اعتراضات خیابانی ماههای اخیر وقتی به محلهی پاسداران کشیده شد، میشد پیش بینی کرد که سرمایه گذاری بر عوامل برونزا نه تنها نتیجه را از دسترس ما خارج میسازد که حتی ممکن است به فرسایشی و رادیکال شدن و در نتیجه جنبش سوزی در مبارزات مدنی بیانجامد. اتفاقی که ریشه در ظهور جریان تازه وارد در اپوزیسیون دارد که فهم دقیقی از هزینه-فایده کسب نکرده است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
اعتراضات دی ماه تنها یکی از صحنههای نبردی بود که سالها خردورزی اتاق فکر اپوزیسیون شناسنامه دار زمینه آن را در دلهای مردم پروراند. اما چه شد که زبانههای این آتش موقتا به تو کشید؟ چه شد که حتی کنش گری ناب دختران انقلاب، بر آمده از ۴۰ سال فریاد حق خواهی زنان، نیز تحت شعاع عمل زدگی یک عده قرار گرفت؟ اپوزیسیون برای آینده چه کند که مجددا دچار عوام زدگی در مبارزه مدنی نشود؟
اپوزیسیون اصیل راه درازی طی کرده و گردنههای پر پیچ و خمی را گذرانده تا به این پختگی و تجربه رسیده است. با نگاهی به سیر تاریخی تکامل جنبشهای مخالف جمهوری اسلامی، عنصر «آگاهی» و آگاهی بخشی به عنوان جان مایهی تمام حرکتهای موثر ۴۰ سال اخیر متبلور است. از فعالیت چهرههای راستین جبهه ملی مثل دکتر فروهرها، سنجابیها، برومندها و... که به نخستین کنشهای موثر در برابر استبداد سیاه در دهه ۶۰ از جمله علیه لایحهی قصاص و قانون حجاب اجباری منجر شد تا جنبش دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸ و هر سال پس از آن سالگرد کوی دانشگاه و در دهه اخیر نیز جنبش ۸۸ و اعتراضات کارگری و نقطه اوج آن دختران خیابان انقلاب که همه در یک نقطه مشترکند و آن هم عنصر آگاهی در مبارزه است.
اما در سالهای اخیر نوع جدیدی از فعالیت گروههای بی ریشه در میان اپوزیسیون خودنمایی میکند. این نوع فعالیتها اگرچه از سوی بزرگان و اهل تفکر اپوزیسیون هیچ گاه یاری نشده اما باید گفت متاسفانه به همین اندازه هم نادیده انگاشته شده که موجب خسارات زیادی نیز داشته که اگر دیده میشدند و اهمیت مییافتند چه بسا هزینههای آن قابل کنترل میگردید.
این رفتارها عموما بدون پشتوانه فکری خاص و با فرصت طلبی رسانهای رخ نمایاند و میتوان گفت قوره نخورده مویز شدند. از اهورا خالقی یزدی در سال ۲۰۰۵ به عنوان اولین موارد ظهور این جریان که راهش را از اپوزیسیون راستین جدا کرد و مرامش به نام هخاییسم شهرت یافت تا دست پرورده هخا یعنی سعید شمیرانی و جدیدا سید محمد حسینی که با پشت پرده مذهب تصوف و به نام ری استارت شهرت یافت و حتی روح الله زم که آمد نیوز را تاسیس کرد همگی با یک کلید واژه فعالیت خود را توجیه میکنند؛ «عمل گرایی».
آنها این ایراد را به اپوزیسیون گرفتند که اهل عمل نیست. تاسف آور آنکه این ادعا از سوی مجامع عقلا و محافل اندیشه گران اپوزیسیون نیز مورد بررسی قرار نگرفت و همین امر بر توهمشان افزود. این اتفاق سبب شد عدهای نتوانند تفاوت میان عملگرایی جنبش سوز را با عملگرایی راستین جنبش ساز تمیز دهند.
به مدد رسانه و اینترنت، عملگرایی جنبش سوز اکنون خواسته یا ناخواسته بر اثر کم کاری مرکز فکر اپوزیسیون صاحب پایگاه و جایگاه در افکار عمومی و کانون توجهات شده است و میبینیم که چطور دستاورد سالها خردگرایی به سبد جمهوری اسلامی ریخته میشود.
بدون شک در افول اعتراضات خیابانی همانقدر که سرکوب رژیم نقش داشت بی گدار به آب زدن اپوزیسیون بی بته نیز تاثیر گذار بوده است. باید دانست که سرمایهی اجتماعی حقیقی اپوزیسیون در داخل کشور که همانا مردم کف خیابان باشند بازیچهی شهرت طلبی چهار جوان و انتقام گیری یک آقازاده از هم پالگیهای پدرش و یا یک مجری تلویزیون از کسانی که ممنوع التصویر کردنش نیست. سالها زحمت کشیده شده تا فعالیت اپوزیسیون موجب جلب اعتماد و اعتبار مردم شود.
آری وقت آن رسیده تا سره از ناسره مشخص شود. ضروری میرسد مرز عملگرایی مثبت و جنبش ساز با عملگرایی منفی و جنبش سوز دقیقا مشخص شود. به جرات باید اعتراف نمود که در انحراف شخصیت هایی مثل هخاها و سعید شمیرانیها و حسینیها و زمها رد پای کم کاری بزرگان اپوزیسیون دیده میشود. باید پرسید چگونه میشد دستاورد نشستهای پراگ۲۰۱۲، استکهلم۲۰۱۳، فلورانس۲۰۱۴، برلین۲۰۱۶ و لس آنجلس ۲۰۱۷ تبدیل به عملگرایی جنبش ساز و نه تخریب گر کرد؟
بهر حال آنچه روی داده این است که جنبش اپوزیسیون جمهوری اسلامی در مسیر تحقق دموکراسی سکولار سینوسی عمل کرده، گهی تند و گهی خسته و مداومت که کلید پیروزی نهایی است را فراموش کرد. این شد که آرمانهای اپوزیسیون در سطح شعار ماند و آفت این شعار زدگی، عملگرایی منحط و جنبش سوز است که با ظهور ری استارت و آمد نیوز اکنون به اوج خود رسیده است.