جنبش و مبارزات خیابانی مردم ایران اوج تازهای گرفته است. بزرگترین تفاوت این دور از مبارزات کنار گذاشته شدن اصلاحطلبان حاشیۀ نظام اسلامی از رأس و رهبری پیکار مردمیست. پیکاری که کل نظام اسلامی، فلسفه و فرهنگ آن را هدف و ستونهایی را که این نظام بر آن تکیه دارد مورد حمله قرار داده است: دزدی، فساد و غارت کشور، ایذا، آزار و سرکوب دائمی مردم و لگدمال کردن آزادی و از میان بردن امنیت آنان در داخل، و سیاست تنشآفرین و ستیزهجویانه در بیرون مرزها و قربانی کردن منافع و مصالح کشور در راه هدفهای ایدئولوژیک اسلامگرایانه خود که هیچ ربطی نه به آن منافع و نه به این مصالح دارد. اصلاحطلبان رنگارنگ هر بار که به اقتضای ماندن در قدرت به نیروی مردم نیاز داشتند، در هر یک از این زمینهها وعدههای بزرگی به ملت ایران دادند، اما از عهده و از وفای به پیمان برنیامدند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در روزهایی که خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ کشور از مردم ناراضی و به جان آمده پر میشوند، اصلاحطلبان و رهبران آنان و رئیس جمهوری که به رأی مردم انتخاب شده بود تا مبارزۀ درونی نظام اسلامی را، با «تدبیر» و «اعتدال» به نفع مردم ناراضی ایران و مصالح کشور به پیش برد، امروز به فلج و بیعملی دچار شده است. در این روزها، که دولت و اصلاحطلبان حاشیۀ حکومت، زیر فشارهای توطئهگرانه، کارشکنیهای گستاخانه و تبلیغات دروغ کانون اصلی نظام از یکسو، و از سوی دیگر، در برابر فشار صف ناراضیان و مخالفان رژیم قرار گرفتهاند، منفعلتر از هر زمان دیگری، سکوت اختیار کردهاند. اگر سخنانی گاه از سوی حسن روحانی یا برخی از وزرای او و یا تعداد اندکی از نمایندگان مجلس، در بارۀ سیاهکاریهای جناح مقابل زده میشود، یا دیریست که اخبار آن به گوش مردم رسیده و به خشم آنان افزوده است و یا همچون ناله و شکواییه بیچارگان از دست و پا افتاده به گوشها میرسد. اقدامات و برنامههای دولت روحانی، با دستورات صریح رهبری و کارشکنی عواملش، دیریست که بینتیجه مانده و تغییری در اوضاع وخیم داخلی و خارجی کشور نداده و کوچکترین مانع و مزاحمتی در برابر باندهای مافیایی قدرت سیاسی و اقتصادی که زیر عبای ولایت مطلقۀ آیتالله خامنهای گرد آمدهاند، ایجاد نکرده و نمیکند، اما رییس دولت و سران اصلاحطلبان هنوز حساب «رهبر معظم» را از این دسیسهها و نابکاریها جدا میکنند. هر روز در هرگوشهای از کشور اعتراضی خشمآگین بروز میکند و در جایی دست به اعتصاب و اعتراض زده میشود، زنان شیردل ایران سرپوش ننگین و نشانۀ حقارت را در خیابانها برکنده و پرچم مقاومت دلیرانۀ ساخته و مردان در تشویق شادمانۀ آنان هلهله میکنند، تک شعارهای مرگ بر خامنهای به هم پیوسته و زیر خیمه و بارگاه خودِ وی به فریادهای بلندی بدل شده و بیتردید مستقیماً به گوش او رسیده است، اما حاشیۀ اصلاحطلبان منفعل در قبال این نشانههای قدرتمند سیل خشم و بیزاری مردم تنها شکایت به «رهبر» خود میبرد که اگر نجنبیم همۀمان، «که در یک کشتی نشستهایم» یکجا و باهم، در این سیل خروشان به زیر رفته و غرق میشویم.
اصلاحطلبان حاشیۀ نظام اسلامی و سران آنان، نه از قدرت مهار شبکه مافیایی ـ امنیتی ـ نظامی، که دامن خود را در رأس نظام گسترده است، برخوردارند، نه در عمل جرأت جداکردن حساب خود از نظام اسلامی و نه شهامت تلاش در گردآوردن و بسیج آخرین توانهای این ملت در خدمت تغییر اساسی در مناسبات قدرت را و نه حتا شجاعت آن را که به مردم ایران همۀ واقعیتها را بگویند. به عبارت دیگر سرسپردگی اصلاحطلبی حاشیۀ قدرت سیاسی بیش از آن که به مردم و مصلحت کشور باشد، به نظام اسلامی و حفظ قالب پوسیدۀ آن است. ظاهر امر حکایت از این دارد که این جناح از درهمکوبیده شدن و رفتن نظام اسلامی چنان وحشت زده و سحر شده است که قادر نیست پای از گنداب حکومت اسلامی بیرون بکشد، لاجرم درمانده و فلج و بیعمل، لحظههای نابودی و غرق کشتی خود را میشمارد. دلبستگی اصلاحطلبان به انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، بدترین آسیبها را به کشور و ملت وارد آورده است و فقدان حس مسئولیت ملی در هسته افکار و ایدئولوژیشان، آنان را از حیز انتفاع انداخته و اعتماد و حمایت مردم ایران را از آنان سلب کرده است. اصلاحطلبان به انزوا و تنهایی و پراکندگی و یأس رانده شدهاند. زیرا آنها پای در لجنزار نظام اسلامی و الویت حفظ آن نظام ماندهاند، اما مردم ایران سودا و دلمشغولی حفظ ایران دارند. اگر تا کنون این ملت این همه با اصلاحطلبان کنار آمده و دندان به جگر با آنان همسویی نشان داده، به دغدغۀ حفظ ایران و برخاسته از این آگاهی بوده است که اگر خیر و سعادت و امنیت و آزادی و حق و قانون و عدالتی باشد، تنها در چهارچوب همین کشور و در پناه همین ملت خواهد بود. اصلاحطلبان در ندیدن این دغدغه و دلمشغولی اصلی مردم و در نفهمیدن راز این همسویی بدست خویش خود را به این مخمصه راندهاند.
اصلاحطلبان رنگارنگ، از چپ و راست و تندرو و معتدل هرگز معنای همسویی مردم با خود را نفهمیدند. آنها هرگز نفهمیدند که حمایت مردم ایران که دههها به آنها فرصت مبارزۀ شرافتمندانه و صلحآمیز علیه رژیم ناسازگار با منافع و مصالح ملت و مردم را داد، تنها به ملاحظۀ حفظ همان کشور و دوام و بقا و قوام همان ملت بوده است. اصلاحطلبان این اصل اساسی و جوهرۀ آن ملاحظه بزرگ و شکیبایی طولانی مردم ایران را نفهمیدند و از همینرو از دایرۀ تأملات و معادلات مبارزاتی مردم کنار گذاشته میشوند. مردم، به سرعت فزایندهای از گرد آنان پراکنده میشوند و در هیچ گوشهای از ذهن آنان دیگر هیچ نشانی از ملاحظۀ نظام اسلامی دیده نمیشود، که همواره الویت برتر اصلاحطلبان بود.
اما ملاحظه و دغدغۀ بزرگِ ایرانیان همچنان الویتِ حفظ ایران، با تمام قدرت و شدت و بیشتر از همیشه، باقیست و امروز که دور تازهای از مبارزات اوج گرفته است، مهمترین مسئله و پرسش در برابر مردم بیزار و بجان آمده این است که چگونه رشتۀ بقای ایران را از هستی نظام اسلامی قطع کنند؛ تا امنیت کشور، بقای ملت، تمامیت سرزمینی و یکپارچگی ملی آسیب نبیند؛ و مبارزه علیه نظام اسلامی، به بیراهۀ خشم و خشونت و بدتر از همۀ جنگ داخلی و دستدرازی خارجی سقوط نکند.
هیچ کس نیست که نداند؛ بهترین بستر برای چنین خطراتی، در درجۀ نخست همان پراکندگی در صفوف مردم و انحراف از همان اصل اساسیست که رشتۀ پیوند میان ایرانیان است و باید این رشتۀ ناگسستنی صفوف مبارزان را نیز به هم پیوند دهد. بر مبارزان و سران این مبارزات و تک تک ایرانیان پیکارگر است که صفوف خود را از هر آن کس که مبلغ خشونت و قهر است و به انتقام دامن میزند، از هر کس که مشوق مداخلۀ بیگانگان و مشوق دخالت نظامی در پیکار مردمیست و از هر نیرویی که شعارهای انحرافی که به تجزیۀ کشور و قطعه قطعه کردن ملت ایران نظر دارد، پاک نگاه دارند.
آن کسانی که امروز از مبارزات مردم ایران حمایت و در نقش سخنگوی آنان قد برافراشته و به پیشبرد مبارزه کمک میکنند، بیش از هر ایرانی دیگری باید پای استوار در پیمان حفظ ایران، حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور و حفظ وحدت ملی داشته و از عهدۀ بسیج منسجم و یکپارچۀ ملت، با همۀ گوناگونی و رنگارنگی قومی، آیینی و زبانی آن، برخوردار باشند و در این راه بکوشند. آنها تنها از این راه شایستگی رهبری این ملت و این کشور را خواهند داشت، بر آنان است، در هر سخن و مهمتر از آن در هر گام، استواری در این پیمان نامیرای تاریخی را آشکار و اصول آن پیمان را راهنمای عمل خود و مردم سازند.
این مقاله پیش از این در سایت [بنیاد داریوش همایون] منتشر شده است.