به مناسبت "روز قلم" در حکومت اسلامی
پیشینه "انجمن قلمِ" اهل قلم مسلمان
اهل قلم حزب الهی و حکومتی از همان آغاز بر قراری حکومت روحانیون راهِ دشمنی با اهل قلم آزاد اندیش و آزادیخواه، و به حاشیه راندن و حذف کانون نویسندگان ایران را پیشه کردهاند. اینان درکنار تبلیغهای زهرآگین، تهدیدها و پرونده سازی هاعلیه کانون و کانونیان تلاش کردند تشکلی سامان دهند تا شاید به انزوا وحذف کانون و کانونیان کمک کند. موسوی گرمارودی، که عضو کانون نویسندگان بود به جمع این دست اهل قلم مسلمان پیوست و از پیشتازان سازمان دادن اهل قلم مسلمان شد. وی در "ده شب" شعرو سخن انستیوگوته درسال۱۳۵۶در شب پنجم شعرخوانی کرد. گرمارودی دراین شب از سوئی شعرهایاش را به سعید سلطانپور، منوچهرهزارخانی و اکبررادی تقدیم کرد، و از سوی دیگر با سرودهاش در رثای امام علی به ویژه " الله اکبر"های شعرش، اعتراض بسیاری ازحاضران آن شب را برانگیخت. گرمارودی درآستانه انقلاب با استشمامِ بوی کباب " نبوغ "اش گُل کرد وضمن فاصله گرفتن ازکانون نویسندگان، احمد شاملو را هم" بدترین روشنفکر اعصار" خواند. (۱).
وی در باره تشکل" اهل قلم مسلمان " گفته است:
"... بنده به صراحت خدمت شما بگویم که به عنوان یک اهل قلم مسلمان حاضر نیستم با برخی از این روشنفکران یک جا بنشینم... از همان موقع اهل قلم مسلمان به فکر بودند ترتیبی برای تشکل اهل قلم مسلمان بدهند... درسال ۱۳۵۷ قبل از انقلاب بنده، خانم صفارزاده، آقای میر حسین موسوی، شهید با هنر و... جمع شدیم و میخواستیم از دیگرانی چون شمس آل احمد و خرمشاهی و کسانی که دیدگاه اسلامی داشتند دعوت کنیم (۲).
گرمارودی که به مقام مشاورت فرهنگی نخستین رئیس جمهورِ جمهوری اسلامی آقای بنی صدر دست یافت، با فاصله گرفتن از بنی صدربتدریج ذوبِ کاملِ ولایت شد. وی درهمین رابطه در باره همکاریاش به خمینی نوشت:
" با احترام و بعد التحیات، خاطر مبارک عالی مستحضر است که اینجانب سید علی موسوی گرمارودی در جریان بنی صدر و پس از دعوت او برای تصدی مشاورت فرهنگی وی، به صوابدید شهید آیت الله صدوقی - رضوان الله تعالی علیه - آن سِمت را پذیرفتم. اما دو - سه ماه بعد و با دیدن نخستین انحرافهای وی، در یک شرفیابی کوتاه از محضر مبارکتان استجازه کناره گیری کردم. فرمودید: نزد او بمانید و سعی کنید او را از انحراف اطرافیان آگاه سازید. چند ماه بعد و درشرفیابی کوتاه دوم که جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای رحمانی، مسئول بسیج کل کشور نیزحضورداشتند، باز استدعای کناره گیری و استعفا کردم، ولی فرمودید: همچنان بمانید و انحرافات او را به مسئولان گوشزد کنید.
در شرفیابی سوم به تاریخ ۲۹/۱۰/۵۹ که افتخار شرفیابی خصوصی و طولانی تری یافتم و حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای توسلی نیز حضور داشتند، مُصراً استدعای اجازه استعفا کردم. با نقل به مضمون عرض میکنم که فرمودید: "آبرو مهمتر از خون نیست. جوانان ما برای این انقلابِ الهی خون میدهند شما هم آبرو بدهید. " این بنده در تمام مدت این چند سال سعی کردم به ملاحظه اینکه فرمودید آبرویتان را بدهید، شکیبایی کنم و قول و امر و فرمان آن رهبرعالیقدر را جایی نقل نکنم. اما چون اخیراً کتابی در آمده است که در آن ناحق اسم مرا درکنار منحرفان دستگاه بنی صدر آوردهاند و این موضوع ممکن است زمینه مختصر خدمتی را که دردانشگاه و در محافل فرهنگی و ارشاد اسلامی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مقدسمان میکنم از میان بردارد، شرعاً خود را موظف دانستم که با یادآوری موارد مذکوردرفوق، از محضرمبارک آن رهبرعالیقدر کسب تکلیف نمایم.
خمینی به موسوی گرمارودی جواب داد:
"همان گونه که مرقوم داشتید، جنابعالی پس از کشف انحراف بنی صدر، چند مرتبه نزد اینجانب آمدید و اظهار داشتید که من میخواهم از سمتی که نزد بنی صدر دارم کناره گیری کنم، و اینجانب برای مصالحی که در نظر داشتم با نظر شما مخالفت کردم و شما را با اکراهی که داشتید از کناره گیری بازداشتم. و شما را دراعمال مخالف او هیچ گاه شریک نمیدانم... " (۳).
تلاش این دست اهل قلم مسلمان از سال ۱۳۶۹ - سالی که مسالهی فعال تر کردن کانون نویسندگان ایران از طرف بیش از ۴۰ شاعر و نویسنده به طور رسمی پیشنهاد و طرح شد - شدت بیشتری یافت. این تشدید تلاشها را قلمها و قدمهای اهل قلم حزب الهی و ذوب شده در ولایت همچون علی موسوی گرمارودی، مهدی جباری، یوسفعلی میر شکاک، شمس آل احمد، سید مرتضی آوینی، حسین شریعتمداری و... به روشنی نشان میدادند. مهدی جباری مقالهی " ویت کنگهای کافه نشین و کانون نویسندگان " را نوشت (۴). شمس آل احمد، چهره عوض کردهای که چرک زبانی و حسادتهایاش دست نخورده باقی مانده بود، در مقالهی " نقل آزادی" نوشت: " در زمانی که روح او بر بسیجی هایی که در میدانهای جنگ خودشان را روی مین میانداختند به شکل امداد غیبی ظاهر میشده یکی از حضرات اهل قلم درصندوقخانهاش نشسته و کتابی نوشته که " کمر خر قبرسی را خم میکند" که چی؟ " تخته قاپو کردن ایلات را گزارش کند که همهی ما ناظر " آن بودهایم و... حالا پنج تا از این دست آدمها میخواهند با کمک کسی که در امریکا " به " هتک حیثیت قومیاش " دست میزند تا " صنار بابت دو بار عملش " ندهد و همراه با " بنده خدا هایی " از نسل سوم " که "جز پدر وپدر بزرگشان را نشناخته اند".... " کانون نویسندگان" راه بیاندازند... (۵)
شمس ال احمد درمیز گرد " هنر و ادب " کیهان هوایی به سال ۱۳۶۹نیز درباره کانون نویسندگان ایران گفت:
"چون انقلاب آمد آن موج رابرد". وی در این میز گرد همراه با موسوی گرمارودی و بهاء الدین خرمشاهی پیرامون تشکل صنفی اهل قلم اظهار نظرها کردند... " (۶).
سید مرتضی آوینی نیز درماهنامه هنری سوره درمقالهای با عنوان " کانون کدام نویسندگان؟ "، دغدغهی را ه اندازی یک تشکل اهل قلم مسلمان را نشان میداد، او در گوشه هایی از مقاله مفصلاش نوشت:
" خوب، بالاخره ما هم هستیم و کسی نمیتواند نه وجود ما را انکار کند و نه نویسنده بودن ما را.... آزادی بلا شرط دربیان، خواه نا خواه به این معناست که فی المثل نویسندگانی همچون هنری میلر و یا هنرمندانی چون برگمان که نجات بشر را درروی آوردن به علایق جنسی میدانند نیز آزاد باشند... " (۷)
تبلیغات اهل قلم مسلمان علیه کانون نویسندگان در سالهای ۷۷-۷۳، سالهای شکنجه و زندان و کشتاراهل قلم و فعالین کانون، اوج کم سابقهای گرفت. اینان در زمرهی تحریک کنندگان فشارها و کشتارها بودند، دردامن زدن به جو ترور و وحشت نیز نقش ایفا کردند. خرداد سال ۱۳۷۸ جشن شادی سرکوب وحشیانه کانونیان و کانون را " اهل قلم مسلمان" با اعلام موجودیت " انجمن قلم "شان بر پا کردند.
این انجمن با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حمایتهای دولتی فعالیت خود را آغاز کرد و در اطلاعیهای اهداف انجمن را: "... دفاع از آزادی بیان و اندیشه در چهار چوب اسلام و قانون اساسی وکوشش برای معرفی چهرهی راستین ادبیات وهنر اصیل کشور به جامعه فرهنگی جهان " اعلام کرد. محمد رضا سرشار (رضا رهگذر) به عنوان رئیس این انجمن برگزیده شد و به عنوان اعضای موسس، نام ۱۸ تن دیگر نیز اعلام شد. (سید ابراهیم (محمد) آوینی، سمیرا اصلانپور، عبدالکریم بی آزار شیرازی، محسن پرویز، راضیه تجار، مریم جمشیدی، محسن چینی فروشان، ابراهیم حسن بیگی، شمس الدین رحمانی، حمید سبزواری، سید مهدی شجاعی، مریم صباغ زاده ایرانی، حمید گروگان، محسن مومنی، علی معلم، محمد میر کیانی، نصرالله مردانی و محمد نوری زاد).
پس از اعلام موجودیت این انجمن، " انجمن بین المللی قلم" (پن) با ارسال نامهای رسمی به دولت ایران و انتشار جهانی آن، به سوء استفاده گروهی از نویسندگان دولتی ایران از نام این انجمن اعتراض کرد و خواستار تغییراین نام به دلیل فقدان ارتباط این انجمن با " انجمن بین المللی قلم" و تفاوتهای بنیادی میان این دو انجمن، شد.
انجمن داران حزب الهی به انجمن بین المللی قلم پاسخ دادند: "... همچنان که بر تارک اساسنامه این انجمن آیه مبارکه " ن و القلم و ما یسطرون" آمده، بیش از ۱۴۰۰ سال پیش از تاسیس انجمن بین المللی پن، خداوند در کتاب مقدس خود قران، مقام قلم و نویسندگان متعهد آن را چنان بالا برده است که به قلم و آنچه که مینویسد سوگند یاد کرده است. بنابراین اگر قرار باشد واژهها و نامها به انحصار و مالکیت خصوصی امتها، ملتها، سازمانها، گروهها، صنفها و افراد در آیند، بی هیچ تردید واژه قلم در مالکیت مطلق ملل مسلمان واز جمله ملت بزرگوار ایران خواهد آمد و این امثال " انجمن بین المللی پن" هستند که باید به سبب استفاده بدون کسب مجوز از این واژه برای نامگذاری خود، مورد مواخذه قرار گیرند...... انجمن قلم ایران بر اساس اساسنامهی خود تشکل مستقلی است.... لذا اجابت خواستهی همکاران ما در " انجمن بین المللی پن" برای عضویت در این موسسه آشکارا مغایر با اصل اساسی اساسنامه این انجمن است... " (۹)
این انجمن" مستقل" حکومتی در اطلاعیهاش موضع گیریهای " انجمن بین المللی قلم" پیرامون اعمال سانسور وشکنجه و کشتار اهل قلم درایران را "مبتنی بر واقعیات جاری در کشور ایران " ندانست و آن را " بدون رعایت انصاف و بی طرفی" اعلام کرد.
در ۸ سالگی تاسیس این انجمن، انجمنی که از حمایتهای حکومتی بهره مند میشد، بحث هایی پیرامون این انجمن مطرح شد، بحث هائی که ماهیت ومیزان کارائی این انجمن را روشن تر میکرد. تارنمای " کتاب نیوز" که تارنمای اهل قلم مسلمان بود در سرمقالهاش در بارهی این " اولین تشکل صنفی اهالی قلم کشور" نوشت:
. "ششم خردادماه ۱۳۷۸، تلاشهای جمعیِ بیست نفر (قبلا" ۱۹ نفر اعلام شده بود. ن) از فعالان عرصهی فرهنگ به ثمر نشست و اولین تشکل صنفی اهالی قلم کشور متولد شد. این جمع ــ که نامهای بزرگی چون حمید سبزواری، علی معلم دامغانی، سیدمهدی شجاعی، سید محمد آوینی و محمدرضا سرشار در میانشان دیده میشد ــ از آن پس به «هیئت مؤسسان انجمن قلم ایران» موسوم شد، هیئتی که در حقیقت آغازگر حیات اولین تشکل "قانونی" نویسندگان کشور محسوب میشود.... با گذشت زمان، به دلایلی ــ که غالبا ناگفته مانده است ــ صندلیهای خالی جایشان را به اعضای این جمع نوپا دادند، چنانکه در جلسات مجمع عمومی ــ که از مجامع مهم تصمیمگیری در مورد انجمن قلم به حساب میآید ــ بعضاً فهرست غائبین هیئت مؤسس به ۹نفرمیرسید. هرچند این آمار در مقایسه با فهرست بیش از صد نفری اعضای غایب عادی در هفتمین مجمع عمومی، آبرودارتر به نظر میرسد... "
سرمقاله نویسان کتاب نیوز باعنوان "یکی مرد جنگی به از صدهزار" ادامه میدهند:
" انجمن قلم ایران تا به امروز و به استناد آمار پایگاه رسمی این انجمن ۲۱۷ عضو دارد. ۸۷ مرد و ۳۹ زن. (البته جمع این ارقام ۲۱۷ عضو نمیشود. ن) طبق اساسنامه و برای عضویت در این انجمن، بهجز تعهد به قانون اساسی، باید حداقل یک کتاب منتشر شده در حوزه ادبیات یا ادبیات نمایشی، داشته باشید و برای عضویت تقاضا بدهید تا در هیئت مدیره بررسی و با آن موافقت شود..... در واقع با نگاهی به عملکرد ۸سالهی این انجمن، بهتراست بگوئیم انجمن قلم بر خلاف اهداف ذکر شده در اساسنامه، بیشتر برای پیگیری حقوق صنفی اعضاء ــ از قبیل دریافت مدرک معادل، بن کتاب، شناخته شدن نویسندگیبه عنوان شغل و غیره ــ فعال بوده است و هیچ برنامهی کاری یا افق فرهنگی قابل دسترسی را برای اعضاء ترسیم نکرده است.... در طول این سالها ظاهرا انجمن قلم برای حیات فرهنگی و ارتباط بیشتر و بهتر آثار اعضاء با مخاطبین و لااقل رشد و تعالی اعضاء هیچ برنامهای نداشته است. انجمن قلم ایران ظرفیت طراحی فعالیتهای فرهنگی و ادبی بسیاری را دارد؛ از برگزاری جلسات نقد آثار اعضاء و بالتبع رشد کیفی آثار تا اثرگذاری بر سپهر فرهنگی کشور؛ اما چرا ازاین ظرفیت استفاده نمیشود؟ چرا انجمنی با این تعداد عضو از برگزاری یک جلسهی نقد عادی با حضور همان اعضاء و دربارهی همان آثار مورد تایید هیئت مدیره، عاجز است؟ این سئوالی است که شاید جدا از فضای کلی فرهنگی کشور، به نحوهی عضوگیری و تعامل این اعضاء با انجمن نیز مربوط گردد... آ یا وقتی از ۲۱۷ اهل قلم صحبت میکنیم، تشکیل ساده ترین جمعهای فرهنگی توقع نابجایی است؟ آیا این بیحاصلی چندساله از این تعداد "اهل قلم" عجیب نیست؟ یا اینکه باید در اصل موضوع، یعنی تعریف این انجمن از "اهل قلم" و نحوهی عضویت شک کرد؟ آیا اینجا هم کمیت بیهدف بر کیفیت چربیده است؟ مگر انجمن قلم ایران هم به جایی "بیلان" ارائه میدهد؟.... آ یا عدم عضویت نامهای بزرگی چون استاد "مهدی فولادوند" و یا "قیصر امینپور" و بسیاری دیگری از نامآوران عرصهی ادب در انجمن قلم ایران ارتباطی به این موضوع دارد؟
جالب اینجاست که چون برای اعضاء وظیفهی درخوری - و البته در مقابل حق و مزیت معینی - در نظر گرفته نشده - و شاید عضویت اعضاء مادم العمر انگاشته شده! - برای لغو یا تعلیق عضویت اعضائی که به وظایف خود در قبال انجمن عمل نکنند هم، هیچ مکانیسمی وجود ندارد. اگرچه شنیده شده که یکبار و بر اساس سلیقهی هیئت مدیره وقت ــ پس از انتشار "غیرقابل چاپ" ــ سید مهدی شجاعی تهدید به اخراج شده است. "
" علاوه بر "جایزه قلم زرین"، انتشار گاهنامهی "اصحاب قلم" نیز میتوانست نمود بیرونی موفقی باشد از جمع نویسندگان عضو. اما، خزانِ انتشار این نشریه -که با قبول تمامی هزینهها از سوی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی انتشار مییافت- در پاییز ۸۴ فرارسید و کار در شمارهی سوم متوقف شد... راهاندازی پایگاه اینترنتی انجمن در فروردین ۸۵ هم کورسوی امیدی بود برای گسترش فعالیتهای اعضاء که خاموش شد (تنها ۵ یادداشت توسط ۴ نفر از ۲۱۷ نفر عضو انجمن در طول ۱۹ماه - با خوشبینی میتوان این میزان فعالیت اعضاء را حدود نیم درصد! برآورد کرد - منتشر شد). آیا اصولا در حالیکه برخی از اعضای فعلی انجمن، مدتها است اثری در خور ــ حتی در حد یک یادداشت اینترنتی ــ منتشر نکردهاند و رکوردار غیبت در جلسات "سالیانه" بودهاند، میتوان انتظاری از این انجمن قلم داشت؟... اوضاع زمانی جالب تر میشود که بدانیم در سال ۸۳ فردی سودجو با جعل عنوان "انجمن قلم ایران" مجوز نشر گرفته و طبق گزارش هیئت مدیرهی دور ششم موفق به اخذ کمکهای متعدد از نهادهای فرهنگی کشور نیز شده است! و در همین فرجه، تنها تشکل قانونی نویسندگان کشور، قادر نیست از حیثیت خود در برابر این سودجویی با قاطعیت دفاع کند... " (۱۰)
محمد رضا سرشار نیز درکتاب نیوز در مقالهای با عنوان " اتاقی برای یک انجمن" به مشکلات این انجمن برای یافتن یک " دفتر" اشاره میکند. سرشار در این مقاله، که گردانندگان کتاب نیوز از آن به عنوان طرح " اختلافات مضحک" نام برد هاند، میزان" استقلال" این انجمن رانیز نشان میدهد... " این موضوع از طریق من به اطلاع دکتر ولایتی- عضو و بازرس منتخب انجمن- رسید، ایشان هم در دیدار خصوصی با مقام معظم رهبری، موضوع را به اطلاع معظم له رساندند.... به دنبال آن به فاصله کوتاهی با دستوررهبری، ستاد اجرایی فرمان حضرت امام موظف شد یکی از ساختمانهای دراختیار خود را در اختیار انجمن قلم ایران قرار دهد. " (۱۱)
۱۶ مهر ماه سال ۱۳۸۶ اعلام شد دکترعلیاکبر ولایتی به عنوان رئیس، محمدرضا سرشار به عنوان نایب رئیس، راضیه تجار به عنوان دبیر و فیروز زنوزی جلالی به عنوان خزانهدار پنجمین دوره هیات مدیره انجمن قلم ایران و محمدرضا اصلانی و مریم صباغزاده ایرانی به عنوان بازرس و سمیرا اصلانپور به عنوان عضو علیالبدل انتخاب شدند.
دکتر ولایتی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور ولی فقیه، رئیس جدید انجمن قلم ایران، پیش از این در چهار دوره از هشت دوره، بازرس این انجمن بود. وی به عنوان رییس این انجمن نمادها و نشانههای دیگری از ماهیت این انجمن است، انجمنی با اعضای نام برده شده و نشریهای که ناشرش حوزه هنری سازمان تبلیعات اسلامی ست ودفترش را هم دیکتاتور بزرگ پیشکش کرده است، انجمنی که رئیساش درمقام وزیرامورخارجه، سفارت خانههای تحت مسئولیتاش مقر قاتلان اهل قلم و دگراندیشان در خارج کشور بود.
وازتازه ترین فعالیت این " انجمن قلم"، برگزاری پانزدهمین جشنواره قلم زرین در ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۶ همزمان با روز ملی قلم است که با حضور رئیس نهاد کتابخانهها در سالن اجتماعات انجمن قلم ایران برگزارشد:
" در بخش داستان بزرگسال به علت ضعف آثار در این حوزه، اثری برگزیده و تقدیر نشد" و در بخشهای دیگر جوایز برگزیدگان و تقدیر شدگان اهدا گردید... "
در بیانیه این جشنواره و " سخن آخر"شان آمده است:
" بر این باوریم که زمینه نظریهپردازی در ادبیات متعهد منتج از انقلاب اسلامی، موضوع مهمی است که از سوی صاحبنظران این عرصه، بایستی توجه بیشتری به آن شود... ادبیات متعهد و آرمانی موضوع مهمی است که امروزه بایستی به آن توجه نمود تا حرکتدهنده نسلها برای حل معضلات خود و نیل آنها به اهدافی مبتنی بر ارزشها باشد. آرمانگرایی در ادبیات متعهد باید زمینهای مناسب برای حرکت به جلوی نسلها را فراهم کند و برای نیل به این مقصود، رسیدگی به وضعیت معیشت و کاهش دغدغه نویسندگان و شاعرانی که محصول انقلاب اسلامی هستند، از اهمیت زیادی برخوردار است.... در پایان، از مسئولان محترم نهاد کتابخانههای عمومی کشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در این مسیر همراه ما بودند، سپاسگزاریم و... " (۱۲)
ادامه دارد
****
توضیح و منابع:
توضیح: در بخش نخست این مقاله، خواننده به مقالۀ "کانون نویسندگان ورویارویی بادولت ها"، نوشته اسماعیل نوری علاء رجوع داده شد، این مقاله را به طورکامل میتوانید درسایت پویشگران، اسماعیل نوری علاء- گاهشمارادبی / فرهنگی دهه چهل، در دو لینک زیر بخوانید:
http://www.puyeshgaraan.com/ES.Articles/Kaanun-va-dowlat-haa-jpegs/Kaanun-va-dowlat-haa.htm
http://www.puyeshgaraan.com/ES.Articles/Royaa%27i%20and%20Kaanun.htm
۱- موسوی گرما رودی، تارنمای جام جم، ۱۶ مهر ماه ۱۳۸۶
۲- کیهان هوایی، سال ۱۳۶۹ / منبع شماره ۶
۳- گزارش پارسینه ۲۸ ابان ۹۱، متن نامه گرمارودی (نامه مورخه ۱۵ اسفند سال ۱۳۶۵) و پاسخ خمینی به وی (به نقل از صحیفه نور)
۴- کیهان هوایی، شماره ۹۳۰، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۰
۵- بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران جلد ۳
۶- منبع شماره ۲
۷- هفته نامه جبهه، شماره ۴، ۲۱ فروردین ۱۳۷۸/ ماهنامه سوره اسفند ۱۳۶۹ و دی ماه ۱۳۷۰
۸- ر. ک به تارنمای " پن بین الملل" و یا جلد ۴ از مجموعه ی" بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران"، مسعود نقره کار، انتشارات باران، ۲۰۰۲
۹- منبع شماره ۲
۱۰- رو نمایی ازتارنمای کتاب نیوز، مهر ماه ۱۳۸۶
/ اطلاعات ۱۷ مهر ۱۳۸۶ ۱۱- محمد رضا سرشار، اتاقی برای یک انجمن، کتاب نیور، مهر ماه ۱۳۸۶
۱۲- تارنمای خانه انجمن قلم ایران