ایران اینترنشنال، مجله آمریکایی فرانت پیج در شماره امروز خود سهشنبه ۱۹ دی ماه ضمن انتقاد از «چهل سال سیاستهای احمقانه، بیتفاوتی، طمعورزی، سازشکاری و مماشات کشورهای غربی در مقابل حکومت جمهوری اسلامی» میگوید انقلاب اسلامی یک حرکت جهادگرایانه بود که به اشتباه پیام آور آزادی و دموکراسی خوانده شده بود.
در این مقاله آمده است: «روحانیون ایران بار دیگر در مورد سرکوب تظاهرات مردم کشور بر علیه حکومت مذهبی که هفته پیش آغاز شده بود به لافزنی پرداختهاند. تغییر رژیم از درون، هنوز یک امید واهی بهنظر میرسد زیرا پلیس و نیروهای امنیتی رژیم مانند گذشته همه توان نظامی و سرکوبگر خود را علیه اوجگیری اعتراضات بهکار گرفتهاند. بهنظر میرسد سوزاندن کارتهای شناسایی و قبضهای آب و برق برای ایرانیانی که 'جامعه جهانی' ناظر پایمال شدن حقوق بشر آنها است،تنها راه باقی مانده باشد.
سیاستهای کاملاً نابخردانه، بیتفاوتی، مماشات و طمعورزی غرب در مقابل بزرگترین جریان جهادگرایانه عصر نوین، دستهای افراد گناهکار بسیاری را به خون بیگناهان آغشته کرده است که امروز باید پاسخگوی آن باشند.
برای شروع، از جیمی کارتر و وزارت خارجه کوتهفکر ما میتوان نام برد. گروه مشاوران وزارت خارجه کارتر، بهطور کامل تعبیری اشتباه از انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران داشتند. مسئولان وزارت خارجه ما که در افکار فسیلزده مقاومتهای ضداستعماری و استقلالخواهی ناسیونالیستها و دفاع از حقوق بشر غرق بودند از ماهیت شدیداً مذهبی و ارتجاعی مقاومت در مقابل شاه غافل ماندند. طبقه روحانیون و پدرخوانده سیاسی آنها آیتالله خمینی تنها بر مبنای نفرت آنها از مدرنیته و اصلاحات اجتماعی دوران شاه و پدرش در مورد امور مذهبی، آزادی زنان، توسعه فرهنگی و آموزشی، حقوق ادیان و اقلیتهای مختلف و همه آن قوانین مربوط به توسعه اقتصادی و اجتماعی که خمینی آنها را ' لغو قوانین شریعت اسلامی' میخواند نشأت میگرفتند. آنها نسبت به از دست دادن قدرت روحانیون در امور اجتماعی، خصوصی و سیاسی ملت ایران نگران بودند.
انقلاب اسلامی درحقیقت جهادی مذهبی بر علیه همه آن سیاستهای مدرنیزه کردن جامعه ایرانی بود که از دید روحانیون به ' آلوده' کردن دستورات مذهبی میانجامید که از سوی کافران غربی برای کشور نسخهپیچی شده بود. اندکی آگاهی نسبت به تاریخ اسلام هم میتوانست برای کارشناسان سیاسی ما آشکار کند که این تضادهای خشن در سراسر تاریخ اسلام بر علیه هرگونه نفوذ فرهنگی غرب مسیحی به تولید افراطیونی از خوارج قرن هفتم گرفته تا وهابیهای قرن ۱۸ و اخوانالمسلمین و القاعده و داعش امروزی خواهد انجامید.
ما تصور میکردیم که پس از انقلاب علیه شاه، لیبرالها و چپگرایان و تکنوکراتها بر مصدر امور مینشینند و در ساختاری دموکراتیک، همانند غرب با جامعه جهانی بر مبنای منافع مشترک و احترام متقابل همسو خواهند شد. اما همانطور که خمینی گفته بود، « اسلام دین ریختن خون کافران است و شمشیر آن بر علیه فتنهگران بهکار گرفته میشود». او شروع این رسالت برای خود را با گروگانگیری در سفارت آمریکا آغاز کرد و به صدور انقلاب خود همت گماشت.
به دنبال آن در حمله به مقر سربازان آمریکایی در بیروت ۲۴۱ تفنگدار آمریکایی را بهقتل رساندند. در دوران ریگان هم مسئولان ما با کیک و انجیل به دیدار رهبران ایران رفتند.
توافق هستهای فاجعهآمیز دوران اوباما هم برای باز کردن دست سرمایهگزاران پولپرست آمریکا و اروپا برای ورود به بازارهای پرسود ایران هرگونه مکانیزم آوردن فشار بر روحانیون حاکم را پایان داد.
اکنون ما با یک سیاست خارجی جدید در مقابل ایران روبرو هستیم که در انتظار نشسته است. حرفهای زیادی در پشتیبانی از اعتراضات اخیر مردم ایران زده میشود، اما کمتر محتوای عملی و کمک به مخالفان این رژیم در آنها دیده میشود.
بدون رساندن این کمک و فشار بر مذهبیون حاکم بر ایران، استبداد و فساد آنها و بحران اقتصادی و بیثباتی منطقه بهپیش خواهد رفت و بدتر هم خواهد شد.
آنطور که آدام اسمیت گفته است: «حتی رژیمی بههم ریخته، قدرت نابودگری بیش از خود را نیز دارد. حکومت رایش سوم در آلمان نازی تنها ۱۲ سال بر سر قدرت بود، اما جان ۵۰ میلیون نفر را گرفت. آیا ما میخواهیم در انتظار تبدیل ایران به یک کره شمالی دیگر بمانیم؟»