ف. م. سخن - خبرنامه گویا
خلبان هواپيماى ماهان اِير، به خاطر نگه داشتن مسافران به مدت ٧ ساعت در داخل هواپيما، بازداشت شد! پرواز اين هواپيما از مشهد به سمت تهران بود كه با هواى برفى و سرماى شديد رو به رو شد و به خاطر «يخ زدايى» از بدنه ى هواپيما، در نزديكى باند متوقف شد.
وارد بحث فنى اين پرواز نمى شوم. فقط در ابتدا بايد به كسانى كه كاپيتان اين هواپيما را بازداشت كرده اند بگويم كه «هواپيما» با «اتوبوس شمس العماره و ايران پيما» فرق دارد! خلبان هواپيما هم با راننده ى اين اتوبوس فرق دارد!
مراحلى كه سرخلبان هواپيماى ماهان بايد براى رسيدن به سرِ باند و آغاز تيك آف طى مى كرده، مثل ترمز دستى پايين دادن و «دنده چاق كردن» نيست. پروسيجرى ست پيچيده، حتى در هواى صاف و آفتابى. فرودگاه مشهد، يكى از فرودگاه هاى شلوغ و پر ترافيك كشور است. همين كه برج، به موقع اجازه ى استارت انجين ها و «پوش بك» را بدهد، و هواپيما بتواند لا به لاى هواپيماهاى ديگر، آغاز به خزش و «تاكسى كردن» كند، خود ماجرايى ست در فرودگاه مشهد، چه برسد به آغاز پرواز در هواى برفى و سرد در اين فرودگاه كمْ امكانات.
اما عمليات «دى آيسينگ» يا يخ زدايى از روى بدنه ى هواپيما، مثل «لُنگ» كشيدن به شيشه و بدنه ى اتوبوس مسافربرى توسط «شاگرد شوفر» نيست! اين عمليات نمى تواند پيش از ورود مسافران به داخل هواپيما صورت پذيرد. حتى نمى تواند بعد از سوار شدن مسافران اين عمليات انجام گيرد. «يخ زدايى» با دستگاه هاى قديمى، «بايد» دقيقا پيش از ورود به باند و آغاز پروسيجر تيك آف انجام شود چون ممكن است اثر مواد «يخ زدا» و «ضد يخ» از ميان برود. حتى اگر بعد از «دى آيسينگ» هواپيما به دلايلى بر روى «تاكسى وِى» معطل شود، اين كار بايد دوباره صورت پذيرد.
حال فرودگاه مشهد، با آن همه پرواز خروجى، در آن شرايط خاص، ماشين هاى مخصوص «يخ زدا» كم دارد، اين را بايد رفت و از مسوولان فردوگاه، كه خود معمولا از چهره هاى امنيتى هستند، پرسيد كه چرا به اندازه ى كافى، «دى آيسر» ندارند و چرا تمام تجهيزات فرودگاهى شان متعلق به عهد عتيق است! به عنوان معترضه نمونه اى را كه خود در فرودگاه دشت ناز سارى چند سال پيش شاهد بودم عرض مى كنم و آن تنها ماشين آتش نشان بود كه درِ سمتِ «شاگرد»ش باز نمى شد و براى سوار شدن در كنار راننده، يا بايد از سمت راننده سوار مى شدى، يا از پنجره ى سمت شاگرد داخل ماشين مى رفتى!
اما مسوول فرودگاه مشهد ممكن است بگويد كه اين جا «آلاسكا» نيست و ما نمي توانيم ميلياردها تومان، صرف خريد وسايلى كنيم كه شايد در سال بيش از چند بار مورد استفاده قرار نگيرد.
البته به ما مربوط نيست كه مسوول فرودگاه چه مى گويد و دليل اش صحيح است يا غلط! آن چه به ما مربوط است اين است كه خلبان را به خاطر نبود يا كمبود تجهيزات به زندان نمى اندازند!
آيا كاپيتان مشهد-تهرانِ ماهان، مسافران را سلامت به مقصد رساند يا خير؟
سوال اصلى اين است!
اگر آرى، كه هيچ! به وظيفه اش عمل كرده است، آن هم به نحو صحيح! اگر هواپيما به خاطر بسته شدن يخ بر روى سطوح آن سقوط مى كرد خوب بود؟ و خلبان مورد تشويق قرار مى گرفت؟ آيا اگر سانحه اى به خاطر عدم «يخ زدايى» پيش مى آمد، طبق معمول، «مرحوم خلبان» نبود كه مقصر شناخته مى شد و خانواده اش بايد تا ابد با ناراحتىِ از دست دادن عزيز و ناراحتىِ وجدان به خاطر «اشتباهِ مرگبارِ آن عزيز از دست رفته» زندگى مى كردند؟!
آيا اصولا دادستانى، از پروسيجرهاى پيچيده و «انكس» هاى پروازى با خبر است و مى داند كه يك خزش و تا سر باند رفتن، خودش پروسه اى پيچيده و به شدت مهم در جلوگيرى از وقوع سانحه در اثناى پرواز است؟ آيا آقايان مى دانند كه اگر حتى بر روى بال و بدنه، يخ و برفى ديده نشود، باز امكان يخ بستن سطوح، و سقوط بى برو و برگرد هواپيما هست؟
من احتمال مى دهم در اين پرواز مسوولىْ كسىْ حضور داشته و اين اوست كه به خاطر معطل شدن طولانى اقدام به شكايت در مراجع دادگاهى كرده چرا كه «آقايان» براى اعتراض مردم عادى تره هم خرد نمى كنند!
و سوال آخر اين كه آيا خلبان، در طول مدت ٧ ساعت توقف بر روى خزشراه، آيا در هواپيما نبوده، و به خاطر حفظ امنيت مسافران، و انجام كارهاى مربوط به پرواز و دلهره ى كمبود سوخت و غيره، استرس بيشترى نسبت به مسافران خود نداشته است؟!
اگر «آقايان» اين موارد را در نظر بگيرند، با خلبان يك هواپيماى مسافربرى، مثل راننده ى اتوبوس هاى قديمى شمس العماره، كه در ايستگاه هاى پليس راه، همواره پاسخگوى ماموران بودند رفتار نمى كردند!