Tuesday, Feb 14, 2017

صفحه نخست » موضوع پَرْتِ صيغه كردن فروغ و مصاحبه زجرآور داريوش كريمى با آقاى گلستان

forough_golestan_karimi.JPGف. م. سخن - خبرنامه گویا

مساله ى پيچيده ى صيغه كردن فروغ توسط ابراهيم گلستان، بالاخره بعد از مدت ها حل شد؛ آقاى ابراهيم گلستان، در گفت و گو با داريوش كريمى از بى بى سى فارسى، در چند جمله كه از دقيقه ٢١ به بعد ويدئوى اين مصاحبه قابل مشاهده است گفتند كه اين كار به خواست پدرشان صورت گرفته و فروغ و او به اين موضوع مى خنديدند و اين كار با رضايت فخرى خانم همسر آقاى گلستان انجام شده است. پدر آقاى گلستان در وضعيتى بوده كه مرگ خود را پيش بينى مى كرده و دو ماه بعد هم فوت كرده است.

هر چند كلمه ى ناخوشايند صيغه در اين مصاحبه به كار برده نشد ولى تمام جملات مويد اين اتفاق است؛ اتفاقى كه براى عده اى از جوانان دوستدار فروغ غير قابل هضم بود ولى من شخصا هيچ بدى يا كراهتى در اين كارِ فروغ و آقاى گلستان نمى ديدم و با در نظر گرفتن وضعيت اجتماعى آن دوران و باورهاى سنتى مردم و حتى «روشنفكران» انجام اين كار به خاطر راضى كردن خانواده اى با ديدگاه و ذهنيات سنتى، كاملا طبيعى به نظرم مى رسيد.

عده اى از اين موضوع داستان ها ساختند. چون نقل كننده ى اين حقيقت، جناب مسعود بهنود بود، عده اى كه مخالف ايشان بودند، بهانه ى خوبى پيدا كردند براى كوبيدن ايشان كه: خير! چنين حرفى دروغ است و چنين اتفاقى نيفتاده است و نمى توانسته است بيفتد چون نه فروغ اهل چنين كارى بود و نه آقاى گلستان تن به چنين عمل زشتى مى داد! (جالب توجه اين كه اين موضوع را با قاطعيت در جايى نفى مى كردند كه شخص آقاى گلستان حىّ و حاضرند و بهترين گواه راست و دروغ اين ماجرا!)

تكليف اين گروه از دشمنان و مخالفان جناب بهنود كه مشخص است. حالا هم كه آقاى گلستان اين موضوع را تاييد كرده، يا سكوت خواهند كرد، يا ادعا خواهند كرد كه گلستان از كلمه ى صيغه ياد نكرده، يا بهانه ى ديگرى براى كوبيدن آقاى بهنود پيدا خواهند كرد. با چنين افرادى دهن به دهن گذاشتن شايسته نيست چون هر مدركى بياورى عاقبت قانع نخواهند شد.

(از خبرگزارى «تابناك» هم در همينجا ياد كنم كه با قيد اين عنوان كه موضوع ازدواج فروغ و گلستان «پرت است» خواسته بگويد كه صيغه اى ميان اين دو خوانده نشده و گلستان كل ماجراى صيغه را پرت دانسته و رد كرده است، در حالى كه منظور آقاى گلستان، بى اهميت بودن و خنده دار بودن ماجرايى ست كه با خواندن يك جمله كه در هيچ جا هم ثبت نشده، اتفاق افتاده كه دامنه اش تا زمان ما هم كشيده است!)

اما غير از دشمنان آقاى بهنود، بودند و هستند جوانانى كه از فروغ براى خود بت ساخته اند و سمبلى براى سنت شكنى و در هم ريختن نُرْم هاى اجتماع دوران. زنى آزاد و آزاده كه يك تنه در مقابل هر چه بدى سنت بود مى ايستاد و تن به هيچ سازشى نمى داد و مقامى چنان رفيع داشت كه كارهايى مثل صيغه و ازدواج و امثال اين ها از او به دور بود.

چنين بت سازى هايى در همه جاى دنيا هست و ايرادى بر اين كار نمى توان گرفت. انسان، هميشه به دنبال سمبل و نمادى ست كه آرزوهاى تحقق نيافته ى او را تحقق داده باشد و خواسته هاى او را، بى هراس بازگو كرده باشد. از فروغ چنين موجودى ساخته شده است كه حقيقت و افسانه در آن به هم آميخته شده و اين هم طبيعى ست. سمبل و نماد بايد هميشه كامل باشد و ضعفى در او ديده نشود. داشتن ضعف، شايسته ى بت و سمبل نيست!

اما فروغِ واقعى تركيبى بود از موجودى شورشى، و زنى كه در اجتماع آن زمان «واقعا» و با «واقعيت ها» زندگى مى كرد. يك نويسنده و شاعر حتى مى تواند در ذهنِ خود شورشى باشد ولى در زندگى عادى اش مثل همه ى ديگر انسان ها رفتار كند و حتى انسان بدى باشد! چه بسيار جوانانى كه در اولين برخورد حضورى با «بت» خود، سر خورده و مايوس شده اند و باور نمى كرده اند كه «بت» آن ها در واقعيت چنين موجودى باشد.

اين ما نيستيم كه فروغ واقعى را ديده ايم و قضاوت ما در باره ى او تماما بر اساس «ذهنيات» است. كسانى كه او را ديده اند و با او نشست و برخاست داشته اند مى دانند كه فروغ، واقعا كه بوده است و چقدر اختلاف ميان فكر و واقعيت زندگى او وجود داشته است.

به هر حال من نه تعجب كردم از اين كه در آن مقطع زمانى، كه بايد دقيقا از طريق تونل زمان خود را در آن قرار داد، فروغ و گلستان صيغه اى خوانده باشند تا دهان مردم را ببندند، و نه اكنون بعد از تاييد آقاى گلستان تعجب مى كنم كه دليل قانع كننده اى هم براى اين كار «خنده دار» وجود داشته و آن احتمال درگذشت قريب الوقوع پدر آقاى گلستان و به دست آوردن رضايت قلبى ايشان بوده است.

همه ى اين ها در مجموع نه از فروغ چيزى كم مى كند و نه چيزى بر او مى افزايد. فروغ فروغ است همان كه اكنون در قبرستانى محاصره شده در ميان ساختمان هاى بلند مرتبه، در محيطى كه به محيط زمينى و عادى نمى ماند، و هر سبزه و گياهش با انسان حرف مى زند، ساكت و آرام خفته، و جوانان و زوج هاى جوان بر سر خاك او مى نشينند و شعرهاى او را عاشقانه براى هم مى خوانند. فروغ اين است! نه كمتر و نه بيشتر از اين!

اما چند كلمه در باره مصاحبه داريوش كريمى با جناب گلستان. اين مصاحبه در يك كلمه فاجعه بود! يك فاجعه ى رسانه اى! آقاى گلستان بعد از سال ها پذيرفته است كه خود در باره ى فروغ سخن بگويد و مى خواهد بسيارى چيزها را به صراحت مطرح كند، اما مصاحبه گر، كه اتفاقا انسانى ست دوست داشتنى و با صداى گرم و كلامى سنجيده، چنان از مصاحبه شونده و اين كه گفت و گو به خاطر صراحت بيش از حد او از دست برود مى ترسد كه اين ترس را از همان ابتداى مصاحبه به شكل به ميان سخن دويدن بى موقع و قطع حرف هاى مصاحبه شونده و ناقص گذاشتن اطلاعات ذى قيمتى كه مصاحبه شونده مى تواند در جملات بعدى اش به تاريخ فرهنگ ما ارائه دهد نشان مى دهد. ديدن يكباره ى اين مصاحبه به خاطر شيوه ى غلط مصاحبه كننده حقيقتا زجرآور است و بايد در چند مرحله اين مصاحبه را به دقت تماشا كرد.

آقاى كريمى و بى بى سى فارسى، موقعيت گران بهايى را از دست دادند كه شايد ديگر هيچگاه تكرار نشود. آقاى ابراهيم گلستان، مى توانستند در همين يك ساعت مصاحبه، مسائلى را بشكافند و پاسخ دهند كه سال هاست در تاريخ ادبيات ما بى پاسخ مانده است.

به هر حال كار از كار گذشته و اتفاقى كه نبايد بيفتد افتاده است. بايد به تقاضاى قبلى ام از جناب گلستان كه با اين مصاحبه و سخنان شان، به طور غير مستقيم مورد قبول واقع شد، تقاضاى دومى هم بيفزايم كه يا اجازه دهند چنين مصاحبه اى با مصاحبه كننده ى ديگرى كه وقت بيشترى براى مصاحبه در نظر بگيرد مجددا انجام شود يا لطف كنند براى معلوم كردن نامعلوم ها، دست به قلم ببرند و پاسخ سوالات بسيارى كه در باره ى خودشان و فروغ فرخزاد وجود دارد بدهند تا دستكم موارد مهم زندگى فروغ از زير خروارها شايعه و سخنان باطل به شكل درست و واقعى بيرون بيايد و مورد استفاده ى امروزيان و آيندگان قرار گيرد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy