در آستانه نهمین سالگرد تظاهرات تاریخی ۲۵ خرداد از نقد آشکار بزرگان اصلاح طلب چون خاتمی و تاج زاده که چون آب در هاون کوبیدن است به نقد دوستان خود رسیدهام که امضایشان پای نامهای تحت عنوان "اصلاح اصلاحات" خطاب به خاتمی است. اگر پیشتر، این دوستان جان به تعبیر محمد صالح علا را، با خود در مسیر مبارزه برای استقرار دموکراسی میدیدم و اختلافات را ناشی از تفاوت سلیقه و به قول فوتبال دو ستان تفاوت در تکنیک و تاکتیک میدانستم با خواندن نامه آنها خطاب به خاتمی، دریافتهام که آنها و ما که صدای رسای ملت را در تظاهرات فراگیر دی ماه ۹۶ به گوش جان شنیدهایم و شعار اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا ملکه ذهنمان شده و از آن پس تلاشمان را برای آرمان ایرانی آزاد و آباد با حاکمیتی سکولار دموکرات، فارغ از شکل آن دو چندان کردهایم در دو مسیر متفاوت قرار گرفتهایم و خواستههایمان متفاوت شده است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
شوربختانه مسیری که مهدیه، ضیا و دیگر امضا کنندگان نامه به خاتمی در پیش گرفتهاند علی رغم اراده آنان به ثبات سفره انقلاب، جولان ژنهای خوب، ادامه اختلاسها و تبعیضهای قانونی فعلی و خروج بیشتر سرمایه مادی و انسانی از کشور میانجامد. مشکل بنیادی نامه دو ستان به خاتمی این است که نه نگاهی به کارنامه گذشته اصلاحات کردهاند و مطالبات تحقق نیافته و وعدههای سر خرمن را شمارش کردهاند و نه روشن کردهاند که تغییر در شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان چه مشکلی را در پیشبرد اصلاحات و تحقق مطالباتی که مردم دارند مرتفع میکند؟
اگر این دو ستان دلخوری هایی از نحوه چینش شورای سیاست گذاری دارند و بر این باورند که خروجی شورا سهم آنان از سفره انقلاب را به شکل مناسب پرداخت نمیکند و نسبتهای خونی بر نسبتهای سیاسی و سانترالیسم بر به رسمیت شناختن دیگران پیشی گرفته است نیازی به نامه نگاری علنی نیست. اینها را میتوانند در جلسات خصوصی خود با خاتمی طر ح کنند و با روحیهای که از ایشان سراغ دارم حتما جواب خواهند گرفت اما اگر احساس میکنند این نامه نگاریها به مثابه دم مسیحایی است که جنبش مرده اصلاحات را زنده می- کند و پیاده نظامهای نا امید از اصلاح طلبان که امروز سرداران و سربازان فهیم لشگر بی شمار براندازان هستند را دوباره پای در رکاب سید خندان برای نجات نظام میکند، سخت در اشتباهند.
با عرض پوزش باید بی پرده بگویم این دو ستان چون هم میهنان ارزشی ما در تو هماند و بیرون آوردن آنها از توهم کاری است بس بزرگ که از این کوچکترین برنمی آید. آنان که ترند شدن هشتگ تغیر رژیم در توئیتر را میبینند و از توهم بیرون نمیآیند با آمدن صاحبان این هشتگها به خیابان چون دی ماه گذشته از توهم بیرون خواهند آمد. اما آن روز، نه روز خروج از توهم که روز سخت پاسخگویی است.
دوستان من به جای آنکه با شلتاق پرسشهای بنیادین در خصوص آینده ایران و ابر بحرانهایی که کشور با آن رو به روست با خاتمی مواجِهه کنند، درگیر مسائلی به غایت حاشیهای شدهاند. باید از ایشان میخواستند همان قدر که"تکرار کردن"برای آمدن مردم پای "صندوقهای رای" برایش مهم بود"پیگیری" مسائل دیگر مردم و مملکت نیز مهم باشد: مسائل بنیادی چون دور باطل موجود در ساختار قانون اساسی، اصل ۱۱۰، دامنه نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، چرایی کاسبی رئیس جمهورِ در کنف حمایت اصلاح طلبان با شعار رفع حصر در هر دو دوره، کشته شدن افراد در زندانها، بازداشت معلمان و کارگران، بیکاری گسترده و تحقیر آمیز فارغ التحصیلان دانشگاهها، بیکاری فراکسیون به اصطلاح امید در مجلس، غارت سپردههای مردم، چنبره نظامیان بر اقتصاد و سیاست خارجی و....
دو ستان جوان من به جای آنکه از برنامه عملی اصلاح طلبان برای اصلاح ساختار قدرت و برنامه آنان برای بحران حتمی جانشینی، از خاتمی پرسش کنند و راهکار عملی آنان برای کوتاه کردن دست مافیای نظامی امنیتی در اقتصاد و سیاست خارجی را بجویند و پیشنهادات عملیاتی آنها برای جلوگیری از ورود شعبان جعفریها به مجلس و سایر مراکز قدرت و نهادهای فرهنگی و آموزشی را با عقل، منطق و امکانات سیاسی و قانونی اصلاح طلبان خارج از گزارههای بد و خوب و زشت و زیبا سنجش کنند، در گیر مسائل حاشیهای در خصوص شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان شدهاند که مثلا برای جلوگیری از ریاست جمهوری سردار عارف، محمد رضا عارف گزینه بعدی ریاست جمهوری نباشد و جهانگیری باشد یا هر ایکس دیگری... حکایت این دوستان جوان من حکایت همان آدمی است که دکمهای نزد خیاط برد و گفت برایش کت بدوز...
ملتی که به سودای آزادی سیاسی خام رو حانیت شد و عکس امام در ماه دید و خاک بر سر کرد را اصلاح طلبان ۲۱ سال است سر میدوانند تا زنان را به ورزشگاهی ببرند که ۴۰ سال پیش از آن آزادانه و با حجاب اختیاری میرفتند... زیاده عرضی نیست.