Friday, Jun 30, 2017

صفحه نخست » فرزند بهشتی: در دوران بلوغ آلمان بودم و شهید اجباری در حجاب بر من نداشت

15mn876kk9k_small.jpgخبرآنلاین - باورش کمی سخت است، یک روحاني بلندمرتبه، یک انقلابی دو آتشه و یک قاضی‎‌القضات، به دخترش بگويد «حجابت اختياري است»، به همسرش بگويد «این قدر در خانه نشین افسرده می شوی، برو رانندگی یاد بگیر» و به پسرانش بگوید «انتخاب رشته تحصیلی تان بر عهده خودتان». برای خانواده اش رادیو و تلویزیون بخرد آن هم در روزگاری که نام بردن از آن ها هم موجب «گناه» بود و از هنرمندان حمایت کند و ساعت ها وقت بگذارد برای راضی کردن کسانی که پرداختن به هر هنری را «قرتی بازی» می دانستند و حرام.

خبرآنلاین: آیا پدر تابو شکن بودند؟

ملوک السادات بهشتی: بله دقیقا یا حتی سدشکن بودند. حتی همسرشان را تشویق می کردند که رانندگی یاد بگیرند که این موضوع در آن زمان موضوع جا افتاده ای نبود. اینکه همسر یک روحانی که استاد حوزه هم هست رانندگی کند. شهید بهشتی من را به ادامه تحصیل بسیار تشویق می کردند و حتی وقتی که در سال های 59 یا 60 من دو فرزند خردسال داشتم و عملا دانشگاه ها بسته شده بود، باز هم ایشان من را تشویق می کردند و می گفتند الان که دانشگاه ها بسته است در خانه کار کن و من به راهنمایی ایشان مقاله می نوشتم و ترجمه می کردم و برای روزنامه ها می فرستادم. ایشان حتی ما را در بسیاری از جلسات همراه خود می بردند. من از 10سالگی همراه مادرم به جلسات مختلف مهندسین، پزشکان، بازاری ها و موتلفه می رفتم. من یادم هست جلسه ای بود که خانم ها هم به همراه آقایان حضور داشتند؛ از انتهای اتاق یکی از خانم ها بلند سوال کرد، پدرم آن خانم را تشویق کردند که سوالش را بلندتر بپرسد. در آن زمان اگر زنان در جلسات سیاسی شرکت می کردند سکوت می کردند و فقط مستمع بودند و کمتر کسی اجازه صحبت کردن به زنان می داد. این تشویق باعث شده بود که زنانی که اطراف ایشان یا آشنای ایشان بودند اعتماد به نفس پیدا کنند. من فکر می کنم این خیلی موثر بود که دخترهای خانواده هم این اعتماد به نفس را پیدا کنند که در جامعه حضور پیدا کنند.

خبرآنلاین: در مورد حجاب چطور؟ آیا شده بود که به شما در مورد نوع حجاب شما تحکمی کنند؟

ملوک السادات بهشتی: من در یک دوران بسیار بحرانی یعنی در دوران بلوغ در آلمان بودم. در آنجا پوشیده بودن مساله بود. من ساعت ها با ایشان بحث می کردم و هرگز به منِ دخترشان نگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر می گذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود. من یادم هست که در آن زمان یک لباس کاملا سفید خریده بودم و وقتی ایران آمدم همان لباس را پوشیدم و یک چادر هم رویش پوشیدم. همه دوستانم تعجب کرده بودند که تو چرا این مدلی آمدی؟ تو چرا کفش سفید می پوشی؟! می خواهم بگویم که این موضوع برای یک خانواده روحانی عجیب بود اما تربیت شهید بهشتی باعث شد که من وقتی در آلمان به مقطع دبیرستان وارد شدم و کلاس هایمان هم مختلط بود، خودم انتخاب کنم که روسری بپوشم و سر کلاس بنشینم. این موضوع هم مورد بحث بسیاری از هم کلاسی هایم بود که من هم در این باره جوابشان را می دادم تا حدی که یک بار معلم دینی ما گفت بریم مسجد هامبورگ را ببینیم. یعنی اینقدر برخوردها منطقی بود و همه کلاس را به مسجد هامبورگ بردیم. خود شهید بهشتی هم چون مسلط به زبان آلمانی بود به همه سوال هایشان جواب دادند که بسیار اثر خوبی داشت.

محمدرضا بهشتی: تربیت فرزندان نسبتی با تحکم و برخورد آمرانه ندارد در نوع مواجهه ایشان ملموس بود. من احساس می کردم که ایشان رفتارهای همه فرزندانشان را رصد می کند وهرکدام از فرزندان وقت جداگانه برای صحبت با پدر داشتیم.

لینک به نسخه کامل گفتگوی فرزندان آیت‌الله بهشتی با خبرآنلاین

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy