Tuesday, Jun 20, 2017

صفحه نخست » پروژه‌ بازسازی اصلاحات، دو تحلیل از سعید حجاریان و عباس عبدی

Hajarian_Abdi.jpgرأی آن ‌١۵ میلیون غایب‌ چیست؟

تحلیلی ازعباس عبدی درباره نتایج استانی انتخابات

اعتماد ـ نتایج انتخابات اخیر برحسب استان‌ها و فرمانداری‌ها منتشر شد. تحلیل این نتایج برحسب ویژگی‌های استانی و میزان مشارکت و جهت‌گیری مردم در رای دادن می‌تواند برخی آموزه‌ها را برای سیاستگذاری و فهم جامعه در اختیار قرار دهد. تحلیل این نتایج با ویژگی‌های اجتماعی هر استان یا شهرستان در صورت امکان در یادداشت‌های دیگر پیگیری خواهد شد.

نخستین و مهم‌ترین ویژگی، میزان و درصد مشارکت است. کمترین مشارکت‌ها به ترتیب در کردستان (۶٠ درصد)، تهران (۶٣ درصد)، البرز (۶۴ درصد)، قم (۶٩ درصد) و اصفهان (۶٩ درصد) است. به جز استان‌های تهران و البرز که همیشه کمابیش در رده آخر میزان مشارکت بوده‌اند، پایین بودن میزان مشارکت در قم و اصفهان یک هشدار جدی است. در حالی که انتظار می‌رود میزان مشارکت در این دو استان در ردیف‌های بالا باشد. در واقع اگر در کردستان به دلایل سیاسی خاص خود مشارکت پایین است در قم و اصفهان مساله به گونه دیگری است و بخشی از نیروهای مذهبی خود را بر کنار از سیاست و مشارکت کرده‌اند. به احتمال قوی این بخش از نیروهای مذهبی هستند که حضور اینچنینی در سیاست را به نفع جامعه نمی‌دانند. این یک فرضیه است که از این آمار به دست آمده، برای اثبات آن باید مطالعات میدانی دقیق‌تری انجام داد. شاید بپرسید که پس چرا این مساله در خراسان رضوی صادق نبوده. به نظر می‌رسد که بالا بودن مشارکت در استان خراسان (هر سه استان) تابع وجود نامزد محلی آنان است که در این استان‌ها نیز آرای بسیار بالایی داشته است. بیشترین مشارکت به ترتیب در خراسان جنوبی (٩۴ درصد)، چهارمحال و بختیاری (٩١ درصد)، خراسان شمالی (٩١ درصد)، مازندران (٨۵ درصد) و خراسان رضوی و یزد (٨۴ درصد) است. به جز چهارمحال و بختیاری که در بسیاری از انتخابات درصدهای بالای مشارکت را نشان می‌دهد، سه استان خراسان تابع بسیج نیروها برای رای دادن به آقای رییسی بودند که متولد خراسان و منسوب به این سه استان و آستان قدس رضوی است. مشارکت کل نیز حدود ٧۴ درصد است که به نسبت بالا و در سطح خوب و قابل قبول است. در کنار مشارکت، باید از آرای باطله نام برد که اهمیت فراوانی دارند. کمترین میزان آرای باطله به ترتیب به خراسان جنوبی (١/١) سیستان و بلوچستان (٢/١)، خراسان رضوی (٧/١) و خراسان شمالی (٩/١) درصد مربوط می‌شود. در تمامی این استان‌ها انتخابات با رای دادن به آقای روحانی و رییسی در بالاترین سطوح معنادار بوده است. ٩٨ درصد آرای مردم در دو استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی به دو نامزد اصلی یعنی روحانی و رییسی داده شده است، در حالی که این نسبت در کردستان ٩٠ و در قم و خوزستان و آذربایجان غربی ٩٣ درصد است. به عبارت دیگر هر استانی که انتخابات جدی و به رقابت میان دو نامزد خلاصه شد، آرای باطله و خارج از این دو نفر کاهش یافته است. البته بیشترین آرای باطله نیز به ترتیب در کردستان (٧ درصد)، خوزستان (۵ درصد)، آذربایجان غربی (۵ درصد)، ایلام (۵ درصد)، کرمانشاه (۴ درصد) و قم (۴ درصد) بوده است که تحلیل هرکدام از این موارد متفاوت است. استان‌های کردستان، خوزستان و آذربایجان غربی کمابیش معلوم است که چرا آرای باطله بالاست. ولی بالا بودن آرای باطله در قم را می‌توان بازتابی از همان علتی دانست که در مشارکت پایین این استان بیان شد. یک شاخص مهم دیگر نسبت آرای روحانی به رییسی است. کمترین نسبت این آرا به ترتیب در خراسان جنوبی (۵٣/٠)، قم (۶٣/٠)، خراسان رضوی (٧۶/٠) و خراسان شمالی (٨۵/٠) است. این چهار استان معرف دو ویژگی مهم هستند. محل تولد و فعالیت حرفه‌ای در سه استان خراسان و نیز گرایش‌های مذهبی در هر چهار استان به نوعی معرف این نحوه رای دادن است.

در مقابل بالاترین نسبت آرای آقای روحانی به رییسی به ترتیب در کردستان (٠/٣)، سیستان و بلوچستان (٨/٢)، گیلان (۴/٢)، کرمانشاه (٢/٢)، آذربایجان غربی (٢/٢)، البرز (١/٢) و تهران (٠/٢) است. این استان‌ها نیز معرف وجود نوعی از تلقی دینی و نیز ارزش‌های سیاسی خاص هستند. در واقع این انتخابات پاسخی منفی بود به یک نوع از شکاف دینی که آثار آن را در حوادث اخیر نیز می‌بینیم. همچنین پاسخی بود به شکافی سیاسی که هنوز به مراحل حاد خود نرسیده است. نکته بسیار مهم این است که حدود ١۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکرده‌اند. البته بعید است که هیچگاه صد درصد مردم در یک انتخابات شرکت کنند، ولی شناخت ماهیت کسانی که در انتخابات شرکت نکرده‌اند بسیار مهم است. ضریب همبستگی میان میزان مشارکت و نسبت آرای روحانی به رییسی، نشان می‌دهد که این ضریب برابر ٣٩۴/٠- و معنادار است. به عبارت دیگر استان‌هایی که مشارکت بالا بوده به طرز معناداری به رییسی رای داده‌اند و ظرفیت رای رییسی و جناح وی همین است. در حالی که اگر مشارکت افزایش پیدا کند، به سبد رای طرف روحانی افزوده خواهد شد. بنابراین بخش مهم آن ١۵ میلیون نفر را نیز باید در این سبد محسوب کرد و این زنگ خطری است برای کسانی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند با مطالبات عمومی همسو شوند.

مثلث «اجماع، لیست واحد، تکرار» آلترناتیوی ندارد

یادداشتی از سعید حجاریان

سعید حجاریان، تئوریسین و فعال سیاسی اصلاح‌طلب شوک بزرگ انتخابات ٢٩ اردیبهشت ماه ٩۶ را جهش رای اصلاح‌طلبان به ٢۴ میلیون نسبت به ادوار پیشین انتخابات می‌داند. او همچنین دیگر تحول مهم این انتخابات را رای لیستی مردم در شهرها و روستاهای مختلف عنوان می‌کند. این تحلیلگر معتقد است که در شرایطی که ایران نوعی گذار به شرایط نرمال را سپری می‌کند هر کاندیدا یا جریانی که بخواهد علیه آرامش حرکت کرده و فضا را آشوبناک کند، با عدم اقبال مواجه خواهد شد و اصلاح‌طلبان رای لیستی را برای بار اول در انتخابات ٩۴ در کارنامه خود ثبت کرده‌اند و این امر از دستاوردهای این جریان سیاسی محسوب خواهد شد. او همچنین درباره تداوم کارایی مثلث (اجماع بزرگان-لیست واحد-تکرار) بیان می‌کند که مادامی که در کشور قطب سومی به وجود نیاید و اتفاق پیش‌بینی نشده‌ای رخ ندهد، آلترناتیوی متصور نیست و حتی بر کیفیت رای آوری جریان اصلاحات نیز افزوده خواهد شد. تحلیل جامعه‌شناسی و سیاسی سعید حجاریان را در زیر می‌خوانید:

پیش و پس از انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۶ شاهد چند رخداد بودیم که هر کدام به‌تنهایی یا در کنار هم می‌توانند به مبنایی برای تحلیل‌‌های سیاسی در میان دو جناح جمهوری اسلامی تبدیل شوند. تعداد این رخدادها با توجه به زاویه‌ تحلیل‌ها متفاوت‌ است و من ذیلا به برخی از مهم‌ترین این موارد اشاره می‌کنم:

١-تغییر در سبد رأی: نخستین اتفاقی که در این انتخابات تعجب کنش‌گران و تحلیل‌گران را برانگیخت، تغییر حجم سبد رأی دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا بود. مطابق با آمار رسمی منتشر شده می‌دانیم که در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، سید محمد خاتمی و علی‌اکبر ناطق‌نوری به ترتیب با بیست میلیون و هفت میلیون رای نفر اول و دوم انتخابات شدند. همچنان واقفیم که در انتخابات دوره دوازدهم آرای نفرات اول و دوم این گونه اعلام شد؛ حسن روحانی بیست و چهار میلیون رای و ابراهیم رییسی پانزده میلیون رای. مشاهده می‌کنیم که مطابق آمار رسمی منتشر شده از دوم خرداد ۱۳۷۶ به این سو آرای جناح اصولگرا بیش از هشت میلیون افزایش داشته و در مقابل به آرای اصلاح‌طلبان تنها چهار میلیون افزوده شده است و این در حالی است که در این فاصله به تعداد کسانی که حق رای داشتند بیست میلیون اضافه شده است که نوعا قشر جوان هستند و طبعاً به سمت تحول‌خواهی گرایش دارند. برای این پرسش که چگونه آرای اصولگرایان تا این حد افزایش داشته و همزمان آرای اصلاح‌طلبان افزایش اندک داشته چند پاسخ متصور است:

۱-١) [...]

۱-٢) پاسخ دیگر به آمار و ارقام روز انتخابات مربوط نمی‌شود؛ برخی معتقدند از دوم خرداد تا به امروز، با توجه به شکست به وجود آمده، جناح راست به خود سازمان داده و به‌وسیله دستگاه‌های مختلف سازمان رأی درست کرده و همزمان سازمان اصلاح‌طلبان را از بین برده است. به بیان دیگر، جناح راست در هشت سال (٩٢-٨۴) که قوه مجریه را هم در دست داشت با بستن احزاب و سمن‌ها، اصلاح‌طلبان را سازمان‌زدایی کرده و بالعکس به نیروهای خود سازمان داده است.

۱-٣) سومین پاسخ جنبه اقتصادی و جامعه‌شناختی دارد؛ با مطالعه و تحلیل آمار می‌توانیم بگوییم طی بیست سال گذشته، درآمد سرانه کمتر و مردم فقیرتر شده‌اند و فقر به وجود آمده باعث از بین رفتن طبقه متوسط یا ضعف آن شده و همین امر گرایش مردم به پوپولیسم و یارانه و کارانه را به دنبال داشته است. واقعیت این است که دستاورد مهم دولت نهم و دهم فقر بود و همین موضوع باعث شد مردم به پوپولیسم روی بیاورند و لذا آنها در این انتخابات، رییسی را چهره معمم احمدی‌نژاد دانسته و با رای بالا از او استقبال کرده‌اند.

۱-۴) چهارمین پاسخ که شاید بتوان آن را شِق دوم پاسخ سوم تلقی کرد به مقوله روستا و حاشیه‌نشینی مربوط می‌شود. در طول سال‌های پس از انقلاب، اهالی روستا به این نتیجه رسیدند برای زندگی صرفا نمی‌توان به وجود پایگاه سلامت، خط لوله گاز اکتفا کرد و به همین جهت و به دلایل اقلیمی که مهم‌ترین آن کم‌آبی باشد، برای اشتغال، نخست جوانان و سپس تمام خانواده روستایی به شهر آمده‌اند.طی این فرآیند جابه‌جایی، به دلیل ساختارهای موجود، روستاییان در حاشیه شهرهای بزرگ ساکن شده‌اند و همین امر سبد رای جناح راست را فربه کرده است.

گروه احزاب

۲) ضرورت عادی‌سازی: پس از روی کارآمدن دولت یازدهم برای چارچوب تئوریک فعالیت دولت از عادی‌سازی نوشته بودم و اعتقاد دارم در این انتخابات هر فرد یا جناحی که خلاف این مسیر حرکت کرد، بازنده بود چرا که اساسا در وضعیت گذار به شرایط نرمال (یا زیست در شرایط نرمال) هر که بخواهد اوضاع را آشوبناک کند، بازنده است.

مطابق این تحلیل باید گفت که بازنده اول، محمدباقر قالیباف بود چرا که وی نخستین فردی بود که در مناظره‌ها ایجاد آشوب کرد و بازنده دوم حسن روحانی بود که وارد زمین‌بازی جناح راست شد به‌خصوص در چند سخنرانی‌اش در سفرهای انتخاباتی از جمله استان آذربایجان غربی. واقعیت این است که مردم بنا به تجربیات‌شان نمی‌خواهند از شرایط نرمال خارج شوند چرا که تحمل شوک ندارند و می‌دانند کمترین نوسان، زندگی‌شان را به هم می‌ریزد.

فلذا دولت دوازدهم باید به درس این انتخابات توجه کند و وارد فضای شعاری نشود و هر روز با یک قوه یا نهاد صاحب قدرت درگیر نشود. در گفت‌و‌شنودهای پس از مناظرات یا سخنرانی‌ها شنیدیم و خواندیم که مردم می‌گفتند: «روحانی از اصلاح‌طلبان هم جلو زده است.» این در حالی است که اصلاح‌طلبان چنین خواسته‌ای نداشته و ندارند و حتی خودشان هم بعضا از شعارهای‌شان عدول کرده‌اند.

۳) عدالت اجتماعی: رقیب نهایی روحانی، در سفرهای استانی و مناظره اقتصادی-اجتماعی چندین شعار محوری مطرح کرد که شاید مهم‌ترین آنها برپایی عدالت اجتماعی و از بین بردن فاصله طبقاتی بود.

این شعارها چنان‌که می‌دانیم از ابتدای آن متعلق به جناح چپ بوده و به همین دلیل این پرسش در اذهان به وجود آمده که جناح راست را چه شده، آیا آنها همچون چپ‌ها شده‌اند؟ در پاسخ باید گفت محال است راست، چپ شود. چرا که چپ بودن ملزومات تئوریکی دارد که اصولگرایان از آن بی‌بهره بوده‌اند. اهالی این جناح فی‌الواقع چپ‌نما هستند و تنها تعریف‌شان از مفهوم عدالت، صدقه دادن است چنانکه شاهد بودیم کاندیدای اصلی این جریان در بُعد ایجابی تنها از پرداخت پول سخن گفتند.

از این گذشته، در طول سال‌های پس از انقلاب، اگر با قطعیت سخن نگوییم، به‌ندرت مشاهده شده است که متفکران جناح راست درباره عدالت دست به قلم شده و مقوله‌ای را تئوریزه کرده باشند یا حتی آرای متفکر عدالت‌طلبی را به جامعه آکادمیک معرفی کرده باشند. چنانکه می‌بینیم متفکران این جناح در زمینه علوم اجتماعی در آرای ارسطو و کتاب سیاست وی متوقف مانده‌اند.

البته باید توجه داشت که اصلاح‌طلبان نیز آنگونه که باید به بحث عدالت نپرداخته‌اند. جریان اصلاحات در مقاطعی عدالت را برابر تعادل دانسته و مسوولیت رسیدن به رهیافت‌های عدالت‌خواهانه را بر دوش احزاب محافظه‌کار اردوگاه خود گذاشته است. در جریان اصلاحات، برخلاف جریان مقابل، پایه علمی وجود داشته و دارد چنانکه دیدیم در دولت‌های هفتم و هشتم وضعیت اقتصاد بهبود یافت اما پایان فعالیت دولت اصلاح‌طلبان و تاثیرگذاری موضوع «جهانی شدن» باعث شد که ما هم تقریبا‌ نتوانیم مسائل تئوریک‌مان را به عرصه عمل بکشانیم.

۴) رای لیستی: از انتخابات اسفند ۹۴ به این سو، شاهد سه دستاورد مهم در زمینه‌ رای به فهرست اصلاحات و اعتدال بوده‌ایم چنان که جریان اصلاحات این موفقیت‌ را در رزومه عقلانیت و کار جمعی خود نوشت و جریان مقابل از انتصابات خاتمی و ضرورت تغییر وضعیت سخن گفت. درباره تداوم کارایی مثلث (اجماع بزرگان-لیست واحد-تکرار) باید گفت مادامی که در کشور قطب سومی به وجود نیاید و اتفاق پیش‌بینی نشده‌ای رخ ندهد، آلترناتیوی متصور نیست و حتی بر کیفیت رای‌آوری جریان اصلاحات نیز افزوده خواهد ‌شد. این امر برای هر دو جریان آثار مثبت و منفی در پی دارد که پیش‌تر در گفت‌وگویی به تبعات آن از جمله تقسیم نشدن کرسی‌ها به تناسب وزن جناح‌های سیاسی اشاره کرده و راه‌حلی با عنوان «پارلمان ملی» پیشنهاد داده بودم.

۵) توزیع جغرافیایی آرا: آقای روحانی به‌جز سه استان خراسان که طبعا در اختیار جناح راست است، در استان‌های زنجان، سمنان، قم، همدان و مرکزی نیز رای کمتری آورد. بعضی از این استان‌ها واقعا توسعه‌نیافته‌اند و طبیعی است که به سمت پوپولیسم کشیده شوند اما در بعضی دیگر اصلاح‌طلبان باید سازمان رای خود را ملامت کرده و آن را بهبود ببخشند. در سایر کشورهای دنیا هم احزاب به ایالت‌ها و استان‌ها عطف توجه دارند و در آنجایی که رای‌شان نامشخص است بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند پس به همین‌ منظور اصلاح‌طلبان باید مکانیزم انتخاباتی ایالتی را در نظر بگیرند، مرکزگرایی را کنار نهاده و به حوزه‌هایی که از پایگاه رای‌شان احساس خطر می‌کنند، توجه بیشتر نشان دهند.

۶) رای پایتخت: از شمال به جنوب پایتخت که حرکت می‌کنیم، نسبت آرای روحانی به رییسی از هفت به یک آغاز، در مرکز شهر به چهار به یک رسیده و در حاشیه شهر یک به یک شده است. این تغییر نشان‌دهنده فضای نابرابر شهری و آثار و عوارض حاشیه‌نشینی است. علاوه بر این هر چه به سمت جنوب حرکت می‌کنیم تعداد آرای مأخوذه کمتر شده یعنی مشارکت پایین ‌آمده است.

اصلاح‌طلبان نباید فراموش کنند که هم باید به نرخ مشارکت توجه داشته باشند و هم به حضور در صحنه‌هایی که آنها را خالی کرده‌اند، چراکه سابق بر این، پایگاه رای جناح چپ در مناطق پایین‌تر بود و اکنون این موازنه به هم خورده است.

واقعیت این است که نمی‌توان به مسائل سیاسی و فرهنگی توجه کرد و از معیشت و اشتغال و زندگی روزمره مردم غافل شد چرا که اینگونه حاشیه بر متن غلبه می‌کند و با توجه به مهاجرت‌های داخلی این امر تشدید خواهد شد.

۷) اقلیت‌ها: رأی اقلیت‌ها در این انتخابات مانند همیشه به سود اصلاح‌طلبان بود. جریان اصولگرا خود را به‌کلی از چشم اقلیت‌های مذهبی و دینی انداخته و محال است که به این زودی بتواند این ضعف خود را مرتفع کند. اما باید توجه داشت که اصلاح‌طلبان نیز تا حدی می‌توانند روی این برگ برنده حساب باز کنند چراکه بعضی از مناطق ایران جزو مناطق محروم‌ هستند و اگر اقدامی برای آنها صورت نگیرد ممکن است روزی آنها به‌کلی از مشارکت سر باز زنند. ایلنا

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy