Saturday, Jul 21, 2018

صفحه نخست » محسن رفیقدوست؛ از قتل و اعدام تا اختلاس و تجاوز و قاچاق دختران

IB_072118.jpgامیرفرشاد ابراهیمی - ایران بریفینگ

انقلاب و آدمکشی

محسن رفیقدوست (زادهٔ ۱۳۱۹ در جنوب تهران) وزیر سپاه و همچنین رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان بوده است. وی پیش از انقلاب از اعضای مرکزی جمعیت موتلفه بوده گفته می‌شود وی از عضویت در موتلفه استعفا داده است اما کماکان در نشست‌های این حزب سیاسی شرکت می‌کند خودش می‌گوید: «بعد از انقلاب هم طرفدارشان هستم و برایشان سخنرانی هم می‌کنم و در جلساتشان شرکت می‌کنم»

او مدعی است در جریان ملی شدن صنعت نفت از محمدمصدق حمایت کرده است اما وقتی میان مصدق و کاشانی اختلاف می‌افتد به ابوالقاسم کاشانی گرایش پیدا می‌کند. این اظهارات در حالی است که او در زمان ملی شدن صنعت نفت ده‌ساله بوده.

بعدها رفیقدوست با سران مجاهدین خلق ارتباط پیدا می‌کند و به همراه سید علی اندرزگو به همکاری با آن‌ها مشغول می‌شود این همکاری درزمینهٔ تأمین اسلحه و مهمات سازمان مجاهدین خلق از لبنان و واردات آن‌ها به ایران از راه‌هایی مثل کردستان عراق بود. این همکاری تا سال ۱۳۵۴ یعنی زمانی که بیشتر رهبران مجاهدین خلق در زندان بودند و مسئله تغییر ایدئولوژی آن‌ها ادامه داشته، پس‌ازآن وی دستگیر شد و در زندان به جمعیت موتلفه پیوست.

او در شرح فعالیت‌های قبل از انقلاب خود می‌گوید روزی مشاهده کرده فردی با چماق یک پیرمرد روحانی را بر زمین انداخته و به عمامه وی لگد زده و در همین زمان تصمیم به قتل او می‌گیرد؛ «یک‌شبی که به‌شدت باران می‌آمد، شاید یکی از شب‌هایی بود که توی تهران کمتر آن‌جور باران می‌آید. البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی، از ماشین پیاده شد، می‌خواست برود خانه‌اش. من مخفی‌شده بودم و با چماق زدم توی سر این. او افتاد و یک هفت هشت‌تا چماق دیگر هم زدم توی سروکله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم. فردای آن روز شایع شد که یک جنازه‌ای توی میدان شوش توی آب‌ها پیداشده و ان‌شاءالله خدا قبول کند ...»

در روز ورود آیت‌الله خمینی به ایران وی مسئول حمل‌ونقل خمینی می‌شود: «باید وسیله‌ای تهیه می‌شد که از «علی مجمع‌الصنایع» (ایشان نماینده مجاز فروش خودروهای آمریکایی GM در ایران بودند) ماشینی تهیه کردیم، ماشین را از قبل ضدگلوله کرده بودیم، چند روز قبل ماشین را برده بودم در مدرسه رفاه مرحوم مفتح آمد جلو از من پرسید این ماشین را برای حضرت امام تهیه کردی؟ من هم گفتم بله. گفت راننده کیست؟ گفتم هرکسی که شما بگوئید. گفت من الآن می‌روم بالا و پیشنهاد می‌کنم که خود شما راننده باشید، اما به کسی چیزی نگویید»

رفیقدوست درباره مراسم استقبال از آیت‌الله خمینی می‌گوید: برای استقبال تشریفات خیلی کاملی چیده بودیم. قرار بود ماشین من وسط باشد، ۲ ماشین طرفین باشد، ۲ تا "۳ ماشین" عقب و ۱۰ تا موتور هزار هم دور ما بگردند؛ که در هر ماشینی هم ۴ نفر مسلح بودند.، موتورسیکلت هم غیر از راننده یک سرنشین مسلح داشته باشد. برای این کار مانور هم کرده بودیم. وقتی صبح ساعت ۶: ۳۰ به فرودگاه رفتیم تقریباً این آرایش را به خود گرفته بودیم. ۴۰۰ کارت هم چاپ کرده بودیم برای اشخاص خاص از سران انقلاب فرستاده بودیم. به اصرار یک بنده خدایی که آن زمان بچه‌های او در سازمان مجاهدین کشته‌شده بودند و از مرحوم شهید بهشتی خواهش کرده بود که تعدادی کارت به افراد سازمان منافقین بدهید، تعدادی هم به آن‌ها داده بودیم»

او در مورد روزهای پس از ورود خمینی به ایران می‌گوید: «من از ساعتی که از بهشت‌زهرا به مدرسه رفاه آمدم و روز بعدش وقتی امام خیلی محرمانه به مدرسه علوی رفتند و من هم به آنجا منتقل شدم، مسئولیت اداره مدرسه علوی با من بود. روز نوزدهم اتفاقی که افتاد میمون و مبارک بود. بیعت نیروی هوایی اتفاق افتاد که آن باعث شد شب تصمیم بگیرند به مدرسه علوی حمله کنند که ما یک تمهیداتی دیده بودیم که اگر خواستند با تانک بیایند، نتوانند داخل خیابان ایران بیایند. افراد را با گونی‌های پر از کوکتل مولوتف آماده کردیم، داخل هر گونی هم ۴۰ - ۵۰ تا کوکتل مولوتف قرار داده بودیم که این گونی‌ها را جلوی تانک بریزند و این‌ها منفجر شود و تانک از حرکت بازبماند، اما اولین تانکی که آمد در جوی آب افتاد و درنیامد و خود او راه را بست (این اظهارات وی با توجه به آنکه خودش هم فردی نظامی است عجیب است تانک‌های در اختیار نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و یا گارد جاویدان عبارت بودند از رنالت اف تی، پانزار ۳۸، اسکورپیون، تانک چیفتن، تانک ام ۴۷، تانک ام ۶۰ آ ۱، ام ۴ شرمن، ام ۲۶ و هیچ کدام از این تانک‌ها آن‌گونه نیستند که درچوی کوچک خیابان ایران زمین‌گیر بشوند و در ثانی هیچ تصویر و عکسی هم از این تانک‌ها و یا تانک زمین‌گیر شده منتشرنشده است درواقع تنها یک تانک در میدان فوزیه (امام حسین فعلی) زمین‌گیر شد و به زیرگذر میدان گیر کرد که تا سال‌ها نیز در آنجا مانده بود) او در مورد پیروزی انقلاب می‌گوید: «۲۱ بهمن نظام ساقط شد؛ یعنی همان ساعتی که اعلام کردند حکومت‌نظامی در ساعت ۴ است، نظام ساقط‌شده بود. امام هم اعلام کرد بگویید حکومت‌نظامی نیست. چون اولین کسی که گرفتند و آوردند فرماندار نظامی تهران و فرمانده نیروی زمینی که یک نفر بود آوردند و نام او سپهبد رحیمی بود. ساعت ۱۱ شب او را گرفتند و تحویل ما دادند. بقیه را از ۲۲ بهمن شروع کردند به گرفتن و آوردند، ولی او را آن شب آوردند»

با پیروزی انقلاب کار رفیقدوست می‌شود شناسایی و بازداشت افراد مؤثر در نظام پهلوی و اعدام آن‌ها در پشت‌بام مدرسه رفاه او در این مورد می‌گوید: «اولین اعدامی رحیمی بود، رحیمی در کفر خودش صادق بود. رحیمی یکی از همان ۴ نفری بود که ۴-۳ روز بعد از پیروزی انقلاب در پشت‌بام مدرسه رفاه اعدام شد. خیلی جدی گفت جنگی بین ما و شما بود و شما پیروز شدید، ما را هم می‌کشید. آن روز که حکم اعدام او صادر شد و به پشت‌بام می‌بردیم، خواهش کرد چشمان و دستان او را نبندیم و ما هم همین کار را کردیم»

بعد از اعدام وابستگان پهلوی کار بعدی او: «صدور احکام لازم برای تصرف اموال و اماکن ثروتمندان دوران پهلوی بود. با توجه به اینکه اغلب افراد رژیم پهلوی از ایران فرار کرده بودند، املاک و دارایی‌های آن‌ها بی‌صاحب‌مانده بود» وی در مقام مسئول تدارکات مدرسه علوی و رفاه، بیشتر درگیر صدور احکام مختلف برای تصرف و تملک آن دارایی‌ها بود.

در همان روزهایی که وی در مدرسه رفاه فعالیت می‌کرد، محمدحسین بهشتی و مرتضی مطهری به وی اطلاع دادند که آیت‌الله خمینی، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است و وی باید کارها را در مدرسه رفاه و علوی رها کند و به آن سپاه بپیوند.

محسن رفیقدوست در مصاحبه‌ای که با ایسنا داشته است فکر تشکیل سپاه به‌عنوان نیرویی برای حراست از انقلاب اسلامی در حال پیروزی را ایده محمد منتظری معرفی می‌کند. بنا به گفته خود وی، اگر ۵ یا ۱۰ نفر در تأسیس سپاه پاسداران نقش برجسته‌ای داشته باشند، نقش وی برجسته است (البته چهره‌های بسیار دیگری همچون ابوشریف، ابراهیم بازرگان و... مدعی این ایده نیز هستند)

بهر حال نقش رفیقدوست در تأسیس سپاه پاسداران پررنگ است او از همان ابتدا در شورای فرماندهان سپاه پاسداران بوده است تا زمان دولت میرحسین موسوی که قرار می‌شود برای ارتباط دولت و سپاه وزارت سپاه شکل بگیرد، رفیقدوست در تمام دو دوره حیات وزارت سپاه وزیر این وزارتخانه بوده است، با انحلال این وزارتخانه و تشکیل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح او با حکم علی خامنه‌ای مسئول بنیاد مستضعفان می‌شود، بنیادی که خود نیز از همان روزهای ابتدایی انقلاب در مصادره اموال وابستگان پهلوی در آن نقش عمده‌ای داشته است تا قبل از انتصاب رفیقدوست به ریاست این بنیاد مدت کوتاهی علینقی خاموشی و محمدعلی رجایی مدیریت آن را بر عهده داشتند پس‌ازآن نیز در طول ۸ سال نخست‌وزیری میرحسین موسوی این بنیاد زیر نظر وی اداره می‌شد.

اختلاس ، تجاوز و قاچاق دختران

با ورود رفیقدوست به بنیاد مستضعفان که مصادف بود با آغاز رهبری خامنه‌ای روند رانت‌خواری در این بنیاد فاحش می‌شود، رفیقدوست منکر این رانت‌ها نیست اما قرائتش جور دیگری است و آن را رانت و یا حقوق میلیونی نمی‌داند او مدعی است: وقتی به بنیاد آمدم ۸۰۰ شرکت داشت که ۴۰۰ شرکت را تعطیل کردم یا فروختم. گروهی را گذاشتم و گفتم اگر این کارخانه خوب اداره شود الآن که ۳۰۰ میلیون در سال سود دارد، اما ظرفیت یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان دارد. مدیر این کارخانه را صدا کردم و گفتم با افزایش تولید،‌ بهبود کیفیت، تولید برای صادرات بدون افزایش قیمت اگر توانستید به ظرفیت واقعی برسانید هر چه از آن بیشتر درآمد کسب کردید، ۱۰ درصد برای شما باشد درواقع همین ۱۰ درصدی که رفیقدوست مدعی آن است در دهه ۷۰ رقمی نجومی بوده است! این قرائت پیش از آنکه برای رفیقدوست باشد محصول تفکر جمهوری اسلامی در دهه ۷۰ و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود و به‌عنوان‌مثال غلامحسین کرباسچی نیز در استانداری اصفهان و پس‌ازآن در شهرداری تهران داشت.

در طی مدیریت او بر بنیاد مستضعفان بود که اولین اختلاس در جمهوری اسلامی شکل گرفت و مطبوعاتی شد، اختلاس ۱۲۳ میلیاردی، متهم ردیف اول این اختلاس درواقع محسن رفیقدوست بود اما او توانست رد پای خود را محو کند کاری که برادر وی نتوانست!

مرتضی رفیق‌دوست، در سال ۷۴ در پرونده اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی مجرم شناخته‌شده و به حبس ابد محکوم اما متهم دیگر این پرونده فاضل خداداد اعدام شد.

رفیقدوست درباره این اختلاس می‌گوید: «مرتضی آخرین فرزند پدر ما است و ماهیت آن داستان برای هیچ‌کسی مشخص نشد اما از آن ۱۲۳ میلیارد ۳ میلیارد دست کسی بود که بعداً اعدامش کردند. آن‌هم من باقدرت گرفتم چون من از خارج او را با تهدید آورده بودم.

او درواقع خود معترف است فاضل خداداد را از خارج از کشور آورده و پس‌ازآن هم چون ۳ میلیارد از ۱۲۳ میلیارد در دست وی بوده اعدامش کردند اما نقش برادر وی در این اختلاس دو برابر بوده: «وقتی دادگاه من را خواست گفتم چون برادر من بود باید بیشتر مجازات شود؛ اما یکی نزد من آمد که گفت اینجا صحبت از ۶٫۵ میلیاردی است که برادرتان می‌گوید نیست، از بانک ملی ۶٫۵ میلیارد تومان گرفته و به این طریق هم گرفته والان دست بانک به هیچ کجا بند نیست»

با توضیحات رفیقدوست فقط تکلیف ۹٫۵ میلیارد مشخص می‌شود و درباره مابقی آن چیزی نمی‌گوید و به همان «ماهیت آن داستان برای هیچ‌کسی مشخص نشد» کفایت می‌کند!

با مشخص شدن نقش او و برادرش در این اختلاس او از بنیاد مستضعفان مدتی بعد برکنار می‌شود، اما چند سال بعد مجدداً علی خامنه‌ای او را به عضویت در هیات امنای بنیاد منصوب می‌کند.

او پس‌ازآن بنیاد نور را تأسیس می‌کند، بنیادی که درزمینهٔ دارو و انبوه‌سازی مسکن فعالیت دارد، فعالیت این بنیاد نیز تا حدود بسیار زیادی مشابه بنیاد مستضعفان است او کارخانه‌های مصادره شده و یا توقیف‌شده را از قوه قضائیه و یا بانک‌ها می‌خرد و پس‌ازآن به دیگران می‌فروشد، شرکت داروسازی لقمان ازاین‌دست فعالیت‌های او هست.

برای اطلاعات بیشتر می توانید صفحه تلگرامی ما را عضو شوید

اما در بنیاد نور فعالیت‌های دیگری هم می‌شود، پول‌شویی و قاچاق دختران به خارج از کشور!

بنیاد نور در سال ۱۳۷۹ اقدام به تأسیس یک خیریه می‌نماید به نام موسسه خیریه گل یاس در این موسسه با همکاری بهزیستی و قوه قضائیه دختران جوان و نوجوانی که دارای جرائمی بوده‌اند بجای انتقالشان به زندان چون در ساختار قوه قضائیه کانون اصلاح و تربیت فقط مختص پسران است و دختران نوجوان و جوان عمدتاً به زندان زنان فرستاده می‌شوند قرار می‌شود در این موسسه تحمل بدل از حبس نمایند و به آن‌ها خیاطی و ... آموزش داده شود، مسئولیت این خیریه هم با حجت‌الاسلام هادی منتظری مقدم دادستان انقلاب وقت کرج بوده است، اما باگذشت مدتی و با فرار یکی از دختران از این مرکز و مراجعه به خانواده‌اش مشخص می‌شود که در این مرکز هم به این دختران تجاوز سازمان‌یافته می‌شود وهم مورد سوءاستفاده گسترده قرار می‌گیرند، حتی چند دختری که از این مرکز گفته می‌شد فرار کرده نیز بعدها سر از امارات و ترکیه درآورده بودند.

دادگاه بعدها با رسیدگی به این پرونده برای حجت‌الاسلام هادی منتظری ۵ سال حبس اعلام کرد اما این پرونده در شلوغی توقیف مطبوعات و هیاهوهای قتل‌های زنجیره‌ای در آن سال‌ها گم و هیچ خبری از آن اعلام نشد.

خانواده ای رانت خوار با پدری که بازنشسته نمی شود

رفیقدوست می‌گوید «۳ پسر و یک دختردارم، هر چهار تایشان کار می‌کنند و مستقل هستند. کار آزاد دارند و هیچ‌کدامشان از هیچ رانتی استفاده نکرده‌اند» این اظهارات در حالی است که یاسر رفیق‌دوست پسر ارشد وی به فعالیت اقتصادی در اتحادیه باشگاه‌های فوتبال ایران مشغول است و گفته می‌شود کار خرید بازیکن خارجی برای ایران در انحصار اوست و دختر وی نیز گفته می‌شود واردات اجناس چند مارک لاکچری مانند لویی ویتان و گوچی را در انحصار خود دارد.

محسن رفیقدوست دارای روابط فامیلی با افرادی است که کمی عجیب است؛ هادی منتظری مقدم که هم‌اکنون نیز از اعضای هیات امنای بنیاد نور است برادر علی منتظری رئیس سابق جهاد دانشگاهی و ایسنا از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، از بستگان خانمش هست و داماد محسن رفیقدوست نیز محمود محتشمی پور است که برادرزن مصطفی تاج‌زاده هست.

برادر محسن رفیقدوست، مرتضی رفیق‌دوست که حکم حبس ابد داشت پس از حدود ۱۰ سال از زندان آزاد شد: «نصف دوران زندان را کشید و مشمول «عفو مشروط» شد و بیرون آمد. سال ۸۵ رفت سرزندگی خودش والان کاسبی می‌کند»

او هم‌اکنون سرتیپ سپاه پاسداران است و در بسیاری از نشست‌های فرماندهان ارشد سپاه با رهبری در لباس سپاه شرکت می‌کند و مدعی است ازجمله افرادی است در سپاه که عضویتش در سپاه تمامی ندارد: «هیچ‌وقت بازنشسته آنجا هم نمی‌شوم»

این سلسله نوشتار را در شبکه‌های اجتماعی می‌توانید با #سرداران_دیروز_سرباران_امروز و یا #ایران_بریفینگ دنبال کنید.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy