آیدا قجر - ایران وایر
بیست و یک شهریور، پس از واکنش هایی که درباره ابتلای علیرضا رجایی به سرطان در زندان مطرح شد، عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر ساکن ایران یک نکته تکان دهنده را برملا ساخت. او در کانال تلگرامی اش نوشت سال ۸۰ درگیر یک غده مشکوک به تومور بوده ولی با مقاومت سعید مرتضوی از روند پیگیری و درمان او جلوگیری شده است. عمادالدین باقی اما مقصر اصلی را محسنی اژه ای می دانست: « رئيس زندان چند بار خطاب به شخص آقای محسنی اژه ای، رئيس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت نامه نوشته و به اورژانسی بودن اعزام و خطر آن غده مشکوک، اشاره کرده ولی با اعزام مخالفت شده است. ظاهرا مخالفت کننده می دانست و شادمان بود از اینکه با تاخیر انجام شده، بحران غده مشکوک به مرز لاعلاج برسد و آن خبیث به دست تومور بمیرد و به لطف الهی از شر او آسوده شوند.»
این روایت کوتاه نشان می داد کوتاهی عمدی در رسیدگی به وضعیت زندانیان بیمار و مرگ هدایت شده آنها، سابقه ای طولانی دارد. سال ۱۳۹۳ مرکز حامیان حقوق بشر در گزارش مفصلی به اسامی و شرایط مرگ زندانیانی اشاره کرده بود که طی دو دهه اخیر جان خود را در زندان از دست دادهاند؛ برخی بر اثر عدم رسیدگی پزشکی و برخی به علت ضرب و شتم مسوولان زندان.
در چهارسال گذشته نیز اگرچه حسن روحانی پس از روی کار آمدن از تدوین منشور حقوق شهروندی خبر داد و در متن آن نیز به حوزه زندانیان توجه کرد ولی او نه زورش می رسید و نه قوه قضاییه به این منشور توجه داشت. در ماده ۶۴ این منشور آمده بازداشتشدگان، محکومان و زندانیان حق دارند که از مراقبتهای بهداشتی و درمانی برخوردار باشند اما طی سالهای اخیر نه تنها به این موارد عمل نشده، بلکه در روی همان پاشنه می چرخد.
از جمله زندانیانی که در دوران زندان به بیماری مبتلا شد، علیرضا رجایی بود که خبر جراحی و سلامت جسمانی او هنوز هم در رسانهها مطرح است. رجایی مدتی پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم زندانی و به سرطان سینوس مبتلا شد. اما مسوولان بند ۳۵۰ سپاه از اعزام او به بیرون از زندان برای معالجه، خودداری کردند. تا در نهایت، شهریور ماه سال جاری پزشکان برای جلوگیری از پیشرفت بیماری او ناچار شدند بخشهایی از فک فوقانی و عضلات صورت و همچنین چشم راست این روزنامهنگار را تخلیه کنند.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر یکی دیگر از زندانیانی است که در حبس به بیماری آمبولی و فلج جسمانی مبتلا شد و مسوولان زندان مدتها از ارایه خدمات پزشکی و داروهای او خودداری میکردند. پزشکان تاکید داشتند که شرایط جسمانی او برای تحمل زندان مناسب نیست. همسر او، تقی رحمانی بارها عنوان کرده این نوع برخورد، ناقصسازی فعالان حقوق بشر است.
علیرضا گلیپور، کارمند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بود که در سال ۱۳۹۱ توسط وزارت اطلاعات دستگیر و تیرماه ۱۳۹۴ به اتهام «جاسوسی»، «توهین به رهبری» و «هواداری از سازمان مجاهدین خلق» مجرم شناخته شد. قاضی صلواتی او را به ۳۹ سال زندان محکوم کرد. او که در اعتراض به رفتارهای قوه قضاییه و نهادهای امنیتی دست به اعتصاب غذا زد حالا دچار خونریزی کلیه شده و نمیتواند داروهایش را مصرف کند. این در حالیست که برای او طول درمان و عدم تحمل حبس در نظر گرفتهاند اما مقامات قضایی حاضر به آزاد کردن او نیستند. او همچنین به سرطان روده دچار شده است.
سهیل عربی، وبلاگنویسی است که به اتهام «اهانت به مقدسات» ابتدا به اعدام محکوم شد و بعدتر این حکم به حبس ابد تغییر کرد. او در آبان ماه ۱۳۹۲ توسط سپاه پاسداران بازداشت شد. او هم نزدیک به دو ماه گذشته اعتصاب غذای خود را آغاز کرد و حالا به چسبندگی روده، زخم معده و میگرن مبتلا شده است. سهیل عربی در حال حاضر در بند ۸ زندان اوین به سر میبرد.
آرش صادقی، فعال دانشجویی و حقوق بشر است که به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی»، «توهین به رهبری» و «تشکیل گروههای غیرقانونی» به ۱۹ سال حبس محکوم شد. او در پی چندین بار اعتصاب غذا به جسبندگی روده، زخم معده، آسم، کولیت روده، ناراحتی کبد و کلیه و عدم توانایی در غذا خوردن مبتلا شده است.
یوسف عمادی، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی است که در مهر ماه ۱۳۹۲ دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. قاضی مقیسه او را به اتهام فعالیت «غیرمجاز» هنری و «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» در سال ۱۳۹۴ به ۶ سال زندان محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به سه سال زندان تعزیری و سه سال حبس تعلیقی کاهش یافت. او که هماکنون در بند هفت زندان اوین به سر میبرد، به بیماری روده مبتلا شده است.
سعید شیرزاد، عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و همچنین فعال سیاسی است که آخرین بار در سال ۱۳۹۳ بازداشت شد. قاضی صلواتی پس از ۱۵ ماه بازداشت، در سال ۱۳۹۴ او را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد. شیرزاد که در سالن ۱۰ زندان رجاییشهر به سر میبرد اعتصاب غذا کرد و حالا به بیماری روده و زخم معده مبتلا شده و ستون فقراتش آسیب دیده است.
آتنا دائمی، فعال حقوق بشر و کودکان هماکنون در بند زنان زندان اوین به سر میبرد. دائمی در اسفند ۱۳۹۳ در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و اختفای ادله جرم» به ۱۴ سال زندان محکوم شد اما دادگاه تجدیدنظر حکم او را به ۷ سال زندان تقلیل داد. او هم دست به اعتصاب غذا زد و حالا به بیماری صفرا و سنگ کلیه مبتلا شده است.
در میان دراویش گنابادی هم تعدادی از آنها در اثر زندان به بیماری مبتلا شدند. حمیدرضا مرادی در سال ۱۳۹۱ به اتهامهای «نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» به ده سال و ۶ ماه حبس محکوم شد. اما در این مدت به بیماری قلبی، عروقی و اختلال در حرکت پا مبتلا شده است. مصطفی دانشجو دیگر درویش زندانی است که وقتی در زندان به سر میبرد به بیماری ریوی و قلبی عروقی مبتلا شد. افشین کرمپور، درویش دیگری است که اگرچه دچار آسیب نخاعی بود اما شرایط انفرادی باعث شده است که الان فقط به کمک عصا بتواند حرکت کند. امیر اسلامی هم از دراویش گنابادی است که در اثر زندان به بیماری قلبی و عروقی مبتلا شده است. زندان برای رضا انتصاری هم بیماری قلبی به جای گذاشت. محمدعلی شمشیرزن که در حال حاضر در زندان به سر میبرد نیز به بیماری قلبی و عروقی دچار است. اما دستگاه قضایی در اقدامی بیسابقه حکم تبعید او را به حبس ابد تغییر داد.
حامد روحینژاد، از زندانیان سیاسی است که در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او به همکاری با «انجمن پادشاهی ایران» متهم شد. او در سال ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شد و بعدتر حکمش به ده سال حبس تعزیری کاهش یافت. به گفته وکیل او، خلیل بهرامیان، این زندانی به اماس شدید مبتلا است و حالت نیمهفلج دارد اما بارها مسوولان از اعزام وی به بیمارستان خودداری کرده بودند.
عبدالفتاح سلطانی، وکیل و فعال مدافع حقوق بشر از ۶ سال پیش در زندان به سر میبرد. او در سال ۱۳۹۰ به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «پذیرفتن جایزه حقوق بشر نورنبرگ آلمان»، «مصاحبه با رسانهها» و «شرکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر» به ۱۰ سال حبس و دو سال محرومیت از وکالت محکوم شد. سلطانی در اوین به بیماریهای مختلفی از جمله کولیت عصبی و نوسان فشار خون مبتلا شده است.
در آخرین نمونه هم صدیقه وسمقی، سخنگوی اولین شورای شهر تهران در پی بازگشت به ایران بازداشت و به زندان منتقل شد. او نزدیک به ۹۰ درصد بینایی خود را از دست داده اما مسوولان باز هم او را راهی زندان کردهاند. یک نمونه دیگر، محمود صالحی، فعال کارگری است که هفته گذشته برای انجام دیالیز به بیمارستان مراجعه کرده بود ولی ماموران او را بازداشت کردند و به زندان سقز بردند تا یک سال حبسش را تحمل کند.
اما از سال ۱۳۹۲، تعدادی از زندانیان هم جان خود را در زندان از دست دادند؛ زیر ضرب و شتم یا در اثر عدم رسیدگی پزشکی. به عنوان نمونه:
خبات مرادی از زندانیان کرد مرداد ماه ۱۳۹۲ در حالی در زندان جان باخت که تنها ۲۰ سال داشت. او در زندان مرکزی سنندج به خاطر نرسیدن داروی انسولین جان خود را از دست داد. او به بیماری دیابت مبتلا بود اما مسوولان زندان نسبت به این مساله بیتوجهی کردند و داروهای او را در اختیارش قرار ندادند.
شاهرخ زمانی، فعال حقوق کارگری بود. او در خرداد ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام «تبلیع علیه نظام» و «تشکیل گروه به قصد برهم زدن امنیت ملی» به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او مدت حبس را بدون حتی یک روز مرخصی گذراند و در شهریور ماه ۱۳۹۴ در زندان به علت سکته مغزی درگذشت.
آذر ماه همان سال، محمد حمادی، زندانی سیاسی اهوازی به دلیل مشابه یعنی «سکته مغزی»در زندان «شیبان» اهواز جان خود را در حالی از دست داد که ۷ سال از حکم ۱۰ سال زندان خود را میگذارند. به گفته خانواده او در بیمارستان مخفیانه بدنش را دیده بودند که آثار خفگی و طناب روی گردن و دستان او مشهود بود. او در زندان به بیماری پوستی مبتلا شده بود که به همین دلیل چندین بار مرخصی داشت.
احسانالله احسانی، از تبعههای افغانستان بود که سالها در ایران زندگی میکرد و کارت عضویت در بسیج داشت و در جنگ ایران و عراق به نفع ایران جنگیده بود. او کارت اقامت و اجازه کار داشت اما اردیبهشت ۱۳۹۵ توسط ماموران کلانتری به اتهام «سرقت» دستگیر شد. او به خانوادهاش گفته بود در بازجویی، شکنجه شده بود. او ۶ روز پس از بازداشت بدون هیچ دادگاهی در بیمارستان «فاطمه زهرا» در «مهریز» درگذشت. مسوولان بیمارستان به خانوادهاش گفته بودند «او را با سر و وضع خونین آوردند. قلبش پاره شده بود، خونریزی داخلی داشت، سرش هم تو رفتگی داشت.»
علیرضا رضایی، دیگر تبعه افغانستانی بود که در شهریور ماه ۱۳۹۴ در دوران بازداشت جان باخت. او در حال خروج غیرقانونی از مرز ترکیه بازداشت شد و چند ساعت بعد، در بازداشتگاه درگذشت. حال جسمانی او پس از بازداشت رو به وخامت نهاده بود اما ماموران او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. او پیش از رسیدن به بازداشتگاه در اثر این ضرب و شتم از حال رفت و نهایتا ضربان قلبش متوقف شد.
قصه مرگ ایمان رشیدییگانه اما بعد دیگری از روند قضایی پروندهها در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است. او در اسفند ماه ۱۳۹۴ بر اثر اعترافات شخص دیگری بازداشت شد. اما در دادگاه و در حضور فرد معترف مشخص شد که متهم اصلی فرد دیگری است و تشابه اسمی به وجود آمده بود اما قاضی این مساله را نپذیرفت. او که از وضعیت روحی مناسبی برخوردار نبود در زندان اقدام به خودکشی کرد و پس از مداوا در بیمارستان، علیرغم توصیه پزشکان به زندان برگردانده شد. قاضی پرونده در پاسخ به تقاضای عدم تحمل زندان از سوی وکیل، گفته بود حتی اگر این زندانی در زندان بمیرد هم با چنین درخواستی موافقت نخواهد کرد. ایمان رشیدییگانه در پی عدم رسیدگی مناسب پزشکی و انتقادل دیگرهنگام به بیمارستان در خرداد ماه ۱۳۹۵ جان باخت.