یک کوچهی خلوت
یک کوچهی بیانتها، با اندکی باران
یک کوچهی با حوصله، ما را فراخواندهست.
برخیز وُ چتر ِ روشنت را - شادمان - بردار!
شاید که از فردای ِ فروردین، سخن گفتیم.
یا شاید از اردیبهشت ِ "رشت"
با رستخیز ِ آن چمن، گفتیم.
تا جان ِ ما اینگونه، سرزندهست
آن کوچه، فرخندهست.