دویچه وله - آمارهای پزشکی قانونی استان تهران میگوید در هر دقیقه یک نزاع در این شهر رخ میدهد. این تنها مربوط به دعواهایی است که به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود. آیا جامعه ایران، جامعهای خشمگین و در حال انفجار است؟
ضرب و شتم سبعانه یک دختر به خاطر نوع لباس پوشیدنش توسط پلیس زن، پرت کردن یک دختر معترض به حجاب اجباری از روی سکو توسط مامور نیروی انتظامی، ضرب و شتم خونین دراویش گنابادی، ورود افراد مسلح به خانه یک مامور نیروی انتظامی و به گلوله بستن اعضای خانواده او و نمونههایی از این دست، آیا مشتی نمونه خروار خشونت در جامعه ایران هستند یا باید تصویر دیگری از ایران را هم دید: مردمی که به بهانه هر تعطیلی حتی در روزهای عزاداری عازم مراکز تفریحی میشوند، در ترافیک طاقتفرسای جادهها با موسیقی در حال پخش از خودروهایشان میرقصند و از این رقص در میان انبوده خودروهای صفکشیده در جاده، ویدیو گرفته و در فضای مجازی پخش میکنند، در پارکها و مراکز تفریحی با هر نغمهای پایکوبی میکنند و...
یک جهانگرد اروپایی که شش ماه در ایران و بیشتر در تهران زندگی کرده درباره مردم این شهر گفته بود، گویی دو گروه آدم در تهران زندگی میکنند؛ گروه اول مردمی که روزها با عصبانیت و خشم تمام رانندگی میکنند، تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند به یکدیگر راه بدهند، در صف بانک و تاکسی و وسایل نقلیه عمومی با پرخاشگری به هم میتازند و بر سر کرایه تاکسی یا نوبتشان در صف دست به یقه میشوند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
گروه دوم مردم شاد و سرخوشی که شبها به خیابان میآیند، جلوی هر اغذیهفروشی دوبله و سوبله ماشینهایشان را پارک میکنند و کنار خیابان میخورند و میآشامند و در ماشینهایشان با صدای بلند موزیک گوش میدهند. انگار نه انگار اینها همان مردمی هستند که چند ساعت پیش بر سر چند تومان کرایه اضافه یا کم، پیراهن یکدیگر را دریده بودند.
"جامعهای سرشار از خشم و در حال انفجار"
عباراتی مثل "جامعه در حال انفجار"، جامعه سرشار از خشم"، "خشونت عریان جاری در جامعه" این روزها عباراتی هستند که از سوی برخی از تحلیلگران و کارشناسان به کرات برای توصیف جامعه ایران به کار میروند.
این گروه از کارشناسان به وضوح نگرانند، ترسیدهاند، هراس دارند که این جامعه در حال انفجار به ورطه نابودی کشیده شود. اینها معتقدند جامعه ایران سرشار از یک خشم فروخورده است.
نسرین ستوده، وکیل و حقوقدان علت این خشم فروخورده در جامعه ایران را دو چیز میداند: انسداد سیاسی و فساد قضایی. او به دویچه وله میگوید وقتی مجالی برای هیچ اعتراض سیاسی نیست، این اعتراضها تلنبار شده و به صورت یک خشم فروخورده در میآید.
او اما ترجیح میدهد بیشتر در حوزه کاری خودش یعنی بخش حقوقی در این باره تحلیل کند. ستوده میگوید مهمترین اسباب آرامش در یک جامعه میتواند سیستم قضایی آن جامعه باشد که آخرین مرجعی است که فردی که حقش ضایع شده به آنجا رجوع کرده و دادخواهی میکند و عدالت و انصاف و برابری را به دست میآورد.
به عقیده این حقوقدان اما در ایران قوه قضائيه دچار بحرانی فراگیر شده، بحرانی که فقط مربوط به پروندههای سیاسی هم نیست. او میگوید: «پروندههایی که کاملا ناعادلانه به آنها رسیدگی شده و احکامی نامتناسب برای آنها صادر شده باعث شده درخواست عدالت و انصاف و برابری که جامعه در پی آن است سالیان سال بیپاسخ بماند. این عقدههای انباشته، خودش را در شکل خشم و خشونت نشان میدهد.»
حمیدرضا جلاییپور، فعال سیاسی اصلاحطلب اما نظر دیگری در این باره دارد. سال گذشته آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه اعلام کرد تنها در عرض یک سال به ۱۵ میلیون پرونده قضایی در دادگاهها رسیدگی شده است. این آمار سبب اعتراض برخی از مسئولان حکومتی نیز شد. جلاییپور اما معتقد است این میزان مراجعه به سیستم قضایی نشاندهنده اعتماد مردم به بخشی از قوه قضاییه است.
او در گفتوگو با دویچه وله البته تاکید میکند که این اعتماد به بخش سیاسی قوه قضائیه و آن بخشی که به گفته او فعالان محیط زیستی را زندانی کرده نیست.
جلاییپور میگوید خودش شخصا به دادگاهها رفته و با ۴۰ نفر که پرونده قضایی داشتهاند گفتوگو کرده است. او میگوید همه این افراد از روند رسیدگی به شکایاتشان راضی بودهاند و تنها انتقادشان طولانی بودن این روند بوده است.
این جامعهشناس نتیجه میگیرد که مردم به این بخش از قوه قضائیه اعتماد دارند و ترجیح میدهند دعاویشان را به جای استفاده از روش قدیمی "حکمیت" به سیسستم قضایی بسپارند، هرچند با پرداخت پول وکیل و صرف وقت بسیار.
"جامعه ایران جامعه خشنی نیست"
حمیدرضا جلاییپور با این پیشفرض که جامعه ایرانی جامعهای سرشار از خشم فروخورده است موافق نیست. او حتی نوع برخورد نیروی انتظامی با زنان معترض به حجاب اجباری را ناشی از صبر و تحمل زیاد حکومت ایران در برابر موضوعی میداند که به گفته او به بخشی از هویت این حکومت تبدیل شده است؛ موضوع حجاب اجباری.
این فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: «اینها [دختران خیابان انقلاب] یک تقاضایی دارند که برای حکومت ایران یک بعد هویتی دارد. چهار دهه است که برخی هویت انقلاب و جمهوری اسلامی را فقط به حجاب معطوف کردهاند. دختران خیابان انقلاب این را به چالش کشیدهاند و به نظر من این نشان میدهد هم تحمل حکومت زیاد شده هم مردم. حالا پای یکی را هم کشیدهاند، این علامت این نیست که خشونتآمیز شده، اتفاقا شما واکنشهای بعدیاش را ببینید، پلیس میگوید من پیگیری و دنبال میکنم. یا یک خانم پلیس خانم دیگری را کتک میزند، اصلا شما ببینید چقدر جامعه ما حساس شده و روی آن واکنش نشان میدهد. اینها اصلا به معنای آن نیست که ایرانیها خشن شدهاند.»
نسرین ستوده که وکیل تعدادی از دختران خیابان انقلاب است اما به این موضوع از دید دیگری نگاه کرده و میگوید: «اینقدر در جامه انسداد ایجاد شده که حتی از نیمی از جمعیت حق انتخاب پوشش گرفته میشود و معترضان به حجاب اجباری ناگهان با یک پروپاگاندای حکومتی مواجه میشوند که کارشان نوعی تشویق به فساد است در حالی که به هیچ وجه اینطور نیست و اینها به حجاب اجباری معترض بودند و با احکام سنگین روبرو شدند. این نوعی به رخ کشیدن قدرت سیاسی حکومت در قالب قضایی است که میتواند یکی از بزرگترین اشتباهات یک حکومت باشد.»
آنچه که این روزها در فضای مجازی دست به دست میشود، تصویری از چهرههای متفاوت و گاه متضاد جامعه ایران است؛ هم مردم رقصنده در میان انبوه خودروهای متوقف شده در ترافیک جادهها و هم زنی که خشم چهل سالهاش از نداشتن حق طبیعی انتخاب پوشش را جلوی دوربین فریاد میزد، هردو تصویر متعلق به همین جامعه هستند؛ جامعهای در حال انفجار یا در حال گذار.