آيت الله خامنه ای در ديداری از فارس و با اشاره به تخت جمشيد سخنانی گفته اند که دليل بسياری از وقايعی را که در طول چندين سال گذشته در ارتباط با ميراث های تاريخی و فرهنگی و طبيعی ما پيش آمده کاملاً روشن می کند. با سخنان ايشان اکنون ديگر به شکلی کاملاً مستند می شود گفت که دولت و حکومتی که زير نظر و تحت کنترل ايشان است نه از روی عدم مديريت، و نه از روی اشتباه و ندانم کاری، بلکه با برنامه ای حساب شده و به طور کاملاً عمدی به نابود سازی گذشته ی فرهنگی و تاريخی ما برخاسته است، چنان که به قول آقای بهشتی، يکی از مسئولين سابق سازمان ميراث فرهنگی، «در ده سال گذشته بيش از هزار سال تخريب انجام شده است».
با استناد به سخنان آيت الله خامنه ای، اکنون می شود ثابت کرد که چرا دولتی ها با «سياسی جلوه دادن» صدای حق طلبانه ی فرهنگ دوستان، طرفداران حقوق بشر، و مدافعان محيط زيست و ميراث طبيعی در ارتباط با اين تخريب ها، سعی در خاموش کردن صدای آن ها داشته اند.
اکنون می شود ثابت کرد که چرا دولت تنگه بلاغی را به آب بسته است، چرا می خواهد پاسارگاد را ويران کند، چرا هرمز اردشير را چراگاه گاو ها کرده است، چرا معبد زرتشت و نقش رستم را با ريل های قطار به لرزه انداخته است، چرا بر نقش های معابد و آثار مذهبی رنگ می پاشد، چرا بر دو سوی آرامگاه فردوسی بزرگ دکل های برق زده است، چرا در هر کجايی که اثری از گذشته ی قبل از اسلام ايران هست، سدی، پلی، ريل قطاری، زمين فوتبالی، آپارتمانی، هتلی برپا می شود و چشم که بر هم بگذاری اثری از آن چه بوده ديگر نخواهد بود.
اکنون معلوم می شود که چرا نماينده ی ايران در دادگاه های مربوط به کتيبه های هخامنشی شيگاگو شرکت نمی کند، و چرا کتيبه های قبلاً تحويل شده به ايران ناپديد شده اند.
اکنون آشکار می شود که چرا به کشورهای عربی برای به کار بردن نام خليج فارس اعتراض که نمی کنند هيچ، رئيس دولت شان در مراسم مخصوصی که با نام «خليج عربی» بر پا شده حضور می يابد.
اکنون می فهميم که چرا دريای «کاسپين» را به حراج گذاشته اند؛ چرا آثار باستانی را يا خراب می کنند و يا به قاچاقچيان اين آثار می فروشند؛ چرا می خواهند ميراث فرهنگی و تاريخی ما را به بخش خصوصی بدهند تا آن را تبديل به محل خوشگذرانی توريست های کشورهايی بکنند که شناختی از اين آثار ندارند و يا اهميتی به آن ها نمی دهند؛ چرا نقشه های عجيب و غريبی برای محصور کردن بناهای تاريخی بزرگی چون تخت جمشيد و پاسارگاد بوسيله ی ساختن درياچه و هتل و ريل قطار و برج و آپارتمان دارند.
اکنون روشن می شود که چرا وابستگان دولت برای تکثير فيلم های ضد ايرانی مثل «سيصد» و «اسکندر» هزينه های سرسام آوری می پردازند؛ چرا افرادی را به عنوان تاريخ شناس علم می کنند و تمام امکانات را در اختيار آن ها قرار می دهند تا فيلم های تبليغاتی عليه گذشته ی ايران بسازند و تخت جمشيد را «قلابی» قلمداد کنند و ايرانيان قبل از اسلام را «وحشی» می نامند، و تاريخ ما را انکار نموده و ساخته و پرداخته ی «صيهونيست» ها اعلام کنند.
ديگر هيچ کدام از اين چراها بی جواب نيست و اکنون به راحتی می شود گفت: اين ها نظر خليفه ی بزرگ شيعيان است.
آيت الله خامنه ای همين ديروز در فارس، در جايگاه يکی از مهمترين تمدن های بشری، و در جايگاه بزرگترين مردان تاريخ بشری، در بخشی از سخنرانی شان پيرامون تخت جمشيد گفته اند: «از يک منظر، اين آثار متعلق به جباران تاريخ ايران است و نفرت از استبداد و جباريت، اينگونه آثار را در چشم و دل انسان ها از جمله متدينين، بیجاذبه میکند.»
ايشان، با اشاره به تخت جمشيد، ايران ۲۵۰۰ سال پيش را زمانه ی استبداد و جباريت می خوانند، همان سرزمينی که تاريخ های جهان، از يونانی، و روسی گرفته تا چينی و اروپايی و ... معتقدند که طی آن ايران از مهم ترين و متمدن ترين سرزمين ها بوده است؛ سرزمينی که لوحه های بی سرپرست و هر دم در معرض حراجش در زيرزمين های دانشگاه شيکاگو ثابت می کنند که نه تنها نسبت به زمانه ای که در آن بخش بزرگی از جهان در آتش توحش می سوخت از حداکثر عدل و عدالتی که امکانش در آن زمان وجود داشت برخوردار بود بلکه به نسبت امروز ايرانی که زير نظر و کنترل آيت الله خامنه ای اداره می شود نيز کمتر بوی استداد و جباريت می داد.
نه! لازم نيست زياد بگرديم؛ کافی است با نگاهی سريع آن زمان و اين زمان را با هم مقايسه کنيم ـ آن هم حتی بدون توجه به فاصله ای دوهزار و چهارصد پانصد ساله در بين دو سوی مقايسه و فقط در مورد مسايلی بسيار ابتدايی اما مهم و بشری. تا ببينيم که در آن زمان جباريت و استبداد در ايران بيشتر بود يا حالا.
آقای خامنه ای در ادامه حرف هايشان، و در نگاهی مثلاً مثبت به تخت جمشيد می گويند: «اما از جنبه مثبت، نبايد فراموش کرد که اين آثار، به هر حال محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحيه بلند نظر و "ذوق و ابتکار ايرانی" است و اين واقعيات، تخت جمشيد و ديگر آثار تاريخی را در سراسر کشور، مايه افتخار ملت ايران و جزو مفاخر تاريخی اين کشور قرار میدهد».
بايد پرسيد که آيا هنرمندان سرزمينی گرفتار استبداد و جباريت می توانند به چنان خلاقيتی برسند که برای ايشان ـ در امروز، قرن بيست و يکم ـ نيز مايه ی افتخار باشد؟ توجه کنيم که اکنون، يعنی ۲۵۰۰ سال پس از دورانی که دست هنرمند ايرانی تخت جمشيد را ساخت و در همان سرزمين و زير نظر و کنترل آيت الله خامنه ای، نقاشان هنرمند ايرانی اگر جز تمثال مبارک ايشان و همراهان شان را بکشند نه تنها به سختی می تواند اجازه ی نمايشگاه بگيرد بلکه بايد در فقر زندگی کند و خلاقيت و هنرش بپوسد و ويران شود، و شاعر و نويسنده اش برای انتشار نوشته هاشان پشت درهای وزارت ارشاد جوانی و زندگی ببازد، و فيلمساز و مهندس و معمار و متخصص و متفکرش بايد از ارائه ی تخصص و فکر خود دائم در هراس بوده و اکثرشان به نان شب شان محتاج باشند. به راستی کدام زمان، زمانه ی استبداد و جباريت است؟
نگاهی به تخت جمشيد و نگاهی به ليستی که باستانشناسان غربی و شرقی بر اساس مستندات تاريخی استخراج کرده اند نشان می دهد که کارگر سازنده ی تخت جمشيد، در زمانه ای که برده داری و بيگاری گرفتن از بردگان برای ساختن بناها در همه جای دنيا متداول بود، دستمزدی دريافت می کرد که ،به نسبت زمان، کارگر امروز ايرانِ زير نظر و کنترل آيت الله خامنه ای در حسرتش می سوزد. جباريت کدام است؟ در آنزمان نه رنسانس در غرب اتفاق افتاده بود، نه تحولات دوران صنعتی شدن يش آمده بود، و نه حقوق بشر و حق کار و ساعت کار را تعيين کرده بودند. اما در ايران هخامنشی کارگرانی که تخت جمشيد را ـ بعنوان کاخ ملل ـ ساختند از مرخصی و حقوق برخوردار بودند. اما اکنون کارگران سرزمين تحت کنترل آقای خامنه ای، در آغاز قرن بيست و يکم، ماه تا ماه حقوق نمی گيرند، و صدايشان اگر در آيد در زندان و شکنجه به سر می برند. جباريت کدام است؟
در ۲۵۰۰ سال پيش که در ديگر نقاط جهان سخنی از حقوق زنان نبود، و يک هزار سال پيش از ظهور اسلام که در شبه جزيره ی عربستان، به استناد کتاب ها و رساله های مورد تاييد آقای خامنه ای، «جاهليت» اعراب و زنده به گور کردن دختران برقرار بود، در همين تخت جمشيد مورد اشاره ی ايشان زنان متخصص و کارگری بکار مشغول بودند که دوشادوش مردها کار می کردند و برخی شان به عنوان سرکارگر و سرمهندس بر کارگران مرد نظارت داشتند و دستمزد بيشتری می گرفتند و، در عين حال، حق اداره زندگی خود و بچه هايشان را داشتند و از مزايای مرخصی برای زايمان و وجود مهد کودک استفاده می کردند.
و اکنون، در زمانه ای که اکثر مردمان جهان به درک و باور مفاهيمی چون برابری حقوق رسيده اند، زير نظر و کنترل ايشان، زنان ما همچنان با سنگسار زنده به گور می شوند و هر روز بيش از روز قبل به درون خانه ها رانده شده و مدام به آن ها گفته می شود که يادتان باشد، وظيفه ی اصلی شما زاييدن است و خدمت کردن به شوهرانتان.
در ايرانِ زير نظر و کنترل آيت الله خامنه ای زن ها اجازه ی تحصيل در برخی از رشته های دانشگاهی را ندارند به بهانه «سنگين بودن برای زن ها»، اما اين همان کارهايی است که در زمانه «جباريت و استبداد» مهندسين زن شاغل در ساختن تخت جمشيد آنها را به راحتی انجام می دادند.
و بالاخره، خليفه شييعيان، با آن چه که در تخت جمشيد گفتند، ثابت کردند که نسبت به ما ايرانی ها حتی از اسکندر نيز بيگانه ترند، چرا که اگر اسکندر (احتمالاً) تخت جمشيد را به آتش کشيد اما حداقل چون پا به دشت پاسارگاد نهاد، با احترام از پلکان آرامگاه کورش بزرگ بالا رفت تا به ياد ونام مردی استثنايی احترام بگذارد که اگرچه هموطن او نبود، و اگرچه دين او را نداشت، اما کسی بود که حقوق انسان ها را بی توجه به مذهب و آئين شان به رسميت شناخت، حتی در کشورهای مغلوب، هيچ مذهبی را بر ديگری برتری نداد، و سايه ساری گشود که ملت ها، و پيروان اديان مختلف در آن با آزادی و به شادمانی می زيستند؛ و اين تازه يکی از ده ها کاری است که کسانی چون آيت الله خامنه ای هنوز توان انجام نظايرش را حتی برای مردم سرزمينی که ظاهرا همدين و هموطن او هستند نيز نمی تواند انجام دهد.
هفتم می ۲۰۰۸
[email protected]