دوشنبه 21 مرداد 1387

نامه انجمن دفاع از حقوق زندانيان به رئيس قوه قضائيه در رابطه با انتقال عمادالدين باقی به انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين

به نام خدا

حضرت آيت الله شاهرودی
رئيس محترم قوه قضاييه

با سلام و اميد به توفيق حضرتعالی در احقاق حقوق تمامی شهروندان ايرانی، همانگونه که مسبوق هستيد آقای عمادالدين باقی عضو برجسته و رئيس سابق هيات مديره انجمن دفاع از حقوق زندانيان بيش از ده ماه است که در زندان اوين در حال گذراندن دوران يکساله محکوميت خود هستند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

از آنجا که ايشان در اين ايام بارها در وضعيت اضطراری قرار گرفته و از زندان به بيمارستان اعزام شده اند و با تاکيد پزشکان مورد وثوق دستگاه قضايی و سازمان زندان ها می بايست تحت نظر پزشک و معالجات دائمی و موثر قرار گيرند و در آخرين معاينات پزشکی در زندان در روز شنبه ۱۹/۵/۸۷ به توصيه پزشک زندان لزوم اعزام ايشان به بيمارستان قلب و بستری شدن تاکيد شده است. لکن متاسفانه در يک اقدام خلاف عرف و غير قانونی به جای اعزام به بيمارستان روز بعد يعنی يکشنبه ۲۰/۵/۸۷ از بند عمومی ۳۰۵ به انفرادی بند ۲۰۹ تحت امر وزارت اطلاعات منتقل شده اند. انجمن دفاع از حقوق زندانيان ضمن ابراز نگرانی شديد، مسئوليت هر اتفاقی برای ايشان را مستقيماً به عهده وزارت اطلاعات می داند.

از حضرتعالی به عنوان عاليترين مقام قضايی کشور انتظار دارد با دستور اکيد نسبت به رفع نگرانی خانواده جناب آقای عمادالدين باقی و اين انجمن، اقدام و شرايط برای اعزام ايشان به بيمارستان و انجام معالجات ضروری فراهم گردد.

انجمن دفاع از حقوق زندانيان


نامه عماد الدين باقی به آيت الله شاهرودی درباره شرايط زندان - بهمن ماه ۸۶

وله الحمد
حضرت آيت الله شاهرودی
رياست محترم قوه قضاييه
با سلام و دعای خير
هرچند مايل بودم راوی حکايت های خوش باشم اما از آنجا که نوع رفتار با اينجانب می تواند حاکی از رفتارهای ناشايست تر با ديگران باشد ناگزير ازگزارش مختصر شده ای از وقايع ايام حبس اخير خود هستم.
۱- مرا به عنوان اجرای ناگهانی حکم زندان يکساله ای که قريب به سه وسال ونيم پيش صادر شده بود در جريان بازپرسی پرونده ديگری مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانيان بازداشت کردند.
۲-اين حکم يکساله درباره مقالاتی بود که يکبار ديگر نسبت به آنها محاکمه شده بودم و سه سال محکوميت زندان آن را گذرانده بودم وخود بهتر می دانيد که اين از عجايب قضايی در جهان است که فردی را نسبت به يک نوشته دوبار محکوم وزندانی کنند.برخی مقالات هم در روزنامه هايی چاپ شده بودند که اين روزنامه ها محاکمه و محکوم شده بودند بدون اينکه مقالات من جزو آنها محکوم شده باشند.
۳-پس از بازداشت من در۲۲مهر۱۳۸۶به عنوان اجرای حکم يکساله در حالی که برفرض منطقی بودن حکم بايد در به بند عمومی اوين منتقل می شدم مرا بدون قرار بازداشت به بازداشتگاه ۲۰۹وزارت اطلاعات بردند و دو ماه ونيم آنجا بودم تا اينکه پس از دو حمله در سلول به بيمارستان و از آنجا به بند عمومی انتقال يافتم.
۴-از بدو ورود به۲۰۹ برخوردهای تند و تهديدآميز آغاز شد و در مورد زدن اجباری چشم بند تشنجی به وجود آمد که سرانجام با زدن دستبند از پشت و زدن اجباری چشم بند به سلول منتقل کردند.
۵-يک مامور عمليات در برابر مقاومت من واعتراضم مبنی بر مجرمانه بودن عمل آنها ومخالفت شان با قانون حقوق شهروندی در حالی که اسلحه ای به کمرداشت گفت« اينجا قانون منم»و اين سخن از عمق يک فاجعه خبر می داد.بازجوی وزارت اطلاعات نيز در برابر احتجاج من به قانون رسما می گفت اينجا قانون حقوق شهروندی نداريم و اينجا استثنا شده و اين قوانين ربطی به ما ندارد.اگر ناراحتی هروقت بيرون رفتی اعتراض کن.
۶-بازجويی ها در موارد زيادی عليرغم تاکيد من مبنی بر اينکه بايد کتبی و در چارچوب اتهام باشد شفاهی و خارج از چارچوب اتهام بود و به ندرت کتبی می شد.
۷- فضای بازجويی پر تنش وگاه همراه با تهديد وتوهين بود که البته به حکم دفاع از عزت و حقوق خود پاسخ مناسب وی را می دادم. اتهامات عجيب مطرح شده که يکی از آنها تلاش برای پرونده سازی عليه برخی مقامات قوه قضاييه بود و مجموعه اتفاقات دوره بازجويی و مشاهدات ناگوار و آزار دهنده ام را درباره رفتار با ساير زندانيان در صورت لزوم همراه با شواهد و دلايل محکم تقديم خواهم کرد.
۸ -شکنجه سفيد رسما اعمال می شد و اگرحکم قطعی هم نداشتم و با قرار بازداشت آنجا بودم حق نداشتند مرا دوماه ونيم به سلول انفرادی ببرند که يکماه ونيم آن در خلاء مطلق و بدون يخچال و تلويزيون و کتاب و قلم و کاغذ و تلفن و...بود و سلول بدون تهويه و مستقر روی موتورخانه بزرگی که تامين کننده آب گرم سه بند بزرگ است ولرزش دايمی و صدای موتورخانه که خصوصا شبها هنگام خواب و سرنهادن برزمين مهيب می شد وبه دليل توزيع شدن لوله های آب گرم از کف اين سلول در مهر تا نيمه آبان بسيار گرم و شبيه سونا وموجب ريزش عرق مدام بود وبا سرد شدن هوا وبسته شدن پنجره های زير سقف (که روی آن ورق فلزی مشبک جوش داده شده بود) کمبود اکسيژن چنان بود که سبب نفس تنگی شديد می شد وبرای تنفس بايد روزنه (فاصله) ميان کف و در سلول را مغتنم شمريم. اعتراض پيوسته به اين وضعيت و درخواست ثبت اين مشکل در دفتر وقه زندان وحتی اعتراض پزشک بهداری به نگهداری من در اين سلول بی حاصل بود.
۹-فعلا از رفتارهای تلخ و توهين آميز با خانواده در ملاقات که منجر به تنش و گريستن مظلومانه آنان شده بود وبسياری مسايل ديگر در می گذرم واگر لازم دانستيد جداگانه تقديم می کنم.متذکر می شوم که در ادامه فشار روحی و عصبی بر من و خانواده ام همسر ودخترانم را به استناد شکايت برخی پرسنل زندان در جريان برخوردهايی که با خانواده ام شده و موجب واکنش آنها شده بود برای نيمه اسفند به دادگاه احضار کرده اند.
با توجه به آنچه گذشت يکی از درخواست های کنونی من توقف وبررسی مجدد حکم يکسال حبس است که دارای اشکالات قانونی اساسی است.

با آرزوی کاميابی و کامروايی تان
عليه توکلت واليه انيب - عمادالدين باقی
۲۶/۱۱/۱۳۸۶

Copyright: gooya.com 2016