شهرام رفیع زاده - ایران وایر
حجت الاسلام «غلامرضا حسنی» سال ها نمایندگی ولی فقیه در استان آذربایجان غربی را برعهده داشت و امام جمعه ارومیه بود. او از روحانیانی است که باوجود نقش گسترده اش در سرکوب جریان درگیری های پس از انقلاب و هواداران آیت الله «سیدمحمدکاظم شریعتمداری»، نامش در دوره اصلاحات به خاطر سخنرانی های گاه طنزآمیزش به نامی شناخته شده در ایران بدل شد.
پشت این نام اما ماجرای اعدام «رشید حسنی»، پسر ارشد او به اتهام عضویت در «سازمان چریک های فدایی خلق» قرار دارد.
در خاطرات حجت الاسلام حسنی که از سوی «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» منتشر شده، او روایتی از اعدام پسرش نقل کرده است: «پسر بزرگم رشید، با رژیم شاه سخت مبارزه میكرد. دوران ستمشاهی كه در دانشگاه تهران تحصیل مینمود، یكی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا میآمد، در برگزاری هر چه باشكوه تر مراسم نماز جمعه "بزرگآباد" تلاش میكرد و در فعالیتهای جنبی آن، از قبیل بیلزنی در باغات، شخم زدن، كمك به فقرا و مستمندان میكوشید. او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فداییان خلق پیوست و از سران آنها شد؛ به طوری كه مسؤولیت شاخه آذربایجان غربی بر عهده او بود.»
حجت الاسلام حسنی گفته بود:«خیلی با او صحبت كردم تا در راهش تجدید نظر كند ولی نكرد. در همان زمان انشعابی در میان اعضای این گروه پدید آمد و به دو گروه اقلیت و اكثریت منشعب شدند و اقلیتها به جمع گروهكهای سیاسی محارب پیوستند و جنگ مسلحانه بر ضد حكومت اسلامی آغاز كردند. الآن یادم نیست رشید جزو كدام یك از اینها شد ولی به هر حال من احساس خطر كردم و تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم. نخست چند بار تذكر و تهدید انجام گرفت ولی فایده نكرد.»
این روحانی تندرو برای جلوگیری از فعالیت پسرش، راه دیگری را انتخاب می کند: «آن وقت نماینده مجلس]شورای اسلامی[ و در تهران بودم. یك روز رشید هم به تهران آمده بود. جایش را شناسایی كردیم. در كمیته انقلاب تهران با آیتالله مهدوی كنی تماس گرفتم و گفتم یك موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یكی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها كردم. او از بچههای كمیته ارومیه بود و الآن به تجارت مشغول است. گفتم اگر مقاومت یا فرار كرد، بزنید و نگذارید فرار كند و اگر هم تسلیم شد، دستگیر كنید و به كمیته تحویل بدهید.»
نیروهای کمیته به همراه فرستاده غلامرضا حسنی، پسرش رشید حسنی را بازداشت و پس از چند روز، او را برای محاکمه به تبریز منتقل می کنند. در جریان محاکمه، رشید حسنی به اعدام محکوم می شود.
حجت الاسلام حسنی در خاطراتش می گوید که در تبریز، در مرحله اول رشید را به دادستان وقت، حجت الاسلام «حسین موسوی تبریزی» تحویل داده بودند: «او نیز وی را به یكی از دامادهایش كه او هم قاضی بود، سپرد و حكم اعدام رشید را او صادر كرده بود.»
غلامرضا حسنی درباره چگونگی اعدام پسرش، تنها گفته است:«بلافاصله حكم اجرا گردید.»
و البته افزوده است: «حتی بعد از اعدام، جنازهاش را هم به ما تحویل ندادند.»
او ادعا کرده است: «وقتی خبر اعدام رشید را شنیدم، چون به وظیفه خود عمل كرده بودم، هیچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب با هیچ شخصی، ولو پسرم باشد، شوخی ندارم و با هیچ احدی در این مورد عقد اخوتی هم نبستهام. هنوز هم اگر یكی از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبری- خدای ناكرده- فعالیت كند، همان كاری را خواهم كرد كه با رشید كردم.»
با این حال، حسنی به صراحت به اعدام پسرش اعتراض دارد و گفته است: «حقیقت این است كه رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی را مرتكب نشده بود یا كسی را نكشته بود، تنها جرمش این بود كه گرایش شدید كمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام كسی نمیشود. حداكثر آن كه باید به حبس ابد محكوم میگردید.»
غلامرضا حسنی از صدور حکم «فله ای» قاضی پرونده پسرش انتقاد کرده و در خاطراتش گفته است: «متأسفانه قاضی پرونده همین طور فلهای حكم صادر كرده بود. من آن وقت سرم خیلی شلوغ بود و به مسایل انقلاب در ارومیه و منطقه اشتغال داشتم. از طرفی چون پسرم بود، نخواستم موضوع را دنبال كنم. گفتم شاید سبب سوءتفاهم بشود.»
امام جمعه سابق ارومیه هرگز پرونده فرزندش را ندیده است: «بعد از چند سال، خیلی دلم میخواست پرونده رشید را میدیدم و مطالعه میكردم. هرچه خواستم، امكان پذیر نشد و در اختیارم نگذاشتند. اخیرا شنیدم قاضی این پرونده شدیدا به فقر مالی و گرفتاریهای دیگر مبتلا شده است. دلم میخواهد او را پیدا میكردم و از مال و اندوختههای شرعی خودم به او كمك مینمودم.»
غلامرضا حسنی در خاطراتش نیز تاکید کرده است:«متأسفانه در اوایل پیروزی انقلاب، یك سری افراد وابسته به گروههای به ظاهر اسلامی و انقلابی در بعضی ارگانها و به خصوص در دستگاه قضایی نفوذه كرده بودند و دست به یك سری كارها و صدور احكام تند و تیزی میزدند كه هیچ ارتباطی با نظام اسلامی و شخصیتهای اصیل انقلاب نداشت.»
او گفته که در ارومیه نیز خودش گرفتار اقدامات این افراد بوده است:«اینها با صدور احكام فلهای، دردسرهای زیادی در منطقه برای ما درست كردند... تعدادی از بازاریان محترم و افراد دیگر را به جرم داشتن ثروت، به عنوان فئودال و سرمایهدار محكوم به مصادره اموال میكردند و یا بعضی افراد را به جرم وابستگی ظاهری به حزب خلق مسلمان، انواع و اقسام اتهام برایش درست میكردند و حكم اعدام برایش صادر مینمودند.»
علاوه بر رشید حسنی، روزنامه های 9 مهرماه سال 82 از خودسوزی «حمیده حسنی»، دختر امام جمعه وقت ارومیه خبر داده بودند. دلایل و چگونگی خودسوزی حمیده حسنی هرگز با جزییات در رسانه ها مطرح نشد و در هاله ای از ابهام باقی ماند.
چند سال بعد از مرگ دو آقازادۀِ غلامرضا حسنی، یکی با حکم دادگاه انقلاب و دیگری در اقدامی خودخواسته، در اسفند سال 88 سرپرست اداره میراث فرهنگی آذربایجان غربی اعلام کرد که قرار است نام غلامرضا حسنی به عنوان «میراث زنده»، به همراه اسناد و تصاویری از سوابق علمی و مبارزاتی او در «موزه ملی مشاهیر و مفاخر کشور» ثبت شود.