Saturday, Mar 4, 2017

صفحه نخست » آقاى تاج زاده! شما دروغگوى مكارى هستيد!

taajzaade.JPGف. م. سخن - خبرنامه گویا

ادبيات نوشتارى من اين گونه نيست كه بخواهم لب به ناسزا باز كنم. در عنوان اين مطلب به جاى واژه ى «مكار»، چند صفت ديگر به ذهن ام رسيد، كه دقيقا منطبق با خصائل تاج زاده بود ولى آن ها را به خاطر حفظ حرمت قلم به كار نبردم.

صفت دروغگو به تنهايى زشت است، چرا كه انسان قلب حقيقت مى كند.
مكار هم به تنهايى زشت است چرا كه انسان همنوع خود را به خاطر منافع اش فريب مى دهد.
اما دروغگوى مكار، نه تنها زشت است، بلكه خطرناك هم هست، چرا كه با قلب حقيقت، مردم را فريب مى دهد.

تاج زاده امروز در سن شصت سالگى، كه ديگر توان چريك بازى و چوب و چماق كشى ندارد، از در مكر و فريب وارد مى شود و مى خواهد با اين شيوه، جوانان را به سمت تفكر جديدش بكشاند، و مى كشاند.

اين كه جوانان فريب بخورند يا نخورند، به فهم و تصميم خودشان بستگى دارد. ما، به عنوان كسانى كه سال هاى جوانى تاج زاده و ياران ديو صفت او را ديده ايم و از كارهاى ضد انسانى كه كرده اند با خبريم، وظيفه مان در همين حد است كه مختصرى از اعمال اين آقايان را بيان كنيم و بعد از آن تصميم با خودِ جوانان است.

اين راه جديد تاج زاده و تاج زاده ها باز هم به سمت تركستان است.

مظلوميت ناشى از زندان و آزار، حساب تاج زاده را با اَعمال خبيثانه ى گذشته اش صاف نمى كند و او و يارانش بسيار بيشتر از آن چه تصور مى كنند به مردم و تاريخ ايران بدهكارند. البته هنوز زمان براى تسويه حساب مناسب نيست كه اگر مناسب شد، در صورتى كه زنده باشيم آن را هم اعلام خواهيم كرد.

*****

گفت و گوي حسين دهباشى با تاج زاده را ديدم. به شاخ و برگ اين گفت و گو كارى ندارم. عصاره ى خبث تاج زاده در بيانات مربوط به دهه ى شصت و زندانيان سياسى او قابل دريافت است. او سعى مى كند با زيركى، حساب شخص خود را از «فاشيست» هاى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى جدا كند اما هزار سال هم كه بگذرد و سيب بخت و اقبال انسان ها هزار بار هم كه بچرخد، تاج زاده هم «جزو» «فاشيست»ها بوده و فاشيست هم با عذرخواهى و چرخش سياسى، آب توبه بر سرش اش ريخته نمى شود.

تاج زاده مسوول زندانى شدن، شكنجه، و اعدام كسانى ست كه راه براى عوض شدن داشتند اما نه در زندان و نه در زير شكنجه هاى قرون وسطايى. بچه ها و حتى پا به سن گذاشتگانى كه يا از ميان برداشته شدند، يا زير شكنجه، مثل ميوه هاى شاداب، عصاره ى وجودشان گرفته شد و تفاله اى از آن ها باقي ماند كه هرگز نتوانستند و نخواهند توانست شادابى گذشته شان را باز يابند.

تاج زاده، مدعى ست كه لاجوردى مى كشت و فرصت نمى داد كه چرخ دنده هاى آب ميوه گيرى مجاهدين انقلاب اسلامى در زندان، محكومين سياسى را له و لورده كند و تفاله از آن ها درست كند.

فرق ميان لاجوردى با تاج زاده ظاهرا همين بايد باشد، كه آن هم نيست و تاج زاده به دروغ خود را مخالف اعدام نشان مى دهد. او در اين گفت و گو نمى گويد كه اگر زندانى مى توانست مقاومت كند، و عصاره ى وجودش را حفظ كند، با او چه مى كرد؟ جوابش را البته ما مى دانيم: به تير بستن يا بالاى دار كشيدن و در گورستانى جمعى آن ها را دفن كردن.

تاج زاده دروغ مى گويد كه رجايى نتوانست جلوى اعدام گروهى از مخالفان را بگيرد. لاجوردى اگر به تلفن جواب نمى داد مى شد به او با يك پيك موتورسوار دسترسى پيدا كرد. حتى مى شد خود تاج زاده سوار موتور سيكلت شود و دستور رجايى را منتقل كند. اما نكردند و اعدام ها صورت گرفت.

تاج زاده البته حرف راست هم مى زند: هم «امام» و هم همه ى مسوولان در جريان اعدام ها و شكنجه ها بوده اند و اين جنايات با نظر مثبت آن ها انجام شده است.

من نسبت به سرنوشت احسان طبرى حساسيت خاصى دارم. همه مى دانند كه او با اين كه جزو سران توده بود اما سياسى به معناى واقعى كلمه نبود. او يك دانشمند و فلسفه دان و اهل قلم بود. اما تاج زاده «تغيير» او را در زير سخت ترين فشارهاى درون زندان، ايده آل مى داند و اين «نمونه ى آزمايشگاهى» را در مقابل نمونه ى «بد» اعدام لاجوردى مى نهد.

تاج زاده بارها از كلمه ى «كارشناس» استفاده مى كند. كارشناس لفظ محترمانه براى انسان هاى بيمار و ساديستى ست كه شكنجه گر نام دارند. شكنجه گر هم براى اين جانوران اوين نشين و «توحيد»نشين محترمانه است. ما كلمه اى در فارسى نداريم كه قساوت اين هيولاها را نشان دهد.

تاج زاده و ياران اش جزو همين هيولاها و عضو سازمان مخوفى كه اين هيولاها در آن گرد آمده بودند هستند: سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى.

براى در رفتن از زير بار مسووليت جنايت هاى وحشتناك دو سه دهه ى اول انقلاب، شامورتى بازى در آوردن در مصاحبه هاى صوتى و تصويرى كافى نيست.

اولا پاكى فكر گوينده، بايد براى شنونده مسلم شود كه در مصاحبه ى تاج زاده از اين پاكى فكر، كوچك ترين اثرى نيست.

ثانيا بايد «عين» و «تمام» حقايق مربوط به آن دوران بيان شود. «زمان مناسب نيست» و «خطر در كمين امثال تاج زاده هاست» براى شانه خالى كردن از زير اين بار سنگين كافى نيست. حال كه آقايان شروع به «عوض» شدن كرده اند، و گاه و بيگاه از اين عوض شدن سخن مى گويند، ديگر مناسب يا نامناسب بودن زمان مطرح نيست؛ با باز شدن سرِ چشمه، ديگر نمى توان قطره اى عمل كرد. بايد تمام حقيقت را گفت:
شخص تاج زاده در زندان چگونه از زندانيان بازجويى مى كرده است؟

كم سن ترين و مسن ترين زندانى او چه كسانى بوده اند؟

ابزار شكنجه ى تاج زاده موقع بازجويى «دقيقا» چه بوده و چگونه از آن ها استفاده مى كرده است؟

تاج زاده چند نفر را توانسته در طول مسووليت اش «عوض» كند؟ ماركسيست را مسلمان كند و چپ را راست كند؟

*****

سوال ها بسيار زياد است و در اين مختصر نمى گنجد. تاج زاده به جاى داستانسرايي و مظلوم نمايى و ادعاى «خالص بودن» كردن در ايام جوانى، «بايد» به اين موارد دقيقا پاسخ دهد و قسمت هايى را كه فكر مى كند خطا كرده بيان كند.

خالص بودن، به تخم مرغ و سيب زمينى خوردن و گفتن و خنديدن نيست. خالص بودن به بيان صريح حقايقى ست كه گاه برخى از آن ها حتى به ذهن آوردنى هم نيست چه برسد به بر زبان آوردن.

و اين تازه اول ماجراست. بعد از آن آقاى تاج زاده بايد بفرمايند آن چوب و چماق دارانى كه ايشان ادعا مى كند با آن ها مخالف بوده، و اكنون برخى از آن ها در «خارج از كشور ند» و «مخالف جمهورى اسلامى شده اند» چه كسانى هستند.

البته ما اين موجودات را خوب مى شناسيم و آن ها هم خودشان را خوب مى شناسند. كسانى كه قلم و زبان شان امروز هم همان كار چوب و چماق گذشته را مى كند و بر سر و ذهن مخالفان جدى حكومت اسلامى با خنده و لودگى خالصانه فرود مى آيد...

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy