مصاحبه تاج زاده و کرباسچی در باره هاشمی در مهرنامه ۵۱ قابل تامل و هم تاسف است.انگار قرار نیست کسی به گذشته نگاه انتقادی و رو راست داشته باشد. تحریف تاریخ و نصفه و نیمه گقتن وقایع و غایب بودن طرف نقد شده از ویژگی این مصاحبه های مفصل است که در مهرنامه یا اندیشه پویا در اختیار افراد درون حکومت قرار می گیرد تا هرچه می خواهند بگویند البته در این میان تاج زاده که می خواهد منصف باشد یا تلاش می کند منصف باشد به خاطر همان مصلحت و موقعیت درون حکومتی تلاش می کند نیمی از وقایع را بگوید و باقی را هم به خاطر مصلحت در حکومت بودن در سکوت برگزار کند.
مطلب از این قرار است که از ۵۰ سال سیاست ورزی هاشمی تقدیر شده است در مجموع هم نمره عالی گرفته است.آقای کرباسجی نگاه خود را دارد آقایان کرباسچی و مهاجرانی در مورد هاشمی می گویند هرچه آن خسرو کند شیرین کند.
اما موضوع این مقاله موضع تاج زاده است که به نکاتی در باره آن می پردازیم. تاج زاده در تبرئه تمام قد بهشتی از او مدیری جلوه می دهد که به قاعده دموکراسی هم تن داده است.او اگر هم چای خطا کرده تاکتیکی بوده است نه راهبردی.
در مجموع نظام هم قبولی راهبردی می گیرد چون امکان مردم سالاری در نظام است پس بهشتی و هاشمی و خامنه ای و ...به عنوان کسانی که معمار انقلاب و نظام بوده اند نمره قبولی می گیرند البته این ادعای بزرگی است.
تاج زاده در مصاحبه که مناظره نام گرفته است نکاتی را می گوید که قابل نقد و بررسی است ۱- وی رابط با دکتر بهشتی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده است سازمانی که در برابر مجاهدین خلق تاسیس شد و معتقد به مشی نیمه مخفی و علنی بود.
از نظر تاج زاده بهشتی آن قدر مدیر بوده که نام عسگر اولادی مسلمان زندان کشیده و رهبر موتلفه را به اختیار خود که چون سپاس به شاه گفته است به خاطر این که مجاهدین خلق سو استفاده نکنند از لیست خبرگان قانون اساسی برداشته است آن هم نامی که در حضور رهبر انقلاب قطعی شده بود است. در اینجا است که باید افسوس خورد به حال موتلفه که فردی مانند بهشتی که زندان ندیده است کسی را از لیست بر می دارد که سالها زندان کشیده است.باز باید افسوس خورد به حال مجاهدین انقلاب اسلامی که به رفتار عکس العملی مقابل مجاهدین خلق معتاد شده بودند. تازه بد نیست بدانیم که بهشتی در حوزه هم شان فقهی نداشته است.
بهشتی که هم زمان دبیر کل حزب و هم رئیس شورای عالی قضائی بود حزبی که با رئیس جمهور وقت مشکل اساسی داشت قوه قضائی اش چگونه می توانست بی طرف باشد؟
دکتر بهشتی به تصریح خود در سخنانی که منجر به تصویب اصل ولایت فقیه شد که معتقد به حکومت ایدلوژیک بود وی اصل ولایت فقیه راکه به فقیه شرق حق نظارت و دخالت عالیه قانونی می داد با حکومت دموکراتیک نزدیک به بلوک شرق مقایسه می کرد.با این نظر جمهوریت دچار قید سنگینی می شد. اما از نظر تاج زاده بهشتی به جمهوریت وفادار بوده است.
بهشتی معمار لایحه قصاص است که کاتوزیان حقوق دان برجسته و مسلمان و نهضت آزادی و م.م ها و جبهه ملی مخالفش بودند جبهه ملی هم در این رابطه مارک ارتداد خورد.
دکتر بهشتی می خواست با حزب جمهوری اسلامی کشور را کنترل تک حزبی کند منتها به شکل پپیچیده با توجیه شرعی.
تاج زاده رابطه بهشتی بوده با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی عادت تاج زاده این است که هر جا لازم باشد از مهندس سحابی به نفع خودش آدرس می دهد حالا از مهندس سحابی نکات دیگری هم است که تاج زاده دوست ندارد آن ها بخواند . ناگزیر نه به شنیده های فراوان از سحابی، بلکه به خاطرات سحابی در جلد دوم اشاره می کنم همین سحابی می گوید که روحانیون شورای انقلاب در درون شورا با مواضع دانشجویان خط امام همراه نبودند اما در سخنرانی ها همراهی می کردند این می شود برخورد دو گانه که اگر حکم شرعی بدهیم می شود ...
همین سحابی می گوید که بهشتی در جریان کردستان به نظر جوانان توجه کرد که این جوانان جریان مجاهدین انقلاب بوده است .
همین سحابی معتقد است که مسئله کرد راه حل سیاسی داشت نه نظامی اما این جوانان بهشتی را قانع کردند که باید کرد ها را سر جایشان نشاند زخم کردستان هنوز زنده است آقای تاج زاده
در این مورد تاج زاده ویژه نامه کردستان چشم انداز ایران را بخواند .حتی نماینده خمینی هم معتقد به مصالحه بوده است. البته نقد گروه های کردی سر جای خود است.
همین سحابی در باره ۳۰ خرداد در عین نقد به مجاهدین روش حکومت را غلط می داند و هم حذف بنی صدر را اقدامی بدعت انگیز قلمداد می کند.
همین سحابی می گوید در مورد اختلاف حقوق یا دستمزد در حکومت معتقد به فاصله ۵به ۱ یا شبیه این بوده است اما بهشتی می گوید دوستان جوان ما که آقای تاج زاده رابطه شان بوده معتقد به فاصله نسبت حقوق یا دستمزد ۲ به ۱ هستند که سحابی می گوید در کشورهای کمونیستی هم این طور نیست. خوب بهشتی که ایده سرمایه دار مومن را مطرح کرد آیا جو سواری نکرده است.
فراموش نکنیم دکتر بهشتی شان فقهی نداشت در حوزه هم چنین شان برای او متصور نبود اما چرا به دیگران مارک التقاط زد یا مارک لبیرال زد.دکتر بهشتی در کوبیدن بازرگان هم سنگ تمام گذاشت او لبیرال را پایگاه امریکا دانست.
البته آقای تاج زاده بازرگان را استثنا می کند مابقی را از بهشتی تندتر می داند این استدلل هم کج کارکرد است در این نمره دادن بازرگان می شود ۱۰۰ که دست یافتنی نیست اما بهشتی و هاشمی می شوند نمره ۸۰ یا ۷۰ که دست یافتنی هستند در صورتی که نمره بعد بازرگان را به توسلی یا یزدی یا سحابی می دهند نه به دکتر بهشتی که حکومت حزبی و هم به سبک حکومت مکتبی یا ایدولوژیک را باور داشت.اگر حکومت گرفتن به هر وسیله مباح بود و نگه داشتن آن هم به شیوه درست ، دیگر انقلاب برای چه شد البته تاج زاده با اشاره می گوید که متوجه شده است که سیاست تناسب قوا است این همه ایرانی و خارجی ندارد.به زبان دیگر تاج زاده می گوید اسلامی و غیر اسلامی ندارد.
اما تاج زاده به خطاهای بهشتی گذار عبور می کند اما توجه نمی کند که اول این که بهشتی جایگاه مهمی داشته هر خطای وی ویرانگر بود. دوم این که بهشتی مواضع اش با جمهوریت فاصله داشته است .سوم این که وی در عمل به کنترل حکومت زیر لوای حزب اعتقاد داشته در صورتی که حزب فراگیر نبوده است. مهم تر آن که بهشتی خمینی را هم برای حزب جمهوری اسلامی مصادره کرده است البته به کمک هاشمی.
حال تاج زاده تلاش می کند با توجیه کاربردی و استفاده دیدگاه های دکتر بهشتی در برابر جناح راست بسیاری از وقایع سال های اول دوره انقلاب را نیمه تمام یا نصفه کاره بگذارد البته بهانه هم دارد وی تاریخ را از آخر به اول می خواند چرا که حتی حاضر نیست توجه کند که هاشمی و بهشتی تمام سهم قدرت را می خواستند. البته این به معنی این نیست که جریانات دیگر نمی خواستند.
تاج زاده حاضر نیست به نقش جریان خود در رخ داد ۲۵ خرداد اشاره کند که به تصریح بهزاد نبوی در اندیشه پویا شماره ۴۱ حتی ۲۵ خرداد هم قسمتی از آن به خاطر ترس و ضدیت مجاهدین انقلاب اسلامی با مجاهدین خلق بوده است که به گفته اقای نبوی دست به دامن امام می شوند تا امکان مقابله با تظاهراتی داده شود که برای حکومت آنان ضرر داشته است. در۲۵ خرداد جبهه ملی اعلام تظاهرات علیه لایحه قصاص کرد نه علیه اسلام و شریعت .
آقای خمینی حکم به ارتداد جبهه ملی و هم مسلم نبودن مصدق داد.حال بهزاد نبوی می گوید اصل موضوع را ایشان ودوستانش در نخست وزیری حاد کرده اند که منظورشان هم مقابله با بنی صدر بوده و مجاهدین خلق نه جبهه ملی که مورد هجوم وحشتناک قرار گرفت.
پس تکلیف جبهه ملی و مصدق چه می شود و منفور کردن واژه ملی در آموزش و پرورش ایران که هزاران هزاران آسیب آموزشی به ایران زده است چه می شود، آقای بهزاد نبوی و تاج زاده.
همه می دانیم که بعد از سخنرانی خمینی هم نیروی حزب الله با مجاهدین در خیابان مقابله کرد. بعد هم ۳۰ خرداد رخ داد. حال نقش بهزادی نبوی و مجاهدین انقلاب اسلامی و هم بهشتی را در واقعه تلخ مزبور هم لحاظ کنیم.
همیشه در روایت ۳۰ خرداد مجاهدین محکوم اول بوده اند اما اگر توجه کنیم در اردبیهشت همان سال ۱۰۰ هزار نفر به دعوت مادران مجاهد راه پیمائی کردند اتفاقی نیفتاد حال دو ماه بعد چه اتفاقی می توانست بیفتد که مجاهدین انقلاب اسلامی و بهزاد نبوی و نخست وزیری وارد عمل شده و خمینی را به مقابله با تظاهرات دعوت کرده اند. به گفته بهزاد نبوی امکان داشت که بنی صدر که هنوز رئیس جمهور است می خواسته در تظاهرات شرکت کند.
اما چون قرار بوده که بنی صدر برکنار شود باید امکان حضور وی در تظاهرات منتفی شود پس باید صورت مسئله را پاک کرد یعنی به تظاهرات حمله کرد با یک تیر ده نشان زد هم جبهه ملی را زد هم مجاهدین را و هم بنی صدر را نا کار کرد.
تازه بعد از سالها آقایان لطف می کنند می گویند بنی صدر خائن نبود بلکه غد بود مگر بهشتی جاه طلب نبود آن هم آن سان جاه طلب که با بنی صدر به صراحت در افتاد چرا که دکتر بهشتی می خواست رئیس جمهور شود خمینی نگذاشت اما بهایش را مردم دادند. خوب چرا این جاه طلبی را ندیدید البته نقد رفتار بنی صدر هم جای خودش محفوظ است.
حتی در برابر همان تظاهرات اگر مجاهدین انقلاب و نبوی قصد اصلاح داشتند کافی بود که به جای ترساندن خمینی از تظاهرات از وی می خواستند که از بنی صدر بخواهد که در تظاهرات شرکت نکند. تازه شرکت بنی صدردر تظاهرات هم حدس بهزاد نبوی و ودوستانش بوده است.
این رفتارها نشان می دهد که مجاهدین انقلاب و هم بهشتی در ایجاد فاجعه ای که مجاهدین خلق هم در آن شریک هستند چقدر نقش داشته اند. تاج زاده به تفکیک نقش ها توجه نمی کند و هم به میزان نقش ها در رخدادی که فاجعه ملی بود اما نظر مهندس سحابی را می تواند در باره ۳۰ خرداد بخواند. یا نظر همان بازرگان را در باره ۳۰ خرداد ملاحظه کند.۳۰ خرداد فاجعه ای بود که پتاسیل حضور مدنی مردم را انقلاب را نابود کرد.
حال سوال این است که اگر می خواهید از چهره هایی مانند دکتر بهشتی استفاده کنید تا امروز در نظام ضرورت جمهوریت را جا بیندازید چرا تاریخ را تحریف می کنید.
امر واقع این است که تاج زاده که تلاش می کند به خود انتقاد کند اما نقد وی نیمه کاره و گاه تحریف شده است.چراها که نقدها را با توجه به موقعیت خودش می کند.کاش تاج زاده و کرباسچی مصاحبه مفصل جواد حجتی کرمانی را با خبر انلاین بخوانند نتیجه سیاست در جمهوری اسلامی او را به این نتیجه رسانده است که سیاست چه کثیف است. حجتی در مورد ظلمی در که هاشمی و دیگران به بازرگان کردند سخن گفته است لااقل او که خودی است.حجتی تا آن جا پیش می رود که می گوید: به هاشمی گفتم به بازرگان ظلم کردید خدا فرد گمنامی را برانگیخت تا شما را مجازات کند.
در خاتمه اشاره این نکته لازم است که
در مناظره ای که مهندس سحابی و بهزاد نبوی در خانه ای در تهران در سال ۱۳۸۵ انجام دادند. خطوطی ترسیم شد که به نظر می رسد تاج زاده با زبان نرم هنوز آن را باور دارد یا عمل می کند. ۱- ولایت فقیه مرز ما با جریانات است پس موتلفه نزدیک تر به مجاهدین انقلاب اسلامی است تا م.م ها . و نهضت آزادی ۲ - دولت موقت ضیعف بود باید کنار می رفت تا انقلاب دست امریکا نیفتد. ۳- جنگ کردستان هم لازم بود راه حل سیاسی نداشت. ۴- ستاد بسیج اقتصادی هم درست عمل کرد چرا که نمی شود توزیع کالا را با طرح سحابی به سازمان معتمدین محلات داد.
اما ای کاش بازرگان ننویسید به این منظور که هاشمی بخوانید تا بهشتی را ستایش کنید.