نگام ، حکایت فراموشی حجت الاسلام خامنه ای نسبت به الطاف افرادی که در گذشته ی او نقشی داشته اند حکایت تازه ای نیست، هم چون حکایت بسیاری از زمامدارانی که پس از رسیدن به قدرت حتی نزدیک ترین افراد به خود را به فراموشی سپرده و محبت های آنان را در حق خود به یاد نیاورده بلکه در برخی از موارد حتی در حق آنان بدی و ظلم روا داشته اند ، در این قسمت به بررسی تحلیلی دلایل اختلاف ها و کینه ی ۳۵ ساله حجت الاسلام خامنه ای نسبت به میر حسین موسویخواهیم پرداخت ، و از دوستان عزیز خواهشمندیم چنان چه موارد مستند و قابل انتشاری از این دست مطالب سراغ دارند ، برای تنویر افکار عمومی و آگاهی بخشی عمومی برای ما ارسال نمایند تا در بخش های بعدی از آن استفاده شود .
شروع همکاری حجت الاسلام خامنه ای با مهندس میر حسین موسوی در قوه مجریه
حجت الاسلام خامنه ای در سال ۱۳۶۰ پس از انفجار دفتر نخست وزیری و جان باختن محمد علی رجایی رییس جمهور وقت ، به ریاست جمهوری رسید ، او در ابتدا مایل بود که علی اکبر ولایتی و یا مصطفی میر سلیم به عنوان نخست وزیر مطلوب او انتخاب شوند اما مجلس به نامزدهای مورد نظر حجت الاسلام خامنه ای ابراز تمایل نکرد و به همین دلیل مهندس میر حسین موسوی با معرفی وی به مجلس به عنوان نخست وزیر انتخاب شد.
احساس حجت الاسلام خامنه ای از ابتدا این بود که میر حسین موسوی شخص مورد نظر و دلخواه او به عنوان رییس جمهور وقت نبود و به نوعی به وی تحمیل شده است.
ضمن آن که بر اساس قانون اساسی تنظیم شده در ابتدای انقلاب پیش از بازنگری ، رئیس جمهور از قدرت و اختیارات چندانی برخوردار نبود و ریاست هیات وزیران و کابینه در اختیار نخست وزیر بود.
آغاز اختلافات
نظر به روحیات خاص و خودشیفتگی حجت الاسلام خامنه ای و تمایل به تحت کنترل داشتن کلیه ی امور و دخالت در تمامی زیر مجموعه ها و انتظار اطاعت بی چون و چرا و پذیرش تمامی دیدگاه ها و نظرات وی بدون هیچ گونه ان قلت که هم اکنون در نوع مدیریت وی در دوران رهبری کاملا مشهود است، از آن جا که مطابق با قانون اساسی ابتدای انقلاب ، مهندس میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر در مقابل رییس جمهور، تا حد زیادی استقلال رای داشت و روحیات خاص حجت الاسلام خامنه ای با دخالت های خاصی که تمایل داشت در امور دولت داشته باشد بسیار آزار دهنده بود ، مهندس موسوی ترجیح می داد بیشتر مسائل اجرائی دولت از جمله امور مربوط به عزل و نصب وزیران را با بنیانگذار جمهوری اسلامی و در برخی موارد با آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی هماهنگ کند و به دلیل ویژگی های خاص اخلاقی رئیس جمهور وقت ، نظرات وی را مورد توجه قرار نمی داد .
در آن زمان میر حسین موسوی به جناح چپ یا همان جناح موسوم به خط امام نزدیک بود ولی حجت الاسلام خامنه ای به عنوان رئیس جمهور به جریان راست حاکمیت یعنی موتلفه و بازار و روحانیت سنتی نزدیکی داشت و نظرات اقتصادی میر حسین موسوی مورد قبول او نبود ، میدان داران این مخالفت با مهندس میر حسین موسوی در جناح راست افرادی چون احمد آذری قمی ، احمد جنتی ، محمد یزدی ، محمد رضا مهدوی کنی ، علی اکبر ناطق نوری ، حبیب الله عسکر اولادی ، اسدالله بادامچیان ، احمد توکلی ، مرتضی نبوی و .... بودند.
تلاش حجت الاسلام خامنه ای برای تغییر نخست وزیر
در دوره دوم ریاست جمهوری حجت الاسلام خامنه ای در سال ۱۳۶۴ ، وی تصمیم جدی بر تغییر نخست وزیر می گیرد اما آِیت الله خمینی بارها تاکید کرده بود که مصلحت نیست میر حسین موسوی از نخست وزیری کنار گذاشته شود ، سپس حجت الاسلام خامنه ای ، آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت را که نزدیک تر از رییس جمهور به آِیت الله خمینی بود واسطه کرد که نظر آیت الله خمینی را تغییر دهد ولی آیت الله خمینی بر نظر خود در حمایت از میر حسین موسوی و بی اعتنایی به نظر حجت الاسلام خامنه ای اصرار ورزید.
حجت الاسلام خامنه ای وقتی دریافت که آیت الله خمینی نظر وی را در مورد تغییر میر حسین موسوی قبول ندارد ابتدا تلاش کرد با واسطه کردن بزرگان جناح راست مانند آقایان مهدوی کنی ، احمد جنتی ، ناطق نوری و محمد یزدی نظر آیت الله خمینی را تغییر دهد ولی علی رغم تلاش افراد یاد شده و گفتگو با آیت الله خمینی موفق به جلب نظر ایشان و بر آورده کردن خواسته ی حجت الاسلام خامنه ای نشدند.
سپس حجت الاسلام خامنه ای از طریق آیت الله هاشمی رفسنجانی به آیت الله خمینی پیغام داد که چون من میر حسین موسوی را قبول ندارم شما به عنوان رهبر و ولی فقیه به من تکلیف کنید تا من شرعا برای انجام این کار حجتی داشته باشم. (مشروح این مذاکرات در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۴ اکبر هاشمی رفسنجانی چاپ شده است )
آیت الله خمینی در همین حد هم نظر حجت الاسلام خامنه ای را نپذیرفت وحتی بدون آن که به طور مستقیم با وی صحبت کند گفته بود که به آقای خامنه ای بگویید که من تکلیف نمی کنم ولی نظرم این است که میرحسین موسوی نخست وزیر بماند ضمن این که به نامه حجت الاسلام خامنه ای هم در همین باره پاسخ منفی داد.
با این شکستی که حجت الاسلام خامنه ای در برکناری میر حسین موسوی خورد مجبور شد که ۴ سال دیگر نخست وزیری مهندس میر حسین موسوی را تحمل کند ولی هنگامی که او علی رغم میل باطنی مهندس میر حسین موسوی را برای بار دوم به منظور اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی کرد ، ۹۹ نماینده جناح راست مجلس به میدان داری افرادی مانند محمد یزدی برخلاف نظر آیت الله خمینی به میر حسین موسوی رای منفی دادند و حجت الاسلام خامنه ای کرارا و در جلسات متعدد به کنایه گفته بود اسم من را هم به این ۹۹ نفر اضافه کنید و بگویید ۱۰۰ نفر به میر حسین موسوی رای ندادند .
اواسط شهریور ماه ۱۳۶۷، میر حسین موسوی نخست وزیر وقت جمهوری اسلامی، در اقدامی بسیار عجیب و بدون دادن هر گونه اطلاعی به بنیانگذار جمهوری اسلامی ، از مقام خود استعفا داد که البته این استعفا با عکس العمل آیت الله خمینی رو به رو شد.
بعدها نامه ای به عنوان استعفا میرحسین موسوی در جراید منتشر شد که مطالعه آن، به خوبی روشن می کند که دلایل استعفای نخست وزیر، فقط این ها نمی تواند باشد.
آن روزها نامه ای چند صفحه ای از سوی میر حسین موسوی خطاب به حجت الاسلام خامنه ای - رئیس جمهور وقت - در بولتن ها پخش شد که در آن، موسوی به طور دقیق دلایل استعفای خود را شرح داده بود.
آن گونه که در آن نامه اشاره شده بود، اصلی ترین علت استعفای نخست وزیر، چیزی نبود جز دخالت های غیر قانونی و بی منطق حجت الاسلام خامنه ای در امور اجرایی کشور که به هیچ وجه در حیطه اختیارات وی نبوده و به نوعی دخالت در امور اجرایی کشور بدون هماهنگی و اطلاع نخست وزیر بوده است.
مهندس میرحسین موسوی در نامه استعفای خود که در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۷خطاب به رییس جمهور وقت نوشت، مسلوب الاختیار شدن دولت در سیاست خارجی،عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می گیرد، تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و عدم قدرت پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان مجلس را از جمله دلایل استعفای خود برشمرد.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
مقام محترم ریاست جمهوری
برای آنکه دشمنان اسلام و کشور نتوانند سوء استفاده نمایند، اینجانب در استعفانامه خود که برای رسانه ها نیز ارسال گردیده است، دلایل را ذکر نکردم. با این نیت که ذکر آنها انشالله در آینده برای کشورمان و دولتهای بعدی مفید باشد، بصورت خیلی خلاصه به بیان آنها می پردازم:
۱ ـ مسلوب الاختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته می شود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه می نویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر می شود.
آقای لاریجانی در جایی می گوید از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته می شود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان می شود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می گیرد. شما بهتر می دانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده می شود، از آن باخبر می شویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده می شود و صدای آن در همه جا می پیچد، متوجه قضیه می شویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه می شوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات می تواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت می گیرد.
۶ ـ در خاتمه لازم می دانم بار دیگر یادآور شوم که این استعفا، العیاذ بالله، بمعنای قهر اینجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولین انقلابی آن نیست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچیزی اینجانب، یقینا نمی توانست هیچ تاثیری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد. این استعفا دلیل ناتوانی اینجانب برای کار بدلیل همین ناتوانی است و درست بدلیل همین ناتوانی است که اینجانب مسئولیت را از خود ساقط می بینم.
میرحسین موسوی
۱۴ شهریور ۱۳۶۷
حجت الاسلام خامنه ای به اجبار با استعفای مهندس موسوی مخالفت می کند
هر چند با استعفای مهندس موسوی از نخست وزیری حجت الاسلام خامنه ای عملا به خواسته های خود با توجه به کارشکنی هایی که خود شخصا با همراهی و مساعدت جناح راست بر علیه دولت انجام می دادند رسید اما اصرار مجدد بنیانگذار جمهوری اسلامی به بازگشت مهندس میر حسین موسوی به نخست وزیری باعث شد تا وی علی رغم میل باطنی با استعفای او موافقت نکند .
حمایت های مکرر بنیانگذار جمهوری اسلامی از مهندس موسوی
حمایت های مکرر بنیانگذار جمهوری اسلامی از مهندس میرحسین موسوی ، هم خشم ریاست جمهوری وقت حجت الاسلام خامنه ای را در پی داشت و هم عصبانیت جریان هایی را به دنبال داشت که در آن سال ها در مقابل نیروهای حامی دولت مهندس موسوی صف آرایی کرده بودند. اما بنیانگذار جمهوری اسلامی تا پایان عمر هم از حمایت تمام قد از موسوی دریغ نکرد.
پاسخ های بنیانگذار جمهوری اسلامی به افرادی نظیر سید علی خامنه ای ، محمد یزدی ، اسدالله بادامچیان و .... در حمایت از مهندس موسوی خواندنی است :
آیت الله خمینی در پاسخ به کسانی که در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی سعی در تضعیف دولت داشتند، گفت:
«اینهایى که هر کدام خودشان اگر حکومت یک محله باشند نمى توانند اداره کنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه مى دهند که یک دولتى که در عین همه گرفتارىهایى که الآن دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند مى آورند، این مملکت را دارد اداره مى کند و به خوبى هم اداره مى کند، چطور اجازه مى دهند به خودشان که نسبت به این جسارت کنند و هر روز یک صورت درست کنند. خوب، ما افراد را نمى شناسیم، اما خداى تبارک و تعالى که مى شناسد. ما افکار شما را نمى توانیم بفهمیم، اما خدا که مى داند. شمایى که نمى توانید یک شهر را اداره کنید، اگر نانوایى یک شهر را به شما بدهند نمى توانید اداره اش کنید، چطور مى گویید که چرا دولت نمى دانم چه نکرده، چه نکرده؟ شما مى فهمید که کار دولت چى هست و تا کنون چه کرده است؟ شما مى دانید که کارهایى که دولت در این چند سال با همه این فشارها کرده، عمقش از کارهایى که در طول سلطنت فاسد پهلوى بوده است، بسیار بیشتر است. چى مى گویید به جان این دولت؟ دست بردارید، از خدا بترسید، از غضب خدا بترسید. شما خیال مى کنید که اگر دولت ساقط بشود، شما روى کار مى آیید؟ شما هیچ وقت نمى آیید روى کار. شما خیال مى کنید به نفع اسلام این حرفها را مى زنید؟ شیطان در لباس شما، در باطن شما این حرفها را مى زند و به ضرر اسلام دارد مى زند. دست بردارید از این مسائل، کمک کنید به دولت، کمک کنید به این دولتى که دارد جان مى کند براى اسلام و براى کشور شما. چرا باید هر روز نق بزنید و هر روز هر جا فرصت پیدا مى کنید یک چیزى بگویید به ضد دولت، یا یک چیزى را هم منتشر کنید به ضد دولت؟ اینها مسائلى است که باید توجه داده شود به ملت ما. باید توجه کنند کسانى که در بین ملت هستند، علماى اعلام که در هر جا هستند باید تذکر بدهند به اینها؛ باید توجه بدهند به اینها که شما با دست خودتان مى خواهید خودتان را دفن کنید.» (صحیفه امام، ج۱۹، ص: ۶۷و۶۸)
بنیانگذار جمهوری اسلامی در جای دیگری به تندی به مخالفان موسوی اعتراض کرده و گفته است:
«من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، و لو بعضیشان در نظر من پوچ اند، لکن از بعضى از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر امریکا، فریاد مى زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجى واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمى که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزى که هفته وحدت است چرا شماها مى خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا مى خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا مى خواهید دو دستگى ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید مى روید؟ این تذهبون؟ من نمى توانم که آن طورى که مى خواهم، با شما صحبت کنم و نمى خواهم در روز عید رنجش براى شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتى، وقت یک همچو امورى است؟! وقت یک همچو تأییدى است از کاخ سفید؟ وقت یک همچو تأییدى است از ریگان؟ لحن شما در آن چیزى که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما چه شده است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضی تان. من بعضی تان را مى شناسم، شما این طور نبودید.»(صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۱۶۲و۱۶۳)
نامه دیگری که پس از حمایت همه جانبه از مهندس میرحسین موسوی ، آیت الله خمینی نگرانی خود را نسبت به تغییر دولت وی ابراز می کند. متن کامل نامه در ادامه آمده است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
با تشکر از حضرات آقایان، اینجانب چون خود را موظف به اظهار نظر مىدانم، به آقایانى که نظر خواسته اند، از آن جمله جناب حجت الاسلام آقاى مهدوى و بعضى آقایان دیگر، عرض کردم آقاى مهندس موسوى را شخص متدین و متعهد، و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق مىدانم، و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمىدانم. ولى حق انتخاب با جناب آقاى رئیس جمهور و مجلس شوراى اسلامى محترم است.
۵ مهر ۶۴
در سوم آذر ماه ۱۳۶۷ در ماه های پایانی عمر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایشان در حکم انتصاب مهندس موسوی به عنوان سرپرست امور جانبازان می نویسد :
از آنجا که ممکن است این روزها افرادى بخواهند نسبت به دولت خدمتگزار شبهات و القائاتى در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بىشائبه و طاقت فرساى شما را خصوصا در مساله جنگ خدشهدار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردى لایق و دلسوز براى انقلاب اسلامى مىدانم، و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمىکنم، و الآن نیز شما را تأیید و حمایت مىکنم.
نتایج مثبت دوران نخست وزیری مهندس موسوی
یکی از افتخارهای دولت مهندس موسوی این بود که در اوج محدودیت ها، چه به لحاظ مالی و مدیریتی و چه به لحاظ کارشکنی های مخالفان دولت توانست همزمان امور داخلی کشور و جنگ را به بهترین نحو مدیریت کند ، مدیریتی که در سخت ترین شرایط، مسوولیت مهار هزاران بحران را در اداره امور عمومی کشور عهده دار بود و توانست به بهترین نحو ممکن کشور را اداره کند ، آن گونه که تاثیر جنگ بر فضای اقتصادی کشور و به خصوص سبد در آمد اقتصادی خانواده ها به خصوص قشر کم در آمد آن چنان محسوس نبود و به لحاظ لجستیک و پشتیبانی جنگ نیز به نحو احسن همکاری لازم با یگان های نظامی صورت می گرفت و بدون شک نقش بی بدیل دولت او در موفقیت های جنگ غیر قابل انکار است.
سکوت بیست ساله مهندس موسوی و عدم پذیرش حضور در صحنه
مهندس موسوی پس از اتمام دوره نخست وزیری ترجیح داد که به فعالیت های خود در زمینه فرهنگ و هنر و تدریس در دانشگاه ادامه دهد و هنگامی که در سال ۱۳۷۶ از او برای نامزدی ریاست جمهوری دعوت به عمل آمد با فروتنی و تواضع از پذیرش این مسئولیت سر باز زد ، تا هشت سال ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به پایان رسید ، و بار دیگر در سال ۱۳۸۴ بسیاری از دلسوزان کشور به سراغ او رفتند و از او با اصرار برای حضور در عرصه رقابت ریاست جمهوری دعوت به عمل آوردند ، خاتمی در این رابطه گفته بود من هر گونه اقدامی که برای ترغیب ایشان لازم بود انجام دادم اما مهندس موسوی حاضر به پذیرش این مسئولیت نشد .
در آخرین روز ثبت نام در حالی که تعدادی از دلسوزان کشور به منزل او مراجعه کردند تا او را ماخوذ به حیا نموده و با خواهش از او بخواهند که مصلحت کشور در این دوره از رقابت ها حضور او در انتخابات ریاست جمهوری است لذا او بایستی با ایثار ، تن به مطالبه عمومی دهد اما در کمال تعجب جمعیت حاضر در پشت درب منزل مهندس موسوی متوجه شدند که او برای مواجه نشدن با این جمعیت ، تهران را به قصد زیارت بارگاه امام هشتم ترک کرده و در آن روز در مشهد مقدس به سر می برده است.
حال با ورق زدن این اتفاقات تاریخی و پی بردن به این نکته که مهندس موسوی به دلایل متعدد علاقمند به پذیرش حضور مجدد در عرصه اجرائی کشور نبود که از مهم ترین دلائل آن می توان به روحیات خاص حجت الاسلام خامنه ای و کینه خاصی که ازدر دل داشت اشاره نمود و از طرفی بسیاری از افراد نیز بر عدم تمایل رهبری نسبت به حضور مجدد وی در عرصه اجرائی کشور به دلیل کینه های شخصی گذشته نسبت به مهندس موسوی واقف بودند ، اما این گونه بود که علی رغم میل باطنی وقتی در سال ۱۳۸۸ ، هنگامی که بسیاری از دلسوزان کشور از جناح های مختلف به ویژه خانواده های شهدا و ایثارگران دفاع مقدس و حتی برخی از چهره های اصول گرایی که در ایام نخست وزیری او از مخالفان جدی وی محسوب شده و بعضا جزء ۹۹ نفر مخالفان او بودند نظیر آقایان ناطق نوری ، سید رضا اکرمی ، سید محمد میر محمدی ، عباس آخوندی ، علی دورانی به صورت جدی به حمایت از او پرداختند چرا که معتقد بودند در صورت تداوم وضعیت موجود و تکرار ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ، تمامی دستاوردهای نظام و تلاش های صورت گرفته در این چند دهه با بی تدبیری ها و سوء مدیریت از بین خواهد رفت، مهندس موسوی در پاسخ به این مطالبات ، عدم پذیرش دوباره دعوت اکثریت دلسوز را نوعی عافیت طلبی و فرار از مسئولیت دانسته با علم به تنگناهای موجود و کارشکنی های احتمالی حجت الاسلام خامنه ای و همراهان او که کینه ناکامی ها و سرخوردگی های دهه اول انقلاب را به مانند زخمی کهنه از یاد نبرده بودند ، با قبول تمامی این مشکلات پای در عرصه رقابت گذاشت تا از دستاوردهای کشور در این چند دهه پاسداری کند و خرابی ها و نارسایی هایی که در چهار سال گذشته بر پیکره میهن وارد شد را ترمیم نماید.
بیست و دوم خرداد ؛ فرصتی که برای حاکمیت از دست رفت
به یقین بیست و دوم خرداد سال ۱۳۸۸ فرصتی استثنائی بود که حاکمیت می توانست از آن برای یکپارچه سازی اکثریت قریب به اتفاق نیروهای درون نظام بهره گیری نماید ، چرا که چهره هائی که برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ؛ وارد صحنه گردیده بودند ، از معتدل ترین و دلسوزترین چهره های نظام و از همراهان نزدیک بنیانگذار جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب به شمار می رفتند .
مهندس موسوی نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس که مورد حمایت همیشگی بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیروهای پیشروی انقلاب بود و امتحان خود را در دلدادگی به نظام و آرمان های انقلاب بارها پس داده بود و بر حسب تشخیص شخصی خود ، دو دهه از صحنه اجرائی کشور فاصله گرفته بود و آقای مهدی کروبی که او نیز همواره در سه دهه اخیر جزء سکانداران اصلی نظام به شمار می رفت و در موارد بیشماری با از خود گذشتگی و گذاشتن آبروی خود در طبق اخلاص در تلطیف فضای سیاسی کشور و جلوگیری از تنش هائی که ممکن بود در صورت بروز به ملتهب شدن فضای سیاسی کشور در مقاطع مختلف بیانجامد ، نقش اساسی و تاثیر گذاری داشت ، این دو چهره آمده بودند تا انقلاب را از خطر حتمی نجات بخشند .
چرا که دولت دروغ و تزویر طی چهار سال بسان آفتی گزنده به جان این انقلاب افتاده بود و هم چون غده ای سرطانی در حال فاسد نمودن تمامی اجزای پیکره این نظام بود ، خطری که توسط دلسوزان واقعی انقلاب و نظام از همان روزهای آغازین سال ۸۴ احساس گردید اما متاسفانه عده ای که منافع خویش را در استقرار آن دولت دیده بودند و در انتخابات چهار سال گذشته نیز با انواع روش های غیر اخلاقی و تخریب های سازماندهی شده نسبت به کاندیداهای رقیب ، سر انجام با انواع ترفندهای ناجوانمردانه موفق به کسب کرسی ریاست جمهوری گردیده بودند.
این عده که سازماندهی تشکیلات خود را پس از دوم خرداد سال ۷۶ آغاز نموده بودند پس از شکست غیر منتظره از اصلاح طلبان در سال ۷۶ وقتی که دریافتند بسیاری از ناظران شورای نگهبان ، اعضای بسیج و بسیاری از افراد شاغل در سازمان های منتسب به بیت رهبری و جریان اصولگرا رای خود را به کاندیدای رقیب یعنی آقای خاتمی داده اند پس از گذشت چند ماه و هوشیار شدن از اغمائی که تا مدت ها آنان را فرگرفته بود ، اقدام به سازماندهی پادگانی و تصفیه عناصر غیر خودی نمودند ، و در یک کار تشکیلاتی و سازماندهی شده دقیق و خزنده ، ظرف مدت شش سال ، در انتخابات شوراهای دوم از غفلت اصلاح طلبان و مشغول شدن آنان به رقابت های درون گروهی سوء استفاده نموده و با سازماندهی بخشی از نیروهای خود توانستند به پیروزی شکننده ای دست یابند و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ نیز با توجه به تعدد کاندیداهای اصلاح طلب و عدم اجماع آنان و تقسیم شدن آراء بین نامزدهای مختلف با سازماندهی نیروهای خود در سراسر کشور و با رایی شکننده در مرحله اول توانستند فرد مورد نظر خود را به عنوان یکی از دو کاندیدای پیروز مطرح سازند .
و مرحله ی دوم که خود داستان تاسف باری است و نیاز به تحلیل جداگانه ای دارد اما در نهایت به دلائل مختلف فرد مورد نظر جریان حاکمیت و حزب پادگانی توانست پیروز کارزار نفس گیر انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ شود .
در این چهارسال جریان جدیدی که که با کمک جریان حاکمیت بر سکان ریاست جمهوری تکیه زده و تازه از گرد راه رسیده بود و بعضا بدون هیچ گونه تجربه مدیریتی توانسته بود به مهمترین مراکز سیاسی اقتصادی و مدیریتی کشور دست یابد با همکاری حزب پادگانی و تحت نفوذ بیت رهبری با شراکتی دوستانه بیشترین ضربه ها را به پیکره نظام وارد نمودند و ضمن در نظر گرفتن منافع گروهی و شخصی و بدون نظر گرفتن منافع و مصالح عمومی به دست آنان اقتصاد و تولید کشور به نابودی کشیده شد ، احزاب و سازمان های غیردولتی و مطبوعات محدود گردیدند ، فضای دورغ و چاپلوسی و ظاهر سازی تمامی دستگاه های کشور را فرا گرفت .
از طرفی دیگر بسیاری از نخبگان و فرهیختگان راه هجرت به دیار دیگر را در پیش گرفتند و بسیاری از مدیران و لایه های میانی و پائینی اجرائی کشور از کارهای دولتی و غیر دولتی کشور حذف و حتی دچار مشکلات معیشتی واقتصادی گردیدند و همه این امور با نام عدالت و بهره گیری از مقدسات انجام می شد.
پس از به وجود آمدن این اوضاع اسف بار و خطیر تمامی جریانات کشور احساس خطر جدی نمودند به گونه ای که شاید در کمتربرهه ای از تاریخ از منتها الیه جریان اصلاح طلب تا منتها الیه جریان اصولگرا از مدافعین سرسخت نظام تا مخالفین آن همه و همه در بی کفایتی دولت و خطری که کشور با آن روبرو بود هم نظر و هم ندا گردیدند .
سیاست خارجی کشور که در هشت سال دولت آقای خاتمی توانسته بود با تنش زدائی با کشورهای منطقه وجهان در دنیا اعتبار و آبروئی برای نظام اسلامی کسب نماید راه جنجال آفرینی را به جای عقلانیت و منطق در پیش گرفته بود چرا که وقتی این دولت فاقد عقلانیت و منطق بود بایستی خلا وجودی خود برای مطرح شدن در سطح بین المللی و تیتر اول اخبار جهان قرار گرفتن را به گونه ای دیگر جبران می نمود ، اگر خاتمی با گفتگوی تمدن ها و گفتمان منطق گرای خود همواره به عنوان خبر سازترین چهره در سطح بین المللی مطرح بود شخص بعدی در فقدان این امتیازها بایستی با جنجال آفرینی هنر نداشته ی خود را با جنجال آفرینی جبران و خود را به عنوان سرتیتر خبرهای دنیا این گونه تحمیل می نمود و دیدیم که ایران منطق گرا طی مدتی کوتاه چگونه به ایران تهدید کننده در انظار جهانیان و کشورهای منطقه تبدیل گردید.
در چنین شرائطی مهندس میرحسین موسوی که همواره از مطرح شدن به عنوان رئیس جمهور و حضور در راس امور اجرائی کشور پرهیز داشت ؛ و در سال ۷۶ و سال ۸۴ علیرغم اجماع عمومی فرهیختگان و نخبگان از حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری خود داری ورزیده بود سال ۸۸ با احساس خطر از وضعیت بحرانی که نظام به آن دچار شده بود با تکیه بر همان عهد سابق و با تاکید بر آرمان های بنیانگذار جمهوری اسلامی و بازگشت به ارزش های اولیه و اصیل انقلاب با هدف همدلی و تجمیع میان تمامی نیروهای انقلاب به صحنه آمد و اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلاح طلب و حتی بخش قابل توجهی از نیروهای اصولگرا از وی حمایت نمودند.
انتظار می رفت با پیروزی مهندس موسوی که عافیت طلبی و خوش نامی خود را در گرو این انتخابات به جهت حفظ نظام معامله نموده بود بتوان دوباره فضائی مناسب برای تثبیت پایه های نظام و باز گشت به ارزش های اولیه انقلاب در پیش گرفت و امید به آینده را در دل مردم ایران که در آن چهار سال از اذهان اکثریت آنان رخت بربسته بود دوباره زنده نمود .
شادابی ایام انتخابات و حضور یکپارچه اقشار مختلف در ایام تبلیغات ریاست جمهوری سال ۸۸ و موج فراگیری که در تمامی استانها و شهرهای کشوردر حمایت از نخست وزیر ایام جنگ مشهود بود حاکی از زنده شدن این نورامید بود .
از مذهبی ترین و متدین ترین افراد ، از خانواده های شهدا ، رزمندگان دفاع مقدس ، هنرمندان ، نخبگان ، فرهیختگان تا خوش نام ترین و خدمتگزارترین چهره های نظام و اقشار مختلف مردم ، همه و همه به صورت خودجوش از این فرصت استقبال نموده و با شور و شوق فراوان آمدند تا حماسه ای دیگر بیافرینند و ضمن تثبیت پایه های نظام دوباره دولت منتخب و بر آمده از درون خود را در شکوفائی دوباره کشور یاری نمایند .
اما از آن جا که حاکمیت و به ویژه شخص حجت الاسلام خامنه ای هرگز به دنبال شکوفائی کشور و حفظ ارزش های واقعی نبود و به چیزی جز منافع خویش نمی اندیشید با همکاری حزب پادگانی و نهادهای ذیربط اجرائی و نظارتی به گونه ای حساب شده بزرگترین تقلب تاریخ انتخابات های دنیا را رقم زد تا طلائی ترین فرصت را از خود بگیرد و نیز دستاوردهای سی ساله نظام اعم از مادی و معنوی و شخصیت های ممتاز آن در این سه دهه را به پای فردی معلوم الحال ذبح نماید معامله زیان باری که تاوان آن را در کمتر از دو سال با رویاروئی وی با رهبری و تا به امروز به عنوان خاری در گلو هم چنان پس می دهد .
آیا هزینه ای که حاکمیت بابت به قدرت رسانیدن احمدی نژاد و حذف موسوی و کروبی با از دست رفتن سرمایه های مادی ومعنوی سه دهه انقلاب و حراج رفتن آبروی نظام در داخل و خارج کشور پرداخت ، هزینه عاقلانه ای بود ؟ آیا اگر کمی تدبیر به خرج داده می شد و به جای جاه طلبی و منفعت طلبی ، منافع نظام و ملت در نظر گرفته می شد به سرنوشت این چنینی در داخل و خارج کشور مواجه می شد ؟ سرنوشتی که نتایج شوم آن هنوز ادامه دارد و بایستی منتظر عواقب هولناک آن در آینده نیز باشد.
نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال و اعلام بحث برانگیز نتایج
یک روز پیش از برگزاری انتخابات، سیستم پیامک بعضی اپراتورهای تلفن همراه ایران قطع شد ، در هنگام برگزاری انتخابات دهم در روز ۲۲ خرداد، سردار احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران اعلام داشت که تجمع هواداران نامزدهای ریاست جمهوری در تمام کشور غیرقانونی است. پیش از گفتههای رادان، معاون عملیات فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ، عصر همان روز اعلام کرد که مانوری به نام «مانور اقتدار» در میادین مختلف شهر تهران و با هدف «برقراری نظم و امنیت بیشتر در تهران بزرگ» آغاز شدهاست.
در روز برگزاری انتخابات، درب آرای اخذ رای بر خلاف روال معمول که تا زمان وجود داوطلب رای دادن باز می ماند، بسته شد و از مردم رای اخذ نشد. همچنین در حالی که به صورت معمول، اعلام نتایج انتخابات یک الی چند روز طول می کشد، نتایج اولیه این انتخابات تنها پس از چند ساعت از پایان رای گیری از طریق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام شد ، سایت وابسته به اصول گرایان تندرو از جمله روز نامه کیهان در ساعت ۲۲ پیش از پایان اخذ رای و در حالی که هنوز مردم بر سر صندوق های رای حاضر می شدند خبر از پیروزی ۲۴ میلیونی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری داد .
در نیمه شب پس از پایان رای گیری که حامیان میر حسین موسوی در مقابل ستاد مرکزی او تجمع کرده تا نتایج آرای انتخابات را بشنوند وقتی با اعلام نتایج دروغین از سوی صدا و سیما توسط معاون سیاسی وزارت کشور مواجه شدند ، فریاد اعتراض سر دادند اما در ساعت سه نیمه شب یعنی تنها چند ساعت پس از اتمام رای گیری ، یگان های صد در صد آماده ی ضد شورش که مجهز به باتوم و گاز اشک آور بودند بلافاصله در محل حاضر شده و با ضرب و شتم تجمع کنندگان حامی مهندس موسوی را تار و مار و پراکنده نمودند ، وقتی این گونه آمادگی پلیس ضد شورش را در کنار قطع پیامک و ممانعت ورود بازرسان موسوی و کروبی بر سر صندوق های رای و اعلام نتایج توسط روزنامه کیهان پیش از اتمام اخذ رای و جلوگیری از ورود مردم در ساعات پایانی اخذ رای برای شرکت در انتخابات و برگزاری مانور اقتدار توسط نیروی انتظامی و سرکوب معترضان ، و صدور حکم دستگیری فعالان سیاسی حامی موسوی و کروبی چند روز قبل از برگزاری انتخابات و ....را کنار هم می گذاریم پی به کودتایی طراحی شده توسط حجت الاسلام خامنه ای و اقتدارگرایان می بریم.
پس از اعلام نتایج اولیه در نخستین ساعات روز ۲۳ خرداد که نشاندهندهٔ پیروزی احمدینژاد با فاصلهٔ زیاد نسبت به میرحسین موسوی و سایر نامزدها بود، دو نامزد اصلاحطلب با استناد به شواهد کمیتهٔ صیانت از آرا و سایر شواهد، اعتراض خود را نسبت به این نتایج نشان دادند. موسوی در واکنش به این نتایج طی نامهای که خطاب به ملت ایران نوشته شده بود به این روند اعتراض کرد و در این نامه شیوهٔ برگزاری و شمارش آرا را «شعبدهبازی دستاندرکاران انتخابات و صدا و سیما» نامید و گفت که مردم «به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شدهاست.» در حالی که این اعتراضات ادامه داشت، شورای نگهبان بر خلاف روال معمول خود، به سرعت صحت انتخابات در کل کشور را تایید و محمود احمدی نژاد را رئیس جمهور ایران دانست که این خود سبب افزایش شبهات شد.
مهدی کروبی هم طی نامهٔ مشابهی به این روند اعتراض نمود و نتایج اعلامشدهٔ انتخابات را «مضحک و شگفت» توصیف کرد. کروبی شیوهٔ رأیگیری و شمارش آرا را به شمارش آرای حسن مدرس تشبیه کرد و گفت: «حتی از شمارش رأیی که آن مرحوم به خویش دادهبود، دریغ کردند» و اضافه کرد وضعیت موجود در بیان و بیانیه نمیآید و باید فکری دیگری کرد.
موسوی در پیام خود نتایج انتخابات را «بهتآور» خواند و در نامهای اعتراضی به حجت الاسلام خامنهای خواستار دخالت وی شد ، در قسمتهایی از این نامه از «شواهدی مبنی بر مداخله تعدادی از فرماندهان و مسئولان سپاه و بسیج در انتخابات» یاد شد که موسوی آن را در صورت صحت، علاوه بر نقض قوانین، عامل شکاف بین فرماندهان و مسئولان رسمی و بدنه سالم و صادق نیروهای بسیج و سپاه دانست.
وی در ادامه نوشت، «از آنجا که دامنه اقدامات غیرقانونی فوق مشخص نیست و بخشی از اعضای شعب اخذ رای و ناظران از حامیان نامزد خاص آنان انتخاب شدهاند احتمال تصرف در آراء مردم اذهان را میآزارد.» لیکن حجت الاسلام خامنهای در واکنش به این اعتراضها با انتشار پیامی، نتایج شمارش آرا را تأیید و اعلام کرد که محمود احمدینژاد با ۲۴ میلیون رأی پیروز انتخابات است. پس از تأیید نتایج توسط حجت الاسلام خامنهای و اعلام نتایج توسط وزات کشور ایران میرحسین موسوی در نامهای به علمای قم نوشت که تمامی راهها برای احقاق حقوق مردم بسته شده، و از آنها خواست تا به مسئولان تذکر دهند.
محسن رضایی نیز پس از اعلام نتایج اعلام کرد که آرای او بسیار بیشتر از میزان اعلام شده است. بر اساس اعلام شورای نگهبان، رضایی تنها ۶۸۱.۸۵۱ رای آورده بود که همین موضوع سبب اعتراض او شد. هر چند او با گذشت چند روز از انتخابات و بروز نا آرامی ها، در نامه ای به شورای نگهبان، انصراف خود را به جهت مصلحت کشور از ادامه بررسی اعلام نمودد و بعدها برای خوشایند حاکمیت سخنانی بر خلاف آن چیزی گفت که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ ، خود و طرفدارانش بیان نموده بودند .
آغاز اعتراض های مردمی و سرکوب آن توسط حاکمیت
در پی اعلام نتایج دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران و اعلام پیروزی دوبارهٔ محمود احمدینژاد که از سوی برخی تحلیلگران سیاسی، کودتا یاد شد، نخست تظاهراتی در تهران و همچنین برخی دیگر از شهرهای ایران، توسط هزاران تن از معترضان به نحوهٔ شمارش آرا و حامیان میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدینژاد در انتخابات، در تاریخ ۲۳ و ۲۴ خرداد به راه افتاد. این اعتراضات با سرکوب شدید نیروهای پلیس ضد شورش و حامیان شبهنظامی حکومت در سپاه و بسیج روبرو شد؛ بهطوریکه گفته میشد شدت آن در تهران در دههٔ گذشته بیسابقه بوده است. سه سال بعد سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در روز ۹ دی ۱۳۹۱ گفت : اعتراضات پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران، صحنه تقابل "انقلابیون و ضدانقلابیون" بوده و خطر آن از خطر جنگ ۸ ساله (جنگ ایران و عراق) برای انقلاب و اسلام بسیار بیشتر بود.
روز پس از انتخابات، تظاهراتی در خیابانها و میادین مختلف تهران و مشهد، توسط معترضان به نتایج اعلام شده و حامیان میرحسین موسوی رقیب اصلی احمدینژاد در انتخابات، به راه افتاد. این تظاهرات در مقابل ساختمان وزارت کشور ایران، خیابانهای ولیعصر، زرتشت، فاطمی، میدان انقلاب، میدان ونک و چهارراه جهان کودک و سایر نقاط به درگیری شدید معترضان با نیروهای پلیس و لباس شخصی انجامید.
خبرگزاری آسوشیتدپرس این درگیریها را «جدیترین ناآرامی یک دهه گذشته در تهران» خواند. خبرگزاری فرانسه نیز خبری از درگیری طرفداران میرحسین موسوی و پلیس ضدشورش در مناطق مرکزی شهر تهران منتشر کرد. هزاران تظاهرکننده با راهپیمایی در خیابانهای مختلف تهران ضمن آتش زدن چندین اتوبوس و سطلهای بزرگ زباله اقدام به راهبندان خیابانها کرده و علیه حجت الاسلام خامنهای، شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.
تصاویر تکان دهنده ای از کتک زدن مردم توسط نیروهای نظامی، انتظامی و بسیج منتشر شد که به سرعت توسط رسانه های مطرح جهان بازنشر شد و منجر به تحریک شدید احساسات مردمی شد.
در پی بروز این ناآرامیها در شامگاه شنبه تلفنهای همراه تمام شبکههای مخابراتی کشور قطع گردید و ده ها تن از فعالان سیاسی سرشناس و اصلاح طلب بازداشت شدند. در میان این افراد، نام محمدرضا خاتمی، برادر سید محمد خاتمی که خود قبلاً نایب رئیس مجلس بود ، بهزاد نبوی ، مصطفی تاجزاده ، محمد علی ابطحی ، صفائی فراهانی ، جواد امام و ده ها چهره سرشناس دیگر به چشم می خورد.
در روز ۲۴ خرداد و دومین روز از اعتراضات، محمود احمدینژاد جشن پیروزیای در میدان ولیعصر به راه انداخت و در این جشن او مخالفین خود را خس و خاشاک خواند. با این حال بار دیگر در تهران بین مردم و پلیس درگیریهایی ایجاد شد که این درگیریها در اطراف دانشگاه تهران نیز جریان داشت.
علاوه بر ایران در بسیاری شهرهای دیگر دنیا از جمله لندن، کلن، برلین، پاریس، نیویورک، سیدنی، واشنگتن، لوس انجلس، ادمونتون، ونکوور، مونترال و تورنتو اجتماعات اعتراضآمیز تشکیل یافت.
در این روز مهدی کروبی اعلام کرد که به هیچ وجه از موضع خود کنار نخواهد کشید. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز نتایج انتخابات را «کودتایی نرم علیه مردمسالاری» اعلام کرد. همچنین در این روز یک سری حملات اینترنتی به وبسایتهای محمود احمدینژاد، فارس نیوز و حجت الاسلام خامنهای نیز انجام شد که به از کار افتادنشان انجامید
راهپیمائی بزرگ ۲۵ خرداد
در روز ۲۵ خرداد، حدود پنج میلیون نفر از معترضان به صورت خودجوش و بدون سازماندهی با حضور موسوی و اصلاحطلبان دیگری چون محمد خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) و مهدی کروبی (دیگر نامزد معترض انتخابات) در راهپیمایی بزرگی در خیابانهای مرکزی تهران، از میدان امام حسین تا میدان آزادی شرکت کردند که بزرگترین راهپیمایی ضد دولتی از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ لقب گرفت. هنگام پایان راهپیمایی، با آتشگشودن عدهای از نیروهای شبهنظامی در میدان آزادی، تعدادی از مردم کشته و زخمی شدند و در بامداد همان روز با حملهٔ خشونتبار نیروهای شبهنظامی به کوی دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها، تعدادی از دانشجویان مجروح شده و یا به قتل رسیدند ، پس از آن در تاریخ ۲۶، ۲۷ و ۲۸ خرداد نیز، راهپیماییهای گسترده و آرام معروف به راهپیماییهای سکوت، با شرکت صدها هزار تن از معترضان در تهران برگزار شد.
در ۳۰ خرداد و یک روز پس از سخنرانی حجت الاسلام خامنهای که به خطبه خونین ملقب گردید در نخستین نماز جمعه پس از انتخابات ریاست جمهوری، که در آن او مسئولیت هرگونه خونریزی را به عهده برگزارکنندگان اعتراضها دانسته بود، با سرکوب معترضان توسط نیروهای پلیس و تیراندازی نیروهای شبهنظامی، در تهران دستکم ۱۹ نفر کشته و عده بسیاری زخمی شدند.
با اینحال شمار جانباختگان طبق گزارش گروههای مدافع حقوق بشر و گزارشهای غیر رسمی، بسیار بیش از این ذکر شد. درگیریهای پراکنده و مشابه دیگری نیز در روزهای پس از آن در نقاط مختلف شهر تهران رخ داد. جنبش اعتراضی معترضان به جنبش سبز ایران معروف شد و صداوسیما، فرماندهان سپاه و بسیج و دیگر مسئولان حامی دولت، تظاهرات مردمی را به عدهای اغتشاشگر نسبت دادند که در صدد برپایی انقلاب مخملی هستند.
همچنین ماموران امنیتی در هفتههای پس از انتخابات و در میان اعتراضات، چهار هزار نفر از روزنامهنگاران، فعالان سیاسی اصلاحطلب و مردم معترض را بازداشت کردند. چندین دادگاه برای محاکمه دستهجمعی برخی از آنان به اتهام اقدام به کودتای نرم برای براندازی نظام جمهوری اسلامی برگزار گردید و حامیان دولت دهم، به اعتراضات، «جریان فتنه» و به سران مخالف دولت، «رهبران فتنه» لقب دادند.
با این حال تشکلها و احزاب اصلاحطلب، برخی مراجع تقلید سرشناس و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، نتایج انتخابات و دولت برآمده از آنرا نامشروع دانسته و سرکوب معترضان و برگزاری دادگاهها را محکوم کردند. اعتراضات مردمی در دهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ماه، نماز جمعه ۲۶ تیر تهران، چهلم جانباختگان و همزمان با مراسم تنفیذ حکم و تحلیف ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در ماه مرداد ادامه یافت و گزارشهای زیادی درباره بدرفتاری با زندانیان، ضرب و جرح، آزار جنسی و قتل تعدادی از دستگیرشدگان منتشر شد.
در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹ کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامهای سرکوب خشونتآمیز این تظاهراتها را محکوم کرد. پیشتر در ماه اوت، گروهی از کارشناسان مستقل سازمان ملل نسبت به شکنجه و بازجوییهایی خشن در جریان محاکمه معترضان پس از انتخابات به شدت ابراز نگرانی کرده بودند. همچنین یونسکو در گزارشی به موضوع کشتهشدن دانشجویان در پی حملهٔ نیروهای بسیج به کوی دانشگاه اشاره کرد.
اعتراض های مردمی هر از چند گاهی به مناسبت های مختلف از جمله تشییع جنازه آیت الله منتظری ، راهپیمائی روز قدس و راهپیمایی ۲۲ بهمن و عاشورای ۸۸ ادامه داشت که در اغلب موارد با سرکوب و جان باختن تعدادی از معترضان همراه بود ، حادثه کهریزک طی این ماه ها از دیگر وقایعی بود که با افشای نقش سعید مرتضوی در جان باختن تعدادی از زندانیان به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزه جنبش اعتراضی مردم ، از اهمیت خاصی برخوردار است ، اما راهپیمائی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ که منجر به حصر مهندس موسوی و مهدی کروبی بود ، از مهم ترین حوادث مربوط به اعتراض های مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تلقی می شود.
حصر میر حسین موسوی ، مهدی کروبی و زهرا رهنورد
پس از اعتراض های جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و درخواست مشترک مهدی کروبی و میرحسین موسوی، رهبران جنبش سبز، برای حضور هواداران جنبش سبز در تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حمایت از قیام مردم مصر و تونس، حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان، مهندس موسوی در منزلش واقع در خیابان پاستور با ایجاد دیواری آهنی بر معبر ورودی خانه موسوی، از روز ۲۵ بهمن به منظور جلوگیری از شرکت آنها در تظاهرات آغاز شد و از روز ۲۷ بهمن ماه، پس از درخواست ۲۳۳ نماینده مجلس شورای اسلامی برای اعدام موسوی و کروبی و بیانیههای موسوی و کروبی در رابطه با تظاهرات ۲۵ بهمن ماه، کامل شده و با قطع آخرین ارتباطات محدود موسوی و رهنورد از جمله تلفن، اینترنت و ارتباط با دخترانشان، دیگر هیچ اطلاعی از وضعیت و سلامتشان در دست نبود. هم چنین محافظان موسوی از محافظت وی عزل شده و نیروهای امنیتی جای آنها را گرفتند.
حصر خانگی مهدی کروبی و میر حسین موسوی با اعتراضهای زیادی از سوی احزاب و شخصیتهای سیاسی مواجه شد. از جمله این واکنشها میتوان به مخالفتهای جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، گزارشگران بدون مرز، مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، سازمان عفو بینالملل، نهضت آزادی، شورای فعالان ملی مذهبی، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی، محمد خاتمی، محمد رضا خاتمی، احمد منتظری، ابوالحسن بنی صدر، سید حسن خمینی، عزتالله سحابی، مصطفی تاجزاده، محسن میردامادی، عبدالله رمضانزاده، علی شکوریراد، عبدالکریم سروش، عبدالکریم لاهیجی، شیرین عبادی، اکبر گنجی، عبدالعلی بازرگان، آیت اللّه صانعی، آیت اللّه دستغیب، آیت اللّه موسوی اردبیلی، آیت اللّه شبیری زنجانی، آیت اللّه بیات زنجانی و علی مطهری با حصر خانگی رهبران جنبش سبز اشاره کرد.
کلید حصر همچنان در دست حجت الاسلام خامنه ای
علی مطهری، نایب رییس مجلس درباره ادامه حصرخانگی موسوی و کروبی پس از چند سال گفت:«چون نظر مقام رهبری بر ادامه حصر است سایر مقامها به این موضوع وارد نمیشوند.»
مطهری، در یک نشست خبری در نمایشگاه مطبوعات ضمن اشاره به تلاشهای نمایندگان مجلس و حسن روحانی برای رفع حصر «غیرقانونی» رهبران جنبش سال ۸۸ گفت: «ما گاهی نظر خودمان را درباره رفع حصر اعلام میکنیم اما این که در عمل چقدر تاثیر داشته باشد٬ به تصمیم مقامهای عالی بستگی دارد.» او در ادامه یادآور شد با وجود کمکاری روحانی در مورد این مسئله، او نیز در این زمینه فعالیتهایی داشته است و درباره رفع حصر و یا حتی ممنوعالتصویری «چند بار با رهبر انقلاب صحبتهایی کردند.»
این در حالی است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، گروهی از انتقال پرونده «حصر» به شورای عالی امنیت ملی خبر دادند که امیدهایی را برای رفع آن برانگیخت. اما بعد از مدتی٬ تعدادی از مسئولان نزدیک به حجت الاسلام خامنهای، این مسئله را فقط در صورت تجدیدنظر موسوی و کروبی در مواضعاشان محتمل دانستند.