدهای فرهنگی- معرفتی بسياری دارد. معماری کنونی ايران، چه ارتباطی به سنت(بازگشت به گذشته) دارد. خانه های شهر لندن، که دارای قدمت چند صد ساله اند، را با خانه های شهر تهران مقايسه کنيد که پس از دو تا سه دهه تماماً تخريب و به مدرن ترين شکل ممکن از نو ساخته می شوند.
۳-۴- رشد علم در ايران : به نوشته ی مجله ساينس :"بودجه علمی به طور پيوسته از حدود ۲/. درصد از توليد ناخالص ملی در سال ۱۹۹۹ به حدود ۵۶/. درصد برای امسال(۲۰۰۵)در حال افزايش بوده است... خروجی های علم از سال ۱۹۹۳ در حال جهش بوده است. در سال ۲۰۰۳ محققان داخل ايران ۳۲۷۷ مقاله ی علمی ، ۳۰ برابر سال ۱۹۸۵ ، در مجلات علمی منتشر کرده اند که اين ميزان، ايران را در جايگاهی جلوتر از پاکستان و در کنار مصر قرار می دهد.از سال ۲۰۰۰ ميزان همکاری های بين المللی در رشته های شيمی، مهندسی و فيزيک ۳ برابر شده است"[۱].نشريه ی نيچر هم می نويسد:"درصد انتشار مقالات علمی توسط دانشمندان ايرانی در نشريات بين المللی طی يک دهه ی گذشته چهار برابر شده است.هر چند اين رقم هنوز پائين است ، اما ضريب تأثير گذاری مقالات علمی ايرانيان نيز افزايش يافته است . اما بخش اعظم اين بهبود از شمار کوچکی از محققان سرچشمه می گيرد"[۲].در سال ۱۹۹۰ ايران بعد از اسرائيل بيشترين توليدات علمی را در خاورميانه داشته است.بر اساس آمار institute for scientific information در سال ۲۰۰۵ حدود ۴۰۰۰ مقاله ی علمی از ايران منتشر شده است ، در حاليکه در سال ۱۹۹۵ اين رقم حدود ۵۰۰ مقاله بوده است[۳].
۴-۴- اگر چه نظام حقوقی تبعيض جنسی ناروايی برقرار کرده است، اما، بر اساس شاخص های گوناگون،زنان در سه دهه ی گذشته در ايران بسيار پيشرفت کرده اند. در سال ۱۳۵۵ ، ۲/۱۱ درصد زنان شاغل بودند(يعنی ۴۶۰۰۰۰نفر از ۴۱۱۲۶۳۶شاغل کشور)، اما در سال ۱۳۸۵، ۱/۱۲ درصد زنان شاغل هستند (يعنی ۲۷۸۲۰۰۰ نفر از ۲۰۴۷۶۰۰۰ شاغل کل کشور).طول عمر متوسط زنان به ۸/۷۱ سال افزايش پيدا کرده است. ۸/۷۶ درصد زنان ايران باسوداند(مصر ۴/۵۹).۶/۳۸ درصد زنان ايران در فعاليت های اقتصادی مشارکت دارند(ترکيه ۷/۲۷ ، مصر ۱/ ۲۰).تعداد دختران دانشجو بيش از پسران دانشجوست. با همه ی اينها، وضعيت زنان در ايران، با وضعيت زنان در جوامع توسعه يافته، فاصله ی بسيار دارد.زنان ايران درگير مبارزه ی بی امان برای برابری تمام عيارند.
۵-۴- پوشش(حجاب) زنان، مسأله ای است مربوط به زنان و تصميم شخصی آنها. زنان ايران در انتخاب سطح و نوع پوشش آزاد نيستند، اين يکی از نشانه های غير دموکراتيک بودن نظام سياسی است.دولت دموکراتيک، همچون جمهوری اسلامی ،به زور مردم را با حجاب، يا همچون رضا شاه، بی حجاب نمی کند. از سخنان برخی ناقدان محترم اين طور استنباط می شود که گويی حجاب علامت ارتجاع است. به گمان من حجاب را نمی توان به ارتجاع تحويل کرد. اگر اين حکم صادق باشد،در آن صورت ، هر زنی، در هر جای دنيا، آگاهانه و آزادانه، حجاب فقهی را انتخاب کرده باشد، مرتجع خواهد بود. امروز در نيويورک ، در محله ی يهوديان، زنان يهودی با حجابند و کسی آنان را مرتجع نمی نامد.تمام مسأله اين است که دولت نبايد در اين خصوص که متعلق به حوزه ی خصوصی است، دخالت کرده و پوشش خاصی را به ديگران تحميل کند.
۶-۴- بازگشت به دوران ماقبل مدرن ناممکن است. حتی اگر کسی بخواهد، نمی تواند يک جامعه کنونی را به گذشته،مثلاً دوران صدر اسلام، باز گرداند. دولت يک پديده ی متعلق به دوران مدرن است. ايدئولوژی ، يک پديده ی متعلق به دنيای مدرن است. بنيادگرايان برای حکومت در دوران جديد، دين را به ايدئولوژی تبديل کرده اند. انقلاب هم يک پديده ی مدرن است."انقلاب اسلامی"، "دولت اسلامی" ، "ايدئولوژی اسلامی" ، "دانشگاه اسلامی" ، "مجلس شورای اسلامی" ، "بانک های اسلامی" ، و دهها پديده ی مدرن ديگر که فقط يک پسوند اسلامی بر خود افزوده اند، اما هيچيک به دوران ماقبل مدرن تعلق ندارند.
۵: سطح مدرنيزاسيون ايران، خصوصاً از نظر فکری و فرهنگی، از تمام کشورهای عربی خاورميانه بالاتر است. "تحمل" جامعه ی دينی ايران، بسيار بيش از جامعه ی دينی عربی خاورميانه است. آرای دين شناسانه ی روشنفکری دينی ايران،کاملاً دگرانديشانه(برخلاف باورهای دينی عموم مسلمين)است ، با اين حال، اين آرا در ايران منتشر می شود. جامعه ی دينی مصر و کويت و سودان، نوانديشانی چون نصر حامد ابوزيد و خالد ابوالفضل و عبدالهی النعيم را تحمل نکرد، اما جامعه ی دينی ايران، نه تنها عبدالکريم سروش ،مصطفی ملکيان، محمد مجتهد شبستری و ... را براحتی تحمل می کند، بلکه آرای اينان ، پذيرش بسيار دارد. کتابهای اين افراد با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار يافته است. از سوی ديگر، ترجمه ی آثار مدرن به فارسی، طی سه دهه ی گذشته رشد چشمگيری داشته است.آثار دکارت، کانت ، هگل،مارکس، هايدگر، نيچه، فرويد، دورکهايم، وبر،هابرماس، رورتی، چارلز تيلور، دريدا، پوپر، هايک، گيدنز، و دهها متفکر مدرن و پست مدرن و فمينيست و غيره به فارسی ترجمه شده و می شود. سيمای جمهوری اسلامی تمام فيلم های هاليودی ضد آمريکايی را به نمايش در می آورد تا نشان دهد آمريکا در چه وضعی قرار دارد.
۱-۵- ترکيه از نظر سطح مدرنيزاسيون از ايران جلوتر است. از نظرسطح آزادی و دموکراسی و حقوق بشر،نيز از ايران بسيار جلوتر است.اگر ايران در وضعيت ترکيه قرار داشت، بسيار مطلوب بود ،برای اينکه در آن صورت می توانستيم خود را با رقبای اتحاديه اروپا مقايسه کرده و تمام سعی خود را مصروف رسيدن به ديگر اعضای اتحاديه اروپا قرار دهيم.
۲-۵- اگر در هر يک از کشورهای عربی منطقه ی خاورميانه ، انتخابات کاملاً آزاد و رقابتی و منصفانه ، برگزارشود،بنيادگرايان پيروز انتخابات آزاد خواهند بود.يکی از دلايل اين امر آن است که تنها بديل حکومت های استبدادی سکولار فاسد مورد حمايت آمريکا،بنيادگرايانند که از طريق انواع و اقسام خيريه ها در ميان توده های محروم برای خود پايگاه درست کرده اند. اين نظام ها فاقد بديل دموکراتند.درايران پس از سه دهه حکومت استبدادی فاسد بنيادگرايان، تنها بديل نظام موجود، نيروهای دموکرات مدافع آزادی و حقوق بشر هستند. لذا اگر در ايران يک انتخابات کاملا آزاد با شرکت تمام مخالفان برگزار شود، نيروهای دموکرات در آن انتخابات پيروز خواهند شد.
۳-۵- وجود پيش شرط های اجتماعی دموکراسی(شهرنشينی، رشد باسوادی و تحصيلات عاليه، رشد طبقه متوسط، اجماع نخبگان بر سر دموکراسی و آزادی و حقوق بشر، وجود يک طبقه روشنفکری قوی و...) در ايران، علت پيروزی دموکراتها در يک انتخابات آزاد است.بدين ترتيب، اگر رژيم جمهوری اسلامی يک رژيم ارتجاعی است که جامعه را به قرون وسطی عقب رانده است ،دموکراتيک شدن چنين جامعه ای سودای محال خواهد بود. دشمنی با جمهوری اسلامی نبايد به انکار واقعيات اجتماعی منتهی شود.
۴-۵- دينداران در هر دورانی، دين خود را با سطح معرفت و معيشت آن دوران متناسب می کنند.ما در دوران تجدد(مدرنيته) و نظام اجتماعی مدرن زندگی می کنيم.دينداران هم دين خود را با چنين دنيايی سازگار می کنند. نوانديشان دينی، تلاش می کنند تا از نظر معرفتی دينی سازگار با دوران مدرن بسازند، اما، بنيادگرايان حاکم بر ايران، به مقتضای قدرت، اسير پراگماتيسم شده و عملاً مجبور شده اند که احکام معارض با دوران مدرن را رفته رفته کنار بگذارند.آقای خمينی می گفت، حکومت بر تمام احکام اوليه اسلام تقدم دارد و نظام سياسی، اگر مصلحت تشخيص دهد، می تواند هر حکم شرعی را تعطيل و کنار بگذارد. در ماجرای شطرنج هم آقای خمينی در دهه ی اول انقلاب خطاب به يکی از فقهای سرشناس نوشت، بر مبنای دستگاه نظری شما، بايد به دوران چادر نشينی و قبائلی بازگشت و تمام تمدن جديد را نابود کرد، اما ما در دوران جديد زندگی می کنيم و بايد احکام فقهی را با دنيای جديد سازگار کرد.سازگاری دين با دنيای جديد در نظام انديشگی آقای خمينی، از طريق "تابع مصلحت سنجی قدرت سياسی شدن" به دست می آيد. او دولت را دينی نکرد، بلکه، دين را دولتی کرد. بنيادگرايان حاکم بر ايران، زندگی ايرانيان را به زندگی "منونايت های کانادا" يا "آميش های آمريکا" تبديل نکردند.
۵-۵- فرايند "مدرنيزاسيون اقتدارگرايانه" پهلوی و جمهوری اسلامی، مسائل بی شماری برای جامعه ی ايران آفريده است.شکاف طبقاتی همچنان وجود دارد. شاخص نابرابری(ضريب جينی) در حال حاضر حدود ۴۲/۰ است. اگر به فرايند سه دهه ی گذشته نگريسته شود، تفاوت چندانی مشاهده نمی شود. مسأله اين است که در ذهن برخی دو قطبی مدرن – ارتجاع به دو قطبی خوب – بد فروکاسته می شود، از اينرو، تأکيد بر اينکه جمهوری اسلامی فرايند "مدرنيزاسيون آمرانه" را همچنان ادامه داده است، به معنای اين است که اين رژيم ، رژيمی خوب(دموکرات؟) است. در حالی که اين رژيم، رژيمی خودکامه و سرکوبگر است که می خواهد کشور را از بالا آباد کند.
۶-۵- ايران دارای "ساختار جمعيتی جوان" است.حدود هفتاد درصد جمعيت کشور زير ۳۰ ساله اند. بيست و نه سال از انقلاب ۵۷ گذشته است. اين نسلی است که در جمهوری اسلامی به دنيا آمده ، در آنجا به مدرسه و دبيرستان و دانشگاه رفته، زير سيطره ی تبليغات يک سويه ی ايدئولوژيک رژيم قرار داشته است،اما نه تنها گذشته گرا(مرتجع) نيست، بلکه به شدت طالب زندگی مدرن است .سبک های زندگی عجيب و غريبی که در ميان اين نسل رايج است، هيچ نشانی از گذشته ی دور ندارند. هيچ آتوريته ای(دين، سنت، اخلاق، ايدئولوژی، دولت ، پدر و مادر) را به رسميت نمی شناسند. اگر مدرن بودن، آنگونه که مارکس در مانيفست کمونيست به تصوير کشيده ، به معنای "تغيير مداوم"، "نفی مستمر"، "عدم يقين و تلاطم پايان ناپذير"، "منسوخ شدن تمامی روابط تازه شکل يافته"، "از دست رفتن هاله ی تقدس"، "دنيوی شدن تمام مقدسات"، "نابودی جذبه های ملکوتی"، "به حاشيه رفتن عقايد کهنه و محترم" و "سود عريان" باشد، اين نسل به شدت مدرن است.اينها خصوصيات نسلی است که بنيادگرايان در ايران ساخته اند.به تعبير درست تر، اينها "پيامدهای ناخواسته" ی مجموعه اقدامات آنان بوده است. داوری ارزشی در اين خصوص ، ربطی به مدعای ما ندارد.اين دستاورد، ارتجاع نام نمی گيرد، اين بخشی از تجربه ی مدرنيته است.
۶: انسان آزاديخواه و دموکرات نبايد در مبارزه ی سياسی دروغ بگويد.هر کس از راه دروغ به قدرت برسد ، "حکومت دروغ" تأسيس خواهد کرد.
۱-۶- در زمان شاه مبارزان به دروغ در تمام دنيا تبليغ می کردند که شاه يکصد هزار زندانی سياسی دارد و چند هزار زندانی سياسی را به قتل رسانده است.
۲-۶- رژيم جمهوری اسلامی، مخالفان سياسی و عقيدتی را زندانی و حقوق آنها را نقض می کند. زندانيان در دهه ی شصت، در بدترين وضعيت قرار داشتند. وضعيت زندانهای امروز ايران نسبت به دهه ی شصت بسيار تغيير کرده است. رشد انديشه دموکراسی و آرمان حقوق بشر، به علاوه ی مبارزه ی غير خشونت آميز مخالفان، تأثير بسياری در اين تحول داشته است.
۳-۶- رژيم بنيادگرای حاکم بر ايران، به دليل نقض حقوق اساسی مردم ايران، محکوم است. اما برای محکوميت اين رژيم، نبايد دروغ گفت و تحولات ساختاری ايران را منکر شد.می توان چهره ای کاملاً قرون وسطايی از زنان ايران به تصوير کشيد. اما اين تصوير ايدئولوژيک(شعور کاذب)، نه تنها هيچ سودی به حال فرايند گذار ايران به دموکراسی ندارد، بلکه اهانت به تمام زنانی است که آگاهانه در حال مبارزه برای آزادی و برابری و دموکراسی اند.
اکبر گنجی
تورنتو ۳ بهمن۱۳۸۶
پاورقی:
۱-برای ترجمه کامل مقاله ،رجوع شود به : http://www.aftab-magazine.com/articles/2006033.html۲-برای اصل مقاله رجوع شود به: http://www.aftab.ir/news/2005/may/25/c3c1117018552.php
http://64.233.167.104/search?q=cache:7brl_a0qBscJ:www.daily.ir/2005/05/321/+%D9%86%DB%8C%DA%86%D8%B1&hl=en&ct=clnk&cd=32&gl=ca&client=firefox-a
۳-رجوع شود به : (Nature 442, 719 - 720 (2006