Wednesday, Jul 4, 2018

صفحه نخست » حاشیه‌های نشست سازمان مجاهدین خلق

mk_070318.jpgایران اینترنشنال - نشست سالانه «سازمان مجاهدین خلق» (شورای ملی مقاومت ایران)، همچون سال‌های گذشته در پاریس برگزار شد. در این نشست، مهمانان خارجی و تعداد انگشت‌شماری ایرانی حضور داشتند.

امسال نیز تعداد سخنرانان فارسی‌زبانی که غیر از اعضای سازمان مجاهدین در این نشست صحبت کردند، از انگشتان یک دست، تجاوز نمی‌کرد، اما جدا از موضوع مهمانان و سخنرانان، باید به حاضران در سالن هم توجه داشت.

به‌عنوان یک شاهد مستقیم برگزاری این نشست، به چشم دیدم که سالن شماره ۵ «نمایشگاه پاریس»، پر از جمعیت شده بود. جمعیت کاملا واقعی بود و مانند بسیاری موارد دیگر، عکس‌ها دست‌کاری‌شده و فوتوشاپی نبود، اما پرشدن این سالن، خود یک ماجراست.

mk1.jpgسالن از بخش‌های گوناگونی تشکیل شده بود. در سمت چپ سالن مهمانان، سخنرانان و هیأت‌های دعوت‌شده از کشورهای مختلف جای گرفته بودند؛ مهمان‌هایی که اکثریت آن‌ها وقتی روی سن می‌رفتند، تاکید داشتند که به نمایندگی از کشور خود آمده‌اند اما چند سخنرانی در این میان، بیشتر به چشم آمد. جدا از اهمیت سخنرانی رودی جولیانی، مشاور حقوقی رییس جمهوری آمریکا و دیگر شخصیت‌های آمریکایی و اروپایی، صحبت‌های تعدادی از سخنرانان عرب نیز با استقبال ویژه‌ای روبرو شد.

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

وقتی نذیر حکیم، دبیرکل ائتلاف ملی سوریه گفت: «مردم سوریه از قیام مردم ایران شادمان شدند»، می‌شد در انتهای سالن، پرچم‌های سوریه را دید که نشان سبز آن مشخص می‌کرد در اینجا، مخالفان بشار اسد شادمان شده‌اند؛ یا وقتی نجات الاسطل، نماینده پارلمان سرزمین‌های فلسطینی به عربی گفت: «از طرف فلسطین زخم‌خورده به شما سلام می‌کنم و در کنار مقاومت هستیم»، صداهای شادی و حمایت، بیشتر از انتهای سالنی می‌آمد که نشان می‌داد مهمانان بخش دوم سالن، بیشتر به این زبان آشنایند تا فارسی یا حتی انگلیسی.

اما این بخش دوم سالن چیست؟

فاصله سن و این بخش را اعضای سازمان و مهمانان دعوت‌شده پر می‌کردند. پشت‌سر آن‌ها، گروهی از نمایندگان رسانه‌ها حضور داشتند که با میله از دیگران جدا شده‌ بودند. گروهی از خبرنگاران بیشتر با دوربین، در سمت راست سالن حضور داشتند پشت این ردیف، باز هم گروهی دیگر نشسته، که در میان آن‌‌ها می‌شود از هر ملتی آنجا دست‌کم یکی پیدا کرد. از جوانانی که سوئدی حرف می‌زدند، تا دختران موبلوندی که خسته از راه ورشو-پاریس به سالن آمده بودند.

پیش از ورود به سالن، تعداد زیاد اتوبوس‌هایی که از اکثر پایتخت‌های اروپا و حتی شهرهای شمالی سوئد و جنوب اسپانیا راهی آنجا شده بودند، به چشم می‌خورد. اتوبوس‌هایی که در کنار پنجره‌های آن، گاه عکسی از مریم رجوی دیده می‌شد. در مقابل برخی از آنها پلاکاردی با عنوان «هیات اعزامی برای نشست ایران آزاد» به چشم می‌خورد.

mk2.jpg یکی از آنها نه حتی فارسی بلد نبود حتی نمی‌دانست دقیقا ایران کجاست، تنها نامی از خاورمیانه شنیده بود و جنگ و جنگ و جنگ. اما این‌ها چرا برای این نشست آمده بودند؟

روز دوشنبه (یازدهم تیر) در روزنامه گاردین چاپ لندن هم به این موضوع اشاره شد؛ بیشتر آنها توریست‌های جوان یا خانواده‌های کم درآمد مهاجری هستند که با وعده سفر دو روزه تفریحی به پاریس آن‌هم به قیمت ۲۵ یورو (حالا کمی بالا کمی پایین‌تر) و البته به شرط حضور یک روزه در نشستی برای حمایت از «حقوق بشر در ایران» راهی پاریس شده بودند.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

همین می‌شود که حاشیه نشست گاهی تصاویر جالبی را رقم می‌زند. خانواده‌ای که زیلو پهن کرده و بوی قلیان دوسیب‌اش فضا را پر کرده، دخترها و پسرهایی که روی چمن ولو شده‌اند تا حتی چند ساعتی از آن روز «حقوق بشری» را دور از چشم «راهنما» از آفتاب لذت ببرند. آن‌هایی هم که در انتهای سالن بودند نوبتی برای دریافت غذا جمع می‌شدند و بعد از خوردن ساندویچ و بال مرغ، باز هم نوبت استراحت بود.

mk3.jpg «نشست بزرگ» با مخالفانی از جنس مجاهد

جداشدگان از «سازمان مجاهدین خلق» می‌گویند گاه «جرات نمی‌کنند به محل نشست نزدیک شوند» اما هنگام با یکی از آنها برخورد داشتم.

زنی میانسال که فریاد می‌زد «می‌خواهم مریم [رجوی] را ببینم تا ۴۰ سال زندگی سوخته‌ام را ازش پس بگیریم». زنی که بر سر ماموران جوانی که اجازه ورود او به سالن را نمی‌دادند داد می‌زد «وقتی من اشرف زندگی‌ام را تباه کردم شما کدام [...] بودید؟»

زنی که حاضر نشد جلوی دوربین بیاستد چرا که می‌گفت اینقدر حالم از دیدن این صحنه‌ها بد است که نمی‌توانم حرف بزنم.

می‌گفت سال‌ها خودم این صحنه‌ را ساخته‌ام و می‌دانم این نمایش چگونه ترتیب داده می‌شود حالا من باید این زندگی تباه شده‌ام را که نه راه پس دارم نه پیش نظاره کنم. گریه می‌کرد و سر تکان می‌داد، آرام آرام رفت اما هر از چندی بر می‌گشت و زیر لب چیزی می‌گفت.

جای خالی ایرانیان

با یکی از اعضای «سازمان مجاهدین خلق» به بحث نشستم. حرف‌های ما به آنجا کشید که چرا ایرانیان در این جمع حضور ندارند. او می‌گفت خط اختلاف میان «سازمان» و دیگران بسیار باریک است.

آنهایی که آنسوی خط ایستاده‌اند یا «مزدوران رژیم» هستند یا «غافلانی که آگاهی کافی ندارند». با این حال او می‌گفت ما برای اتحاد با همه‌ی نیروهای بر‌انداز آماده هستیم. بی‌راه هم شاید نمی‌گفت، چون روی کاور لباس راهنمای این «نشست بزرگ» نشانه یا همان هشتگی که این روزها زیاد دیده می‌شود چاپ شده بود: #براندازم

اما این ادعا در سالن چندان به چشم نمی‌آمد. نه از مهمانان و نه از خبرنگاران کمتر کسی ایرانی بود. از نمایندگان احزابی هم که آنها هم هرکدام خود را بخشی از سازمان براندازی نظام جمهوری اسلامی می‌دانند خبری نبود.

هرچه بود «نشست بزرگ» با تمام حاشیه‌هایش تمام شد. اما حاشیه‌هایی که گاهی از متن هم اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy