محسنی اژه ای اخیر گفته است:
«محمود احمدی نژاد لاتی ست که یک مدت از چشمها افتاده بود و رنج میبرد. زبان او هرز شده است و هرچه به زبانش بیاید میگوید.»
محسنی اژه ای که اکنون به عنوان سخنگوی قوه ی قضاییه در جمهوری اسلامی ایفای نقش می کند، خود از آدمکشان سرشناس این حکومت است. او همان کسی ست که در کسوت رییس دادگاه ویژه روحانیت، در جلسه هفتگی هیات نظارت بر مطبوعات با عیسی سحرخیز نماینده مدیران مطبوعات در این هیات گلاویز شد و اقدام به پرتاب قندان به سوی او و سپس گاز گرفتن شانه چپ او کرد. به عبارتی کسی امروز به احمدی نژاد «لات از چشم افتاده» می گوید که خود یکی از «گُنده لات»های سرشناس حکومت است.
بسیاری از مردم ایران، و نویسندگان منتقد حکومت، حتی پیش از انتخاب احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، خطر روی کار آمدن این «موجود» را تشخیص دادند و نهایت تلاش شان کردند تا حداقل این بختک بر سر ایران نیفتد که افتاد و در چهار سال اول ریاست جمهوری اش، آبرو و حیثیت برای ایران و حتی جمهوری اسلامی باقی نگذاشت.
در انتخابات بعدی ریاست جمهوری، مردم با حضور گسترده در انتخابات، و دادن رای به مهندس موسوی بار دیگر تلاش کردند تا این آدم «لات» و به باور ما «روانی» را از جایگاه ریاست جمهوری به زیر بکشند، که این بار خامنه ای، شخصا وارد عمل شد و دستور سرکوب مردم و ابقای احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور را صادر کرد.
در این سرکوب وحشیانه، خون تعداد زیادی از مردم بر زمین ریخته شد و فجایعی مانند فاجعه ی کهریزک به وقوع پیوست. خامنه ای که این بار سنبه ی مردم را پر زور دیده بود، برای اثبات این که در جمهوری اسلامی، فقط حرف اوست که اعتبار دارد، در سخنرانی اش رسما و علنا خطاب به دوست پنجاه ساله اش هاشمی رفسنجانی گفت که نظر احمدی نژاد، به نظر او نزدیک تر است و به این طریق هاشمی رفسنجانی را هم جزو مغضوبین قرار داد و نیمچه قدرتی هم که در اختیار یار دیرینه اش بود از او گرفت و او را دچار مرگی رقت بار کرد.
رهبران جنبش سبز، به خاطر رو در رو شدن با خامنه ای و بیان این واقعیت که در انتخابات تقلب شده و آرای مردم به نفع احمدی نژاد ثبت شده به حصر و حبس افتادند و از سال ۸۸ تا امروز همچنان در اسارت به سر می برند.
اما احمدی نژاد که اندک اندک مالیخولیای ارتباط با «امام زمان» تمام ذهن او را پر کرده بود، شروع به شلنگ تخته انداختن و «عبور از ولایت خامنه ای» کرد و شد آن چه که نباید می شد:
احمدی نژاد از چشم «ولی» افتاد، و چون از چشم ولی افتاد، از چشم «نوچگان ولی» هم افتاد؛ نوچگانی که جز سمعا و طاعتا گفتن و اطاعت کورکورانه از خامنه ای کار دیگری بلد نبودند و نیستند.
حالا دوران «کی بود کی بود من نبودم» آغاز شده و نوچگان به هنگام مطرح شدن موضوع «احمدی نژاد» هر یک به سوراخی می خزند تا بلکه زمان، به یاری شان برسد و مردم فراموش کنند که همین ها بودند که «معجزه ی هزاره ی سوم» را به ایران تحمیل کردند.
مصباح یزدی که یکی از «قربان صدقه روندگان» احمدی نژاد بود در گفت و گو با خبرنگار خبر آنلاین گفته است:
«امروز احمدی نژاد را تایید نمی کنم!»
آقایان به همین سادگی می خواهند از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنند حال آن که مسوول مستقیم فاجعه ی هشت ساله ی احمدی نژاد شخص خودشان هستند.
اکنون سخن اینجاست که:
اولا خامنه ای که رسما و علنا گفت که نظر احمدی نژاد به نظر او نزدیک تر است آیا مسوولیت هشت سال نشاندن این آدم «لات» بر مسند قوه ی مجریه را قبول می کند یا خیر؟
ثانیا خامنه ای که به خاطر این «لات از چشم افتاده»، موسوی و کروبی و رهنورد را به حبس و حصر انداخته آیا دستور آزادی آن ها را صادر می کند یا خیر؟
این سه نفر به جرم این که در مقابل احمدی نژاد ایستادند و او را خطری برای «جمهوری اسلامی»ِ بنیان نهاده شده توسط خمینی معرفی کردند به حبس افتادند. اکنون که این موضوع ثابت شده و احمدی نژاد از معجزه ی هزاره ی سوم به یک لات از چشم افتاده تنزل مقام یافته، دیگر نگهداشتن این سه نفر در حبس موضوعیت ندارد و جا دارد خامنه ای به خاطر ظلمی که بر آن ها رفته، از آن ها عذرخواهی کند و حلالیت بطلبد.
اگر این کار صورت نگیرد، در حبس نگه داشتن این سه نفر مصداق عمل بچه پر رو ها خواهد بود؛ بچه پر روهایی که وقتی می بینند خطا می کنند، به جای کوتاه آمدن و عذرخواهی، یک چیز هم طلبکار می شوند.