در نوشته های پیشین به ارزیابی علمی از قرآن پرداخته و نشان دادم که قران فاقد قدسیت است زیرا یک سند تاریخی میباشد و همانند هر سند کهن باید مورد تحلیل هرمنوتیک و علمی قرار گیرد. با اتکا به پژوهش های علمی و دانشگاهی غرب، در این نوشته ها به تاریخ شکل گیری قرآن پرداختم و منابع و عوامل تاثیرگذار بر قرآن را مشخص ساختم. بخشی از تحلیل ها مربوط به رابطه قرآن و تورات بود. در ادامه بحث پیش (رجوع شود به «قرآن همان تورات است»)، در این نوشته نیز جنبه های دیگری از پیوند ارگانیک و ساختاری تورات و قران مورد بررسی قرار می گیرد. این تحقیقات بطور قاطع با «اسلام شناسی» مبلغان سنتی و نواندیش اسلامی تفاوت دارد. کار ما پژوهش علمی است، کار آنان تبلیغ تفسیر دینی خود است. شرط کار علمی در باره قرآن واسلام، استقلال فکری و نقد علمی و بی طرفی آکادمیک است. بنابراین کسانی که مسلمان هستند هرگز نمی توانند به کار تحقیق علمی در باره قرآن و اسلام بپردازند.
فضای فرهنگی مشترک
تاریخ، مادر کتاب مقدس است. هیچ کتابی آسمانی نیست، هر کتابی نتیجه تاریخ و اجتماع و تمدن و فضای فرهنگی و زبانی خود میباشد. دین ریشه کتاب خود را آسمانی و مقدس جلوه می دهد تا جاذبه و فریبندگی آنرا نزد مردمان افزایش بخشد. سحرآمیز بودن کتاب و باور به آن، اعتقاد عامیانه را پایدار نموده و انسان را از پرسشگری بازمی دارد. حال آنکه تحقیق علمی و هرمنوتیک، کتاب دینی را در متن تاریخ قرار می دهد تا آنرا قابل فهم کند و رازهای آن را بشناساند. روش های بررسی کتاب دینی و همچنین قرآن، بسیار متنوع است و تمام پژوهشهای علمی و دانشگاهی غرب از یک صد و پنجاه سال پیش تا امروز بیانگر این تنوع است. هدف من در ادامه سلسله موضوع هایی که در باره التقاطی و تاریخی بودن قرآن آمده است، همانا نشان دادن ساخت تاریخی و دوران های گوناگون تنظیم آن، و در اینجا تاکید بر خویشاوندی ارگانیک میان قرآن و تورات است. روشنتر بگویم تنظیم قرآن بدون نوشتار تورات ناممکن بود و قرآن بطرز گسترده، بازنوشته ای از تورات یهود است. بطور مسلم منظور من بازتولید حرف به حرف تورات توسط قرآن نیست، بلکه داستانها و مضامین اساسی قرآن بطور عمده بازگویی داستانها و مضامین تورات است. یکی از نظریه هایی که در میان پژوهشگران جدیدی مورد گفتگو است اینستکه قرآن، توراتی است که به زبان عربی، برای عربها تنظیم شده است. در بخش های پیشین من نظریه های گوناگون را طرح کرده ام و در این نوشته مانند بخش پیش تاکید بر پیوند فشرده قرآن و تورات دارم. البته با دقت و احتیاط علمی باید گفت که این نظریه بیشتر بیانگر دوران اولیه تنظیم قران است و در همین دوران نفوذ کیش مسیحی و ادیان و آئین های محلی و قبیله ای و التقاطی در قرآن قابل تشخیص است. افزون بر آن در طول تاریخ ۲۰۰ ساله پس از مرگ پیامبر اسلام، قرآن تغییرات مهم دیگری به خود می بیند.
بررسی کتابهای مقدس یهود و اسلام بما نشان می دهد که هر یک دارای ویژگی لحظه زمانی خود هستند ولی هر دو دارای ساختار معنایی نزدیک به یکدگر میباشند. یکی از روش های هرمنوتیکی بررسی فضای فرهنگی است. آیا تورات و قرآن متعلق به دو فضای فرهنگی متفاوت هستند یا از فضای فرهنگی مشترک برخوردار هستند؟ بطور عموم فرهنگ ها که در یک فضای جغرافیایی متصل و نزدیک میباشند از یکدیگر متاثرند و مانند موجهای متعدد روی آب، موجهای نزدیکتر با قدرت بیشتر روی موجهای پیرامونی خود عمل می کنند. تمام ادیان سامی در خاورمیانه دارای پیوندها و رگه های مشترک هستند و بر یکدیگر تاثیر گذاشته اند. همانگونه که جریانهای پروتستانتیسم در آمریکا یا آئین های آسیایی، هر کدام در میدان نفوذ خود، از یکدیگر متاثر شده اند. در اسلام ردپای ادیان مختلفی دیده می شود و بویژه میان باور و آئین قرانی و باور و آئین توراتی نزدیکی بسیاری وجود دارد. این نزدیکی در درک از خدا، نگرش به آغاز جهان، آفرینش انسان، روش زندگی، رابطه میان زن و مرد، رابطه انسان و خدا، رستگاری انسان، وظیفه و مسئولیت انسان، نقش زن و غیره، خود را نشان می دهد. این نزدیکی بمعنای تاثیر عمومی نیست بلکه بخاطر برداشت نوشتاری مستقیم و انتقال مفاهیم تورات به قرآن است.
مطلقیت یهوه در تورات و قرآن
با دین یهود دنیا با مثلث «خلق برگزیده اسرائیل»، « تورات قانون موسی» و «خدای واحد یهوه» مواجه است و هرچه از این مثلث بیرون است باطل میباشد. یهوه «آنکه جاودانه زنده است، همه را با هم آفریده است»، او «به کف دست خویش، بر دنیا حکم می راند و همه چیز فرمانبردار اراده اوست.»(برگ ۴۸۳ «کتابهایی از عهد عتیق»، تهران ۱۳۹۱ نشر نی). این حکم مطلق و قطعی است. این خدا آفریننده جهان و انسان است، آفریننده آدم و حوا می باشد. در برابر این درک مطلق، افرادی از یهودیان پیدا شدند که در برابرمطلقیت دین رسمی یهود و در برابر «خود پرستی خودمحور» یهودی ها برخاستند و «مسیح» از آن میان است. این اشخاص جدید با این ایده مشخص می شدند که تنگنای یهودیت رسمی را بشکنند. برای آنها «مسیح» ادامه دهند دین موسی بوده و «مسیح» کامل کننده موسی تلقی می شود. در قران نظر این افراد گنجانده شده است. ولی سوره مریم بیانگر نظر این مسیحیان نیست، بلکه نظر کسانی است که مریم را مادر فرزند خدا نمی دانند، آنها می گویند خدا فرزند ندارد(قرآن، آیه ۹۱و ۹۲). در بخش های دیگر این مطلب را خواهم شکافت و همچنین جنبه اسطوره ای مسیح و موسی و ابراهیم را مورد بررسی قرار خواهم داد. ولی باید گفت پیش از اینکه این چرخش در دیدگاه قرآنی اتفاق بیافتد و عناصر مسیحیت نیز در آن وارد گردد، محمد رسالت تبلیغ پیام تورات را دارد.
محمد بین خواست همسرش خدیجه، که یهودی تباراست و خاخام ها از یکسو و از سوی دیگر زیر فشار مخالفان متعدد که او را «دیوانه»، «دروغگو»، «خائن»، «دنباله رو یهود»، می نامند، قرار دارد. محمد موظف است کلام خدا را میان قبیله خویش پخش کند ولی مورد سرزنش قراردارد و «قسم به این آیات که همانا قرآن کلام رسول بزرگوار حق (جبرائیل) است که فرشته با قوت و قدرت است و نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت است و فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست و رسول عصر شما هرگز دیوانه نیست و او امین وحی جبرئیل را در افق اعلای مشرق درست مشاهده کرد و این رسول شما بر وحی از عالم غیب بخل نمی ورزد و قرآن او هرگز کلام شیطان مردود نیست. پس شما به کجا می روید؟ این قرآن عظیم جز پند و نصیحت اهل عالم هیچ نیست.»(سوره تکویر آیات ۱۸ تا ۲۷). اطرافیان محمد می دانستند که او سواد ندارد و اغلب نظر داشتند که پیام او در برابر آئین های موجود به پیام شیطانی می ماند و سخن او رویا و احساس و زبان گنگ دیوانگان و افسانه پیشینیان است (رجوع شود به سوره فرقان). حال آنکه اگر بدقت نگاه کنیم سخن محمد سخن موسی است و ناقل این سخن «جبرائیل» است. جبرائیل کیست؟ جبرائیل یا گابریل یکی از شخصیت های کتاب «دانیال» یهودیان می باشد. گابریل ملائکه ای می باشد که بیانگر قدرت خدا است و در دین یهود سمبول دست چپ خدا یا یهوه می باشد. در حقیقت «جبرائیل» یک شخصیت اسطوره ای کتاب عهد قدیم است که از طریق نوشتار دینی اتوریته یهودیت، وارد مسیحیت و اسلام می گردد.
محمد مبلغ کلام موسی یعنی قرآن است. واژه «قرآن» مختص اسلام نیست و در فرهنگ پیش از اسلام موجود است. واژه قرآن از ریشه سیریاک و بمعنای کتاب سرودها و آوازهای دینی است و این واژه پس از یکدوره زمانی به زبان عرب انتقال یافته و معنای قرائی و بازگوئی بخود میگیرد. به این ترتیب قرآن میتواند به معنای کلام موسی و بازگوکننده تورات برای عربها باشد. ماموریت محمد تبلیغ پیام موسی در میان قبیله خود و دیگر قبایل است. مخالفان او بسیارند. محمد حتا گاه در پی عقب نشینی کامل و رهاکردن تبلیغ است. قرآن از زبان اتوریته یهودیان می نویسد: «نزدیک بود تو را فریب داده و از آنچه به تو وحی کردیم غافل شود و چیز دیگری بر ما فرابندی تا مشرکان تو را دوست خود گیرند.». و قرآن به محمد می گوید نباید عقب نشینی نمود و برعکس باید «معاندان لجوج را بترسانی» (قرآن مریم آیه ۹۷). در پایه چنین شرایط سخت مخالفت خوانی و تناقض، در قرآن اعلام می شود که باید از دین موسی حمایت نمود و هر کس آنرا نفی کند در گناه است و باید مورد تنبیه قرار گیرد:«پس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها چنان که مخالفت قرآن و دین حق می کنند سخت جهاد و کارزار کن.»(سوره فرقان آیه ۵۲). دین یهود خواستار انحصار و مطلقیت است و محمد در خدمت این هدف باید باشد. مخالفت با دین تورات را نباید تحمل کرد. پس، مخالفت کن با کسانی که از یهوه دور می شوند، راه فرعون در پیش می گیرند، فتنه می کنند و گوساله پرست می شوند(سوره طه). قرآن تاکید می کند که تخلف از راه موسی سزاوار دوزخ و آتش است (همانجا). یهوه در کتاب خروج، در تورات نیز می نویسد:«دیگر در برابر کسانی که خدمتگذارشان نیستی ستایش مکن. زیرا من، یهوه، خدای تو، من خدایی حسود هستم.»(خروج، ۲۰- ۳-۴). خدای محمد، خدای تورات است و این خدا نمی تواند پرستش دیگری را تحمل کند. همین خصوصیت نشاندهنده خدایی است که بردبار نیست و خواهان انحصار است و کسانی که در زیر فرمان او نیستند عذاب خواهند دید. خدای یهود، تورات را به موسی ارسال کرده و همه پیامبران از موسی پیروی خواهند کرد.
تورات بمعنای «دکترین» و «آموزش» است و در باره خلقت جهان و انسان است. تورات دارای پنج کتاب : پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، می باشد. در تورات میاید خدا انسان را شبیه خود آفرید(بخش آفرینش ۲۶ تا ۲۹) زیرا عظمت خدایی یهوه معیار سنجش است. خدا به موسی می گوید:من جاودانه هستم.(لویتیک یکم ۱-۱۸) و خدا می گوید همه جهان باید از من پیروی کند. تنها خدای مشروع، خدای تورات است و این خدا، حسود و غضبناک و یکتاست.
این الگو خدایی، در تورات و قرآن مشترک است. مفهوم خدای مطلق و قهار در قرآن و تورات یکسان می باشد. در این ادیان خدا در مطلقیت است ولی همین خدا مانند یک انسان حسود است. پارادوکس های قدرت مطلق، پارادوکس هایی در ارتباط با توانایی و جایگاه خدا هستند. خدا هم یک قادر مطلق (خدا) تلقی می شود و هم موجودی است که در صورت محرومیت از نیایش و اطاعت بندگان، دارای حسادت است. پارادوکس توراتی در قرآن نیز متبلور می شود. در ادیان «ابراهیمی» خدا گاه به عنوان خالقی شخصی توصیف شده و به عنوان اول شخص سخن می گوید، از خود احساساتی مانند خشم و تکبر بروز میدهد و گاهی در جایگاه خدای یکتا به پیامبران خود پیام می دهد و به آنها فرمان می راند. این خدا، دارای اراده بی همتا و در همان زمان، دارای احساساتی مانند حسادت، خشم، غم، شادی، درشتگویی، تحقیر، و دیگر ویژگیهای انسانی است. الهیات یهود خدا را شخصی نمیداند، خدا فراتر از فهم بشر است. ولی در گفتارهای توراتی دوگانگی وجود دارد. خدا میتواند هم شخصی و هم غیرشخصی باشد، از سویی او با آفرینش خویش ارتباط دارد و از سویی دیگر وجود او فراتر از تمام روابط است. قرآن از وجود حقیقتی مطلق و یگانه سخن میگوید که برتر از جهان است؛ وجودی واحد و نادیدنی که مستقل از تمام آفرینش است. خدا در حقیقت وجودی ماورائی و فراتر از تجربه است. در سوره اخلاص قرآن می آید:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾. بگو که خدا یکتاست(۱) آن خدایی که بینیاز است(۲) نه زاده است و نه زاییده شده است(۳) و نه هیچکس مثل و همتای اوست(۴).
آری، در این دین خدا کامل مطلق یا واجب الوجود است. ولی همین خدا به اطاعت و پرستش بندگان محتاج است و کسانی که نپذیرند در آتش جهنم خواهند سوخت. این خدا آسمانها را آفریده ولی به عبادت آدمیان نیازمند است و پیروی از خدایی دیگر، مجازات قیامت را در پی خواهد داشت. (به سوره انبیا رجوع شود). این خدا که دارای عظمت و بی نیازی است، در همان زمان جبار است و بندگی فرد را می طلبد. در این ادیان صفات گوناگونی به موجودیت خدا نسبت داده میشود از جمله قدرت مطلق، علم، مهربانی، جباریت، خشم، جاودانگی، آمرزندگی، فرزانگی و غیره. پارادوکس در اینجاست که این بینش مذهبی بر این باور است که خداوند، جدای از این جهان وجود دارد و جهان و انسان را آفریده است، ولی آدم خاکی خشم همین خدای مطلق را موجب می شود. آیا در برابر انسان، خدا توانایی خود را از دست می دهد؟ چرا خدای قهار و جبار و آفریننده، قادر نیست رفتار انسانی را کنترل کند و جهت دهد؟
در آئین بودایی مقوله خدای مطلق و مسلط بر همه هستی وجود ندارد. در هندوگرایی و بوداگرایی، خدایان زیادی وجود دارند و این خدایان یا ایزدان بطور عموم نمادهای جنبههای گوناگون جهان برتر می باشند. در دین «ابراهیمی» مطلقیت در آسمانها به قدرت مطلق در روی زمین پیوند می خورد. انسان برای رستگاری باید هزینه سنگینی بدهد و آن اطاعت محض از خداست. مطلقیت در آسمانها، به جباریت در قبال انسان تبدیل می شود.
الله کیست؟
دین محصول تاریخ است و در زمانه پیدایش خود از تمام عوامل دور و نزدیک بهره گرفته است. در دین اسلام ما مشابهت های بیشماری با دین یهوه می بینیم. این پیوندها بر خلاف ادعای نخبگان و ایدئولوگهای اسلامی، نه ناشی از پیوند دینی آسمانی نبوت ابراهیمی و اراده الهی، بلکه در رابطه با تاریخ و جغرافیا و گفتمان دینی سکنان یهود و عرب منطقه خاورمیانه و شبه جزیره عربستان است. قرآن سندی زمینی است که تاریخ و زبان و سنت و تناقضات را در خود جای داده است. از نظر زبانشناسی شکل گیری تاریخی قران با عناصر مختلف زبانی انجام می گیرد. در زمان محمد زبان عربی سامان یافته و کتبی وجود نداشت. روند شکل گیری زبانی با شفاهی و پاره هایی بر پوست حیوان و درخت و سنگ و التقاط آغاز می شود و التقاط زبانی و گرایش های زبانی در متن قرآن، میراث های گوناگون را در خود می گنجاند. واژه الله ویژه اسلام نیست. این واژه در فرهنگ و سنت پیش از اسلام وجود داشته است و اسلام این میراث را بشکل انحصاری در خود جای می دهد.
در یهودیت از نامهای گوناگونی برای نامگذاری خداوند استفاده میشود. بیشترین نام استفاده شده در یهود، نام چهار حرفی خداوند «یهوه» (عبری :יהוה ) میباشد که گاهی «تتراگراماتون» نامیده میشود. نامهای دیگر مورد استفاده در یهودیت عبارتند از ال (خدا)ُ، الوهیم ( که به معنی خدای واحد ترجمه میشود با اینکه این لغت جمع است)، ال شدای (خدای قدرتمند)، آدونای (ارباب)، الیون (بالاترین)، و آوینو (پدرمان)، این نامها با معنی نام به صورت رایج نیستند بلکه به معنی لقبها و صفتهای مختلف برای اشاره به نیروی پروردگار میباشند. «اله» ( عبری : אֱלָה) لغت آرامی به معنی خداوند است. «اله» در عهد عتیق در کتابهای عزرا دانیال و ارمیا مورد استفاده قرار گرفته است. «اله» به معنی کلی خداوند است و گاهی برای اشاره به خدایان بت پرستان نیز استفاده شده است. این واژه در عربی به الله شکل یافته است.
الله یهود، همان خدای یهود، همان یهوه موسی است. این واژه از پیش از اسلام در دین های سامی موجود بوده است و در نزد آرامیان، فنیقی ها، در کنار خدایان دیگر با واژه های هم ریشه اما کمی تغییر یافته دیده می شود. محققانی مانند «دوسو» در دست نویس های «صفا» چهار بار، و «لیتمن» در خطوط تلمود آنرا یادآوری میکند و محققانی مانند «ژوسان» و «ساوینیاک» معتقدند که یهودیان خدای خود را «الوهیم» خطاب می کرده اند و این واژه با الله هم ریشه است. این واژه الوهیم یا خدا بیانگر خدای یکتا است. او نه زن است، نه کودک است و نه شریک دارد. برای یهوه معبد وجود ندارد و او یکتا است، او مظهر قدرت و آفریننده آسمانها و زمین است. واژه «الله» همانگونه که گوشزد شد منشا عربی ندارد بلکه از آرامی میباشد و در ترجمه تورات به سریانی سیریاکی خدای یهودیان، یهوه، می گوید:«در آغاز، «الوهو» یا الله آسمان و زمین را آفرید.».
الله مسیحی نیز وجود دارد. مسیحیان عرب پیش از اسلام خدایی جز یهوه یعنی خدای یهودی خدای دیگری نداشتند. خدای مسیحیان عرب همان خدای موسی و با نام «الله» بود(برگ ۳۹، اسلام و منشا های واقعی آن، ژوزف برتوئل). برخی تاریخدانان پیوسته تاکید داشته که الله فقط ویژه مسلمانان نیست.(رجوع شود به «عربهای مسیحی میانرودان و سوریه در سده ۷ و ۸ میلادی»، فرانسوا نو، ۱۹۳۳). نسل های بسیاری از عربها با نام الله غسل تعمید یافته و مسیحی شدند. الله در نزد بت پرستان نیز موجود است. در نزد بت پرستان بت بزرگ الله وجود دارد. قرآن این جنبه را بازگو می کند . بسیاری از محققان یا تاریخ نویسان مسلمان و غیرمسلمان این نکته را گفته اند. تاریخ طبری بر این نکته تاکید دارد و محمد عبدو (۱۸۴۹-۱۹۰۵) این مطلب نیز را یادآوری می کند. در کعبه بت های «اله»، «عزا» و «منات» وجود دارند و اینان دختران بت بزرگ «الله» می باشند.
در قرآن «الله» کیست؟ «الله خدای یکتاست که جز او خدایی نیست»(سوره بقره ۲۵۵). الله اولین و آخرین است. قرآن تاکید می کند که «امت» باید «تسلیم» الله باشد (سوره انبیا آیه ۱۰۸). سوره اخلاص می گوید:«بگواو خدای یکتاست، آن خدایی که از همه عالم بی نیاز و همه عالم به او نیازمند است، نه کسی فرزند اوست و نه او فرزند کسی است و نه هیچ کس مثل و مانند و همتای اوست.»(سوره اخلاص آیه ۱ تا ۴). قران می گوید:«هرگز با الله یکتا شرک و شریک میاور و گرنه به نکوهش و خذلان ابدی مبتلا خواهی شد. و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچکس را نپرستید.»(سوره اسرا، آیه ۲۲ و ۲۳). نکته جالب دیگر اینستکه در همین سوره درک یهود تکرار میشود:«و به موسی کتاب تورات را فرستادیم و آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم تا غیر من که خدای عالمم هیچکس را حافظ و نگهبان نگیرند.»(آیه ۲).
به این ترتیب ما درمی یابیم که واژه الله فاقد جنبه آسمانی بوده و در پیوند با فرهنگ و زبان اقوام سامی قرار می گیرد. مسلمانان واژه الله را از تاریخ جدا کرده، آنرا در آسمانها قرار داده و خود را تنها برگزیده الله معرفی می کنند. حال آنکه الله یک مقوله زبانی و فرهنگی و جغرافیایی مشترک اقوام سامی و غیر می باشد و فاقد راز و اسرار است. مطالعه تاریخ و زبان و فرهنگ بر ما آشکار می سازد که الله متعلق به منطقه خاصی است، زماندار است و هرگز نمی تواند جهانشمول و فراطبیعی باشد.
دیدگاه قرآن از تورات است
در ارزیابی متن قرآن و ریشه یابی آن، بسیاری از پژوهش ها به منشا توراتی میرسد. به بیان دیگر ما درمی یابیم که نگاه به جهان و هستی قرآن از قبایل قریش نیست بلکه از تورات و نمادهای فرهنگی یهود می باشد. قرآن خبرهایی را نقل می کند که پیش از آن در ذهنیت توراتی و تلمودی متولد شده یا در رابطه با زندگی یهود و اعتقادهای دینی یهودیان است و قرآن انتقال دهنده این بار سمبولیک و فرهنگی و دینی به عربها میباشد. شواهد متعدد زیر بیانگر این واقعیت است.
سوره مکی «لیل» بیانگر گفتار کسی است که قسم به شب تار و روز روشن میخورد و قسم به مخلوقات می خورد که همه را از جنس نر و ماده بیافرید.(قرآن ترجمه قمشه ای برگ ۷۶۳). بلاشر می نویسد نر همان آدم و ماده همان، حوا میباشد. باید آشکارا بیان کرد نویسنده قرآن این سوره را از تورات، کتاب آفرینش اقتباس کرده است. «و خدا انسان را آفرید. او انسانها به نر و ماده آفرید»(تورات کتاب آفرینش، ۲۷). این داستان قرآنی از تورات اقتباس کرده است همانگونه که بسیاری دیگر از طرز بیان و عقاید در قرآن از الگوی توراتی می آید. داستان خلقت جهان و داستان آدم و حوا از منشا توراتی بوده(کتاب آفرینش در تورات ۲۶ تا ۲۹)، قرآن همان گفتار تورات را تکرار میکند. روایت تورات در باره نوح و ابراهیم، در قرآن اقتباس شده است و علیرغم برخی تغییرهای کوچک، ساختار و مقام ارزشی این اسطوره ها از فرهنگ توراتی سرچشمه گرفته است.
سوره مکی «تین» می گوید:«قسم به تین (انجیر) و زیتون و قسم به طور سینا و قسم به این سرزمین امین».(آیه ۱ تا ۳). چند نکته مهم در باره این آیه: بنابر گفته مورخان و متخصصان درخت انجیر بطور تاریخی متعلق به مناطق زاگرس، سوریه، و یا طبق نظر «آلفونس دو کاندول» در کتاب «منشا گیاهان»(پاریس ۱۸۸۶)، درخت انجیر متعلق به سوریه، پارس، آسای صغیر، یونان، فلسطین و مصر بوده است. برخی از تاریخدانان مانند «آر. پی. لیر» می نویسد در مکه و اطراف آن درختان انجیر و انار وجود نداشت.(اطلس تاریخی تورات، انتشار ۱۹۳۷). برعکس در سرزمین یهودیان یا در خاطره و آرزوهای آنان و همچنین در تورات، در توصیف «سرزمین موعود» درخت انجیر بارها یادآوری می شود زیرا خوشبختی بدون انجیر میسر نیست. درخت زیتون نیز برای یهودیان همیشه عزیز بوده است و جزو درختان سرزمین موعود بشمار می آید و نشانه رحمت یهوه می باشد و در تورات بارها این مطلب تکرار می شود. افزون بر آن قسم به سرزمین «امین» نه مکه که فاقد امنیت بود و در آن یکتاپرستی وجود نداشت، بلکه اورشلیم می باشد. بالاخره کوه سینا یا طور سینا نام کوهی در شبه جزیره سینا است. در روایت دینی یهود، بنی اسرائیل سه ماه پس از ترک مصر در این کوه مستقر شد، یهوه در همین کوه دین را به موسی وحی کرد و دین موسی در این مکان به یهودیان اعلام شد. وحی یهوه در درخت زیتون به وسیله آتش بر موسی تجلی کرد.(به تورات خروج ۱: ۱۶تا ۱۹ رجوع شود.) در قرآن به این کوه سوگند یاد می شود و در سوره «بقره» بطور مکرر از دین موسی و ضرورت ستایش دین تورات می آید و به «طور سینا» سوگند خورده می شود.(آیه های ۹۱، ۹۲،۹۳). در حقیقت میتولوژی و اعتقاد یهود به قرآن انتقال پیداکرده است.
سوره «الزلزال» از زلزله زمین می گوید و آن هنگام که «روز محشر» است و «در آن روز قیامت مردم از قبرها پراکنده بیرون آیند تا اعمال خود را ببینند»(آیه ۶). در سوره «الانفطار» می آید:«و هنگامیکه خلایق از قبرها برانگیخته شوند»(آیه ۲). پرسش اینجاست که منشا این گفته در کجاست؟
منشا این آیه های قرآنی در کتاب یهود است. در تورات می آید: آری شکافها بازخواهند شد، بنیادهای زمین تکان خواهند خورد، زمین منفجر خواهد شد و زمین به زلزله خواهد نشست(در بخش ایزائی فصل ۱۴، ۱۸-۲۰ و نیز بخش ژرمی ۳۰، ۲۳). در باره صحنه هولناک روز آخرت، تورات بروشنی چنین می گوید: «مردگان دوباره زنده می شوند، جسدهایشان دوباره قیام می کنند. بیدار شوید و ستایش کنید...آتشی که برای دشمنان آماده شده آنها را خواهد بلعید. یهوه بما صلح بخشا، زیرا که تو آنگونه که اعمال ما می طلبد قضاوت می کنی»(تورات فصل ۱۶، بخش ۱۹).
البته به نظر برخی پژوهشگران قیامت دارای منشا زرتشتی می باشد که به دین یهود انتقال یافته است. ولی به احتمال بسیار قوی قرآن این عقیده را از تورات گرفته است. تورات می گوید «گفتار انسانهای معتدل در ترازوی سنجش قرار خواهند گرفت»(کتاب ۱۱ ) و تورات بارها می گوید کتاب اعمال شما نوشته شده است و مورد بازخواست قرار می گیرید. قرآن در آیه های متعدد یادآور دوزخ شده و آدمیان را تهدید به جهنم می کند و به همین خاطردر قران می آید که از الله بترسید، نماز گذارید، زکات بدهید، به بینوایان و یتیمان کمک کنید. این اقدامات تنبهی و تهدیدی افراد، یادآوری حضور در روز قیامت است. برای محققان زکات نوعی مالیات بشمار می آید و قرآن پیوسته نیایش الله را با دادن زکات توام میکند و آنرا وظیفه مومن می داند. این مالیات ها برای حاکمان و خلفا محل درآمد برای این جهان و وسیله مهمی برای کنترل رفتار اجتماعی و روانی افراد مومن بشمار می آید.
به نزدیکی دیگر قرآن به تورات توجه کنید. واژه روح در قرآن، از منشا واژه عبری «روح» که در دوحالت هم واژه روح(רוח) و هم واژه نفیش (נפשׁ) وجود دارد، می باشد. واژه نفیش به واژههای نَفس بمعنای «خود» و نیز نَفَس به معنی «دم و بازدم» بسیار نزدیک است. موسی روح نیست و به پیروی آن، محمد روح نیست. در قرآن، زبان تبلیغ یهودی غلبه دارد و واژه «پیرو» یهوه، «رسول» ترجمه شده است و این واژه همیشه برابر یک فرد انسانی است. روح هرگز پیرو نمی باشد و فقط موجودات انسانی پیرو می گردند. هرگز نمی گویند که روح رسول است. رسول موقت است، پیامی می آورد و پایان می پذیرد. در دین یهود، موسی رسول است که پیام یهوه را انتقال می دهد. یهوه نویسنده تورات است، همانگونه که در قران پیام، پیام الهی است. موسی به کوه سینا می رود، او نه شاعر است، نه جن است و نه خداست، او به خدای واحد یعنی یهوه معتقد است. در تورات در فصل «سفر» می آید: «یهوه به موسی می گوید بنویس این کلمات را برای خودت»، و او روی لوح، ده فرمان را می نویسد.(فصل سفر ۱-۲، ۴-۷، ۲۷-۲۸). محمد به کوه حرا می رود و الله بر او ظاهر می شود و می گوید: «بخوان بنام پروردگارت».(سوره العلق). محمد رسولی است که پیام خدای واحد را به خلق انتقال می دهد و پیام او همان پیام تورات است، او دین موسی را به عربها توضیح می دهد. موسی در برابر مخالفان و ناباوران دعوت به تسلیم در برابر یهوه می کند، تهدید به مجازات ناباوران می کند و اعلام می کند که او در ادامه نوح و ابراهیم می باشد. در قرآن محمد نیز پیام آور پیامبران ابراهیمی و موسی است و برای او موسی ادامه دهنده سنت خداوند می باشد. یکبار دیگر در اینجا ما شاهد انتقال اسطوره یهود به قرآن هستیم.
در باره خلقت نظر دو دین چیست؟ بینش قرآن متکی بر بینش تورات است. قرآن درک خود را از فرهنگ یونان و ادیان آسیایی نمی آورد بلکه تکرار کننده الگوی تورات است. در سوره مکی «نحل» می آید:خدا آسمانها و زمین را آفرید، خدا انسان را از آب نطفه بی قدر و ضعیف بیافرید(آیه ۴)، چهارپایان را آفرید، آب را از آسمان فرو فرستاد(آیه ۹)، شب و روز و خورشید و ماه را برای زندگی مسخر ساخت، او دریا را برای شما مسخر کرد، کوههای بزرگ را در زمین بنهاد تا از حیرانی برهید و نهرها را در زمین جاری کرد، ستارگان را مقرر داشت پس ایمان بیاورید و راه ابراهیم خلیل در پی گیرید. خدا حیوانات را به تسلط انسان درآورد. یهودیانی که مقررات را انجام ندادند، راه اختلاف را پیمودند، خدا در روز قیامت در باره آنها حکم خواهد کرد.(آیه های سوره نحل). آیات گوناگونی در قرآن وجود دارند که اشاره به خلقت ششروزه جهان دارند. «إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ»، پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.(اعراف ۵۴). در باره حوا قرآن دو نظریه مطرح می کند: الف) از دندههاى پهلوى آدم، ب) از باقیمانده گل آدم. نویسنده قرآن در ساختار جمله خود زاویه تورات را بازتاب می دهد. هر چند تفاوتهای کوچکی در روایت خلقت و افسانه سازی دو دین وجود دارد ولی بطرز شگفت انگیزی دیدگاه اسلام نزدیک به درک یهودیت است.
حال به الگوی توراتی توجه کنید. در دین یهوه، خداوند آدم را از خاک زمین بوجود آورد و در بینی وی روح حیات دمید و آن آدم را که سرشته بود در آنجا گذاشت و خداوند درخت زیبا و خوش خوراک را از زمین رویانید و نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند. و خداوند گفت : خوب نیست آدم تنها باشد پس برایش معاون موافق وی بسازم. خداوند خواب گران بر آدم مستولی گردانید تا به خواب رفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و از آن دنده زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد و آدم گفت: همانا این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم، از این سبب نساء نامیده شد چون از انسان گرفته شده است.(از تورات سفر پیدایش، چاپ لندن ، ۱۸۹۴ ، باب دوم و سوم ). افزون بر آن، تورات، ماجرای خلقت عالم در شش روز و با تفکیک روزها بطور مفصل بیان کرده است. در ابتدا، خداوند آسمان و زمین را آفرید «چون» زمین تُهی و خالی از هرگونه موجود زنده و تاریک بود و تاریکی روی آب ها را پوشانده بود، روح خدا سطح آب ها را فراگرفت. خدا گفت: روشنایی بشود، روشنایی شد. خدا روشنایی را دید که نیکوست، روشنایی را از تاریکی جدا ساخت و خدا روشنایی را روز و تاریکی را شب نامید. پس از خلقت آسمان، زمین و دریا، ماه و ستارگان، پرندگان و ماهیان، بالاخره حیوان و انسان آفریده میشوند و روز هفتم خدا به استراحت می پردازد. در تورات آمده که یهوه در روز ششم انسان را خلق کرد. خدا فرمود: زمین، انواع جانوران و حیوانات اهلی و وحشی و خزندگان را به وجود آوَرَد و چنین شد. سرانجام خدا فرمود: انسان را شبیه خود بسازیم. تا بر حیوانات، زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند. پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را زن و مرد خلق کرد و ایشان را برکت داده فرمود: بارور و زیاد شوید، زمین را پُر سازید، بر آن تسلط یابید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیوانات فرمانروایی کنید.
داستان آفرینش در دین یهود نه ناشی از عناصر طبیعی بلکه ناشی از اراده خداست. این گونه دین گرایی همان ساختار اساسی است که در قرآن بازتاب پیدا می کند. نیروی فرا طبیعی، نیروی ازلی است که همه هستی را شکل داده است و در نتیجه طبیعت را ممکن ساخته است. انتقال تصاویر و اسطوره ها و داستانها و مقوله های گوناگون از تورات به قرآن اتفاقی نیست. این امر هیچ ربطی به تسلسل دین ابراهیمی ندارد و تمام ادعای مسلمانان در این زمینه فاقد یک ارزیابی درست و علمی است. اینان بر اساس اعتقاد دینی و توهم ها و خرافات دینی اینگونه تبلیغ می کنند، حال آنکه این گفتار فاقد پایه علمی و تاریخی است.
قرآن، فلسفه یونان و دین یهود
از نگاه فلسفی برای پرسش های هستی شناسانه به طبیعت و عقل رجوع می کنیم، با اندیشه انسانی در جستجوی شناخت هستیم و با انسان گفتگو می کنیم. حال آنکه از نظر دین، رجوع اصلی به قدرت فرای طبیعت است و مرکز دانش خدا می باشد، که نیروی ازلی است. انسان هیچ نمی داند و تابع تقدیر و لطف خدایی است که قدرتمند و مهربان است. فلسفه به عقل تکیه می کند و دین به ایمان بستگی دارد.
با توجه به نزدیکی ها ارگانیک قران و تورات و وامگیری های ساختاری قرآن از تورات، بیافزاییم که تورات راه فلسفه نیست و قرآن ادامه همان سنت تورات بوده و مخالف تفسیر طبیعت گرایانه جهان است. نخست بگوئیم که اساطیر ابتدایی در نزد همه اقوام بدوی و تمدنهای باستانی وجود داشته است و در پاسخ به کنجکاوی بشر درباره ی منشا رویدادها و بر اساس قوه ی تخیل آدمی شکل گرفته است. در اسطورهها خدایان نقش اصلی را دارند و در آنها آغاز آفرینش و منشأ آن، نیروهای اسرار آمیز و مؤثر در زندگی انسان، تبیین میشود. میتولوژی با فلسفه وارد دیالوگ می گردد و فلسفه، پویش در طبیعت را آغاز می کند. نخستین فلاسفه یونان را «طبیعت گرایان» میدانند، زیرا آنها بیش ازهمه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشتهاند. با این درک، فلسفه خود را از باورهای مذهبی رها ساخت. بنابراین میتوان گفت که فلاسفه طبیعت گرا نخستین گام را در راه تفکر علمی برداشتند. آناکسیماندر برای نخستین بار در ایونیا و یونان، اندیشههای فلسفی خود را در نوشته ای بنام «در باره طبیعت» تهیه نمود. آناکسیماندر برآن بود که زندگی از دریا ناشی شدهاست، و جانداران از رطوبت پدید آمدهاند، و انسان در آغاز ماهی بودهاست.
«تالس» سرآغاز را آب میدانست. «اناکسمینس» هوا را مقدم بر آب میدانست. «هراکلیتوس» آتش را منشا می دانست. «امپدکلس» به چهار عنصر معتقد بود و خاک، هوا، آب و آتش را جواهر ازلی میدانست. با توجه به مبانی فلسفی که از این فیلسوفان بازگو شده است میتوان گفت که آنان جهان را بینیاز از آفریدگار و موجد میدانستند. هراکلیتوس معتقد به ازلیت جهان و نیز سیلان همیشگی چیزها بود. «پارمیندس» نیز به ازلیت و جاودانگی جهان تاکید داشت. در باره آفرینش، ارسطو متأثر از پیشینیان است، بدین معنا که جهان هستی را از زمین میداند و نیازی به عامل ایجادکننده نمیبیند. او تمام تلاشش متوجه توضیح حرکت افلاک و جهانی طبیعت میباشد. نظريه (پان اسپرمى) يكى ديگر از ديدگاه هاى انسان شناختى كهن و برگرفته از آموزش های فيلسوف يونانى، آنكساغورس یا آناكساگوراس (۴۲۸- ۵۰۰ ق، م)، مى باشد كه مى گفت: زندگی از بینهایت ازلی بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت و آفرينش و فنا به آن راه ندارد، جنين هاى اثيرى يا تخمهاى تغييرناپذير بسيار خرد به نام (اسپرماتا) در پهنه عالم پراكنده اند و از هوا با باران به زمين منتقل مى شوند و در خاك مرطوب زمين بارور مى گردند و از همين نطفه هاست كه موجودات زنده، حتى آدمى پديد مى آيند.
بر خلاف فلسفه یونان، در دین های «ابراهیمی» خداوند جهان را از «هیچ» آفریده است. در تورات یهودیان آمده است که: خدا گفت «روشنایی شود و روشنایی شد، خدا گفت زمین گیاهان برویاند، علفی که تخم بیاورد و درخت میوه ای که موافق جنس خود میوه آورد که تخمش در آن باشد بر روی زمین و چنین شد. خدا گفت زمین جانوران را موافق اجناس آنها بیرون آورد، بهایم و حشرات و حیوانات زمین به اجناس آنها چنین شد....» (سفر پیدایش ۱:۲۴). در قرآن آمده است که: «خدا آسمان و زمین را برای غرض محقق و حکمتی بزرگ آفرید.» (قرآن مجید: سوره ی نحل آیه ۳). قرآن از یهوه پیروی می کند و ادامه می دهد خدا انسان را از آب نطفه بیافرید و چهار پایانی را برای انتفاع شما نوع بشر خلقت کرد و اسب و اشتر و حمار را برای سواری و تحمل، مسخر شما گردانید و چیز دیگری هم که شما هنوز نمی دانید برای شما خواهد آفرید.(قرآن). به این گونه، در دین های ابراهیمی، خداوند، جهان و موجودات را از هیچ آفریده و همچنین خداوند، خوب و بد، فرشته و ابلیس، زندگی و مرگ و غیره را نیز آفریده است. باید افزود که خداوند همه چیز را در مدت معین (شش روز) خلق کرد و روز هفتم به استراحت نشست.
در دیدگاه زرتشتی، خلقت از «هیچ» نمی آید. همچنین خداوند تنها خوبی را آفریده است. بدی ساخته و داده خدا نیست. چون خلقت با خدا و در خدا بوده است، مدت معین برای آفرینش بیان نشده است. حکیمان زرتشتی، همچنین به نظر آفرینش از هیچ و آفرینش در مدت شش روز، ناباوری نشان داده اند. آفرینش در سنت زرتشتی، دهشمندی و سازندگی اهورامزدا است. در دین زرتشت (بندهش) مراحل آفرینش انسان چنین است: نخستین موجودی که خدا می آفریند گاو است و سپس مرد بزرگی به نام کیومرث آفریده می شود. اهریمن در مبارزه با اهورامزدا موفق می شود گاو نخستین و کیومرث را بکشد. اما از تخم گیومرث که در دل خاک نهفته است، پس از چهل سال گیاهی می روید و نخستین زوج آدمی به نامهای مشیگ و مشیانگ از آن بیرون می آید. همچنین در بندهش درباره آفرینش زن آمده است: اورمزد از یافتن موجودی دیگر برای انجام زایمان ناتوان بود و از روی ناچاری زن را برای اینکار انتخاب کرد. زنی که حتی خداوند را نیز میرنجاند و از تبار «جِهی» (روسپی/ دختر اهریمن) است.( فرنبغ دادگی، «بندهش»، انتشارات توس، ۱۳۶۹، ترجمه مهرداد بهار).
دکتر فرهنگ مهر در کتاب خود یادآور این نکته است که واژه هایی که آفرینندگی اهورامزدا را در گاتها نشان می دهند داتار به چم دهنده و تشابه چم، شکل دهنده و سازنده است. اهورامزدا از هستی خود جهان و آفرینندگان را ساخت و داد. آفرینش همیشه با اهورامزدا و در اهورامزدا و در سپنتامینیو نماد آفرینش اهورامزدا بوده است. آفرینش در خدا و همانند او قدیم است. سپنتامینیو که پویایی آفرینش را نشان می دهد و طبق قانون اشا در کار است، ازلی و ابدی است. خود اشا هم که قانون آفرینش را نشان می دهد و فروزه اهورامزدا است، ازلی، ابدی و غیرقابل تغییر است. خلاصه، کهن بودن آفرینش، نخستین تفاوت دین زرتشتی با دینهای ابراهیمی در زمینه آفرینش است. دومین تفاوت دین زرتشت با ادیان ابراهیمی این است که خدای زرتشت، آفریننده بدی و ابلیس نیست. اهورامزدا تنها خوبیها را آفریده است و سپنتامینیو خود تجسم همه ی خوبیها در این جهان است. از همین رو اهورامزدا خشم نمی کند، انتقام نمی گیرد و ویران نمی کند. او آن چنان والایی و شکوهی دارد که این گونه بازتابها در آستانش راه ندارند. در دین زرتشتی، خشم و ویرانگری کار آنهایی است که با گزینش راه نادرست در زندگی، بر علیه سپنتامینیو اقدام می کنند. این بدی، خشم، دروغ و ویرانگری را انگره مینیو می خوانند. سومین تفاوت این است که در دین زرتشتی، پرسش اینکه چرا خداوند جهان یا آدمیان را خلق کرده، مطرح نمی شود. خلق کردن در ذات خداوند است، خلقت آدمی هم جزئی از خلقت کلی است و محتاج دلیل خاص نمی باشد. (بر گرفته از کتاب «دیدی نو از دینی کهن، فلسفه زرتشت» از دکتر فرهنگ مهر، چاپ هفتم ۱۳۷۸، تهران)
حال در میان انواع جهان بینی ها مانند یونانی و زرتشتی، یکی دیگر از دیدگاه های اسطوره ای و افسانه ای، دیدگاه تورات است. قرآن دیدگاه تازه ای طرح نمی کند و دیدگاه ترسیم شده متعلق به تورات است. دین موسی منشا توضیح قرآن در باره آفرینش است. اسلام هیچ ابتکار جدیدی ندارد، قرآن روایت تورات را تکرار می کند. تکرار بینش تورات در قرآن بیانگر آنست که قران مبلغ پیام موسی است و رسالت آن همین تکرار می باشد.
قرآن محمدی ناممکن است
در دیدگاه دینی ابراهیمی ذهن بشریت تابع اراده مطلقی است که همه چیزها را آفریده است. این دیدگاه در تورات و قرآن مسلط است. این خویشاوندی اتفاقی نیست. این خویشاوندی برخلاف توضیح دینگرایانه و غیر علمی متفکران و نخبگان مسلمان، بخاطر سلسله ابراهیمی و اراده الله نیست. چنین توضیحی توهم گرا و دین باور است و در برابر درک هرمنوتیکی از تاریخ قرار می گیرد. تاریخ شناسی متخصصان جدی و دانشگاهی غرب نشان می دهد که باور دینی از تاریخ واقعی انسانها بیرون آمده است و این دیدگاه دینی با ریشه های عمیق در پیوند بوده و بنوبه خود بر پدیده های همزمان و رویدادهای زمانهای بعدی تاثیر می گذارد. تمام تحقیقات علمی نشان می دهد که هیچ «مصحف» و نوشته ای مستقیم از محمد وجود ندارد. قرآن محمد بدون منشا توراتی آن ناممکن است. البته برای محققان علمی اسلام، بررسی چگونگی تکوین و انتقال تورات به قرآن کار سترگی است که پایان نگرفته است. ولی پژوهش های علمی کنونی و فرضیه های علمی موجود، نشان می دهند که بهره گیری گسترده قرآن از تورات یک واقعیت انبوه بوده و متکی بر اراده تاریخی مشخصی می باشد. این پیوند را ما نمی توانیم بعنوان یک «تاثیر عمومی» معرفی کنیم بلکه این رابطه مشترک «ساختاری و تاریخی و دیدگاهی» است.
مطالب طرح شده در قرآن در باره خلقت انسان و زمین و آسمان، پیشاپیش در تورات (ایزایی فصل ۴۰، ۲۱-۲۸) آمده است. آیات قرآنی مانند دین یهود خدا را یک اصل بنیادی در نظر می گیرد و طبیعت را دلیلی بر هستی خدا می داند. برای یهودیان طبیعت یک آیه یا نشانه است. باحتمال قوی خاخام ها اندیشه ارسطو و افلاتون را می شناختند، ولی این نخبگان دینی، متافیزیک و علوم طبیعی را نمی پذیرفتند و برعکس این نوع مطالعه و این طرز نگاه، بطور کامل کنار زده و آنرا مورد تشویق قرار نمی دادند. در تورات می آید «چیزی که پنهان است را مورد تجسس قرار مده»(کتاب سوم ۲۱). گرچه در یهودیت تفسیر و جستجوی جانبدار وجود دارد، ولی پرسش ها نافی یهوه نیستند. انسان لازم نیست موضوع رازدار را مورد بحث قراردهد. دین در واقع یادآوری پیام خداست. همین گونه درک به قرآن انتقال می یابد. در تورات هدف از بازگوئی خلقت دور کردن از بت پرستی و نزدیک کردن به یهوه یکتا می باشد. در قران قصد دور کردن اعراب از خدایان بت شده و یا باورهای دیگر، برای پیوستن به خدای واحد، خدای اسرائیل است.
حال این پرسش اساسی مطرح است که این نزدیکی چگونه قابل توضیح است. از نظر برخی مفسرین یهود، اسلام فاقد ابتکار بوده و گفتار تورات را تصاحب نموده است و اسلام دین واقعی نیست. ولی از نظر مسلمانان بازگوئی داستانها و روایت های تورات بیان اینست که اسلام خود را ادامه دهنده ادیان ابراهیمی می داند و از آنجا که آموزه های ادیان پیش را درخود دارد بنابراین ادیان قبلی بعداز ظهور اسلام باطل هستند. این دو نظریه رقابت جویانه نمی توانند توضیح قانع کننده ارائه نمایند.
پاسخ ما هرمنوتیک و تاریخی است. ادیان نتیجه تاریخ انسانها بوده و در خود تضادها و نشانه های دوران خود و نمادهای تاریخی و اسطوره ای را جاداده اند. در شبه جزیره عربستان با توجه به عقب ماندگی فرهنگی و زبانی و فکری شدید، امکان ایجاد یک دکترین سیاسی و نیایشی و اجتماعی نمی توانست وجود داشته باشد. افکار از آسمان نمی آیند بلکه به روندهای فکری و عقاید موجود و جنبش های پیش از خود اتکا می کنند. هرچند در دوران زندگی محمد، ما شاهد تمدن های بزرگی مانند امپراتوری ایرانیان، یونانیان و رومی ها بودیم، ولی شبه جزیره عربستان یک منطقه عقب افتاده و خشک و فاقد تمدن و نوشتار و زبان است. سرزمین حجاز داخلی منطقه ای برای گذار و محروم از گفتار و ادبیات است.
نسبت به فلسفه یونان و نسبت به تمدن ایرانیان و رومیان، قرآن یک عقب گرد مهلت بشمار می آید. ولی همین قرآن بدون دین یهوه، بدون ساختار نقلی تورات، بدون حافظه تاریخی و اساطیری یهودیت ناممکن بود. قرآن از بیابان برهوت و شترها و زندگی شبانی و فرهنگ بدوی اعراب بادیه نشین نمی تواند بیرون بیاید. فقط دینداران می توانند به معجزه اعتقاد داشته باشند و محمد را معجزه گر تلقی کنند. حال آنکه تاریخ و جامعه و میراث ذهنی و زبانی، مادر هرگونه نوشتار است. قرآن به زندگی قریش و افراد خانواده و شرایط اجتماعی و سیاسی بدوی عصر محمد و حجاز اشاره هایی دارد، ولی خط اصلی روایت قرآنی متعلق به یهودیت است. رشته داستانهای افسانه ای و تمثیلات و اسطوره ها از تورات و آئین یهود ریشه گرفته است. قرآن مبلغ و بازگوکننده ساختار دینی تورات و قوم یهود و موسی می باشد.
تحلیل هرمنوتیک قرآن نشان می دهد که عوامل تاریخی و سیاسی و روانی و جغرافیایی و نظامی و زبانی و دینی و اجتماعی گوناگونی در تکوین قرآن مداخله داشته اند. در این میان عوامل ناشی از دین و فرهنگ یهود و خواست اتوریته یهودیت برای کنترل دینی عربها و مقابله با مسیحیان نصارا، جایگاه برجسته و قطعی دارد. خواست یهود اشاعه فرهنگ و نفوذ دینی و فکری است. در برابر رشد مسیحیت و برای کنترل قبایل عرب، اشاعه قرائتی از دین که مطلوب یهوه است، بهترین استراتژی است.
البته پیام دینی یهودی در شکل قرآن، مسیر پیچاپیچ سیاسی و فرهنگی و تاریخی شگفت انگیزی در پیش می گیرد. «متن» ابتدایی قرآن مطابق میل اتوریته یهود و فضای بستگان محمد و گروههای عربهای یهودی شده تنظیم می شود. این «متن» با تضادهایی مانند پیام توراتی، قرائت و نفوذ مسیحیت، زندگی و آئین های بومی، تناقضات شبه جزیره عربستان، اختلافات قبایل حجاز و یمن، روند پیچیده تاریخی ناشی از تضادهای مذهبی قبایل یهود، اعتقاد نصرائیان، ویژگی های یهودیان عرب شده و عربهای یهودی شده، روبرو می باشد. بنا بر یک فرضیه می توان استنتاج کرد که «نسخه» ابتدایی قرآن، از تورات و آموزه های یهود و گفته های یهود استخراج شده و طی یک تاریخ دویست ساله به قرآن امروزی تبدیل می گردد. اقوام یهود دارای کتابت و نوشتار بودند، حال آنکه عربهای حجاز از چنین سنتی محروم بودند و بنابراین قرآن بعنوان محصول محمد یا رویاهای او ناممکن بود. قران امروزی به زبان عربی است، ولی در زمان محمد زبان عربی وجود ندارد. زبان قرآن با مفاهیم و نمادها و سمبولهای یهودی و آرامی و سریانی و غیره درهم آمیخته است، قرآن تاریخ مردم یهود است، تاریخ یهود را بیان میکند. آنچه که در قران است سنت پیامبران یهودیت است، تک خدایی یهودیت است، روایت پیامبری موسی است. (ادامه دارد).
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
منابع برای این بخش:
قرآن، ترجمه حسین الهی قمشه ای، تهران
کتابهای عهد عتیق، ترجمه پیروز سیار، تهران
فرنبغ دادگی، «بندهش»، انتشارات توس، ۱۳۶۹، ترجمه مهرداد بهار.
دکتر فرهنگ مهر، کتاب «دیدی نو از دینی کهن، فلسفه زرتشت»، چاپ هفتم ۱۳۷۸، تهران
مقاله پیشین «قرآن همان تورات است»: http://news.gooya.com/politics/archives/2016/09/217179.php