Saturday, Apr 28, 2018

صفحه نخست » بیگانه نه ای...ویدا فرهودی

Vida_Farhoudi.jpg(چند رباعی)

بیگانه نه ای تو اهل دنیای منی

بر هستی لـُخت من چنان پیرهنی

افسوس ندانَمت که کی می گذری

چون باد مسافری، اگر هم وطنی

***

گهگاه تورا به راه خود می بینم

بی آه و درنگ غنچه ه ای می چینم

زان غنچه ولی چوبوی غم می آید

اشک است بدان ، تمامی ِ تسکینم

***

می پرسم و پاسخی نیست در این وقت نیاز

چون رسم زمان نبوده جز سوز و گداز

آن جا تو به سوی راه خود می نگری

آین سوی منم به فکر حل کردن راز

***

یادت نرود نویدِ آن روز غرور

رفتن به نهایتی فرا سوی شعور

یادت نرود که خنده پاییز نداشت

سرمای زمان ز ما نمی کرد عبور

***

یادت نرود بهارمان حنجره داشت

در لحظه بسی کلام شورنده نگاشت

وقتی که درفش عشق به خون رنگین شد

هر پنجره را به گفتن عشق گماشت

***

ویدا فرهودی

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy