جمهور ١
ايستاده گرانسنگ
براوجِ پُر صلابتِ دشوار
( بر صخره های سَتُرک کَليبر )
جمهور
انديشناکِ ميهنِ مغلوب است...
* *
ازبيشه های روشن انديشه ام
اينک
پلنگ خاطره ای
ميکشدغریو:
-بغداد
در بادهای تيرهء بيداد
درقصرها
شکفته گلِ سرخ جام ها
بانگ بلندِ خنده و نوشانوش
پل بسته برسکوت سياه شهر
و شهر
درخيل خواب و
خُوف.
دردور دست
ـ امّا ـ
هيأت مردی
چون مشعلی فروزان
خوابِ بلندِ اين فلاتِ سَتَروَن را
آشفته می کند
مردی که قلبِ منقلبش
قلبِ ميهن است
مردی که چلچراغ روشن چشمش
چراغ خلق:
ـ«دشمن چه فتنه های غريبی دارد
به زير سر؟
افشين
چه نقشه های پليدی دارد
درون دل؟
آيا کدام مردِ حرامی ؟
آيا کدام مردِ حرامی ؟
اينگونه کرد پريشان
گونه های ملّت من را ؟
آيا کدام مرد حرامی ؟
آيا کدام...»
بابک درون قلعهء جمهور
انديشناک ميهن مغلوب است...
تهران،دی ماه1354
_______________________________
1-قلعهء جمهور(بَذّ)قلعه و ستادمبارزاتیِ بابک خرمدین