ایلنا - ملیحه مرادی، خواننده زنی است که محمدرضا شجریان با عنوان کسی که در آواز شیوه او را دنبال میکند و از پس تدریسش برمیآید، معرفیاش کرده است. او خواننده زنیست که با توجه به توانایی و سابقهاش اگر مَرد بود، در ایران، بسیار بیش از این میشناختندش.
نام ملیحه مرادی را که سرچ کنید؛ میبینید که از شاگردان پریسا (خواننده، ردیفدان و استاد آواز ایرانی)، حسین علیزاده و محمدرضا شجریان بوده و کنسرتهای متعددی در خارج از کشور داشته که ازجمله مهمترینشان میتوان به خوانندگی در گروه همنوازان سرو به سرپرستی مجید درخشانی اشاره کرد.
مرادی، روز گذشته، شنبه سوم شهریور برای اولین بار در طول دوران فعالیت حرفهایاش، در فرهنگسرای نیاوران تنها ویژه بانوان روی صحنه رفت. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است با این شاگرد خلف خسروی آواز ایران که طبق گفته خودش، شجریان معتقد است در میان خوانندگان زن، کسی که میتواند شیوه او را ادامه دهد، ملیحه مرادی است.
قطعاتی که در کنسرت ملیحه مرادی خوانده شد
مرادی در مورد قطعاتی که شنبه، سوم شهریور در کنسرت گروه راستان به سرپرستی آزاده امیری، خواند، گفت: بخش اول کنسرت سهگاه بود و اجرای یکسری تصنیف قدیمی که اکثرشان را آقای شجریان خوانده بودند و بخش دوم، بیات ترک بود و باز اجرای یکسری قطعه که آقای شجریان اجرا کرده بودند.
او در مورد سابقه همکاریاش با گروه موسیقی راستان نیز توضیح داد: این اولین همکاری من و گروه راستان بود. ما پیش از این دوست بودیم و نسبت به یکدیگر شناخت داشتیم، اما همکاری نکرده بودیم.
دوست داشتم بعد از سالها کاری انجام دهم که مجوز رسمی ارشاد را داشته باشد
مرادی که از شاگردان پریسا بوده است و به تبعیت از استادش در گفتوگویی دیگر، اشاره کرده بود که به تفکیک جنسیتی کنسرت اعتقادی ندارد و علاقهای به برگزاری کنسرت برای تنها یک بخش از جامعه در خود احساس نمیکند، گفت: این اولین بار بود که من صرفا ویژه بانوان میخواندم و همچنان هم مخالف این تفکیک جنسیتی هستم، اما دوست داشتم بعد از سالها کاری انجام دهم که مجوز رسمی وزارت ارشاد را داشته باشد و بتوانیم برای آن تبلیغ کنیم و از نظر خبری پوششاش دهیم. از سوی دیگر خیلی از هنرجویان و دوستان و آشنایانم دوست داشتند مرا روی صحنه ببینند، اتفاقی که سالها بود نه در ایران که در خارج از کشور رخ میداد و آنها که ساکن ایران بودند ترجیحشان این بود که بهجای دیدن فیلم اجرا، به کنسرت من بیایند و این شد که تصمیم گرفتم از چنین امکانی استفاده کنم و از این فضا بهره ببرم.
بعیدترین روز و ساعت برای اجرا؛ شنبه ساعت ۱۵
مرادی در مورد برگزاری کنسرت در روز شنبه، آن هم ساعت ۱۵ و نه در پایان هفته و در ساعتی مناسبتر و دشواریهایی که بانوان باید برای روی صحنه رفتن از سر بگذرانند، گفت: در رابطه با مسائل و مشکلاتی که برگزاری کنسرت بانوان دارد باتوجه به اینکه اولین بار بود که تجربهشان میکردم، شاید برایم دشوارتر هم به نظر میرسید و شاید آزاده امیری (سرپرست گروه راستان) که بارها این مصائب را از سر گذرانده و با آنها سر و کله زده و جلو رفته بود، به چشمش آسانتر میآمد.
او ادامه داد: متاسفانه ما فقط دو سالن داریم که خانمها میتوانند در آنها روی صحنه بروند؛ یکی تالار وحدت که پر کردنش مکافات است و باید اسپانسر داشته باشید و دیگری فرهنگسرای نیاوران که ترافیک اجرایی شدید و متقاضی بسیاری دارد. برای اجرا در نیاوران، هم آقایان تقاضا میدهند و هم خانمها، یعنی حداقل یک سالن مختص خانمها نیست درحالیکه آقایان این قدر فضا برایشان باز است و میتوانند در سالنهای مختلف اجرا داشته باشند.
مرادی در مورد میزان اجاره سالن هم گفت: اجاره سالن برای اجرا در طول هفته، برای خانمها سه میلیون و نیم است و برای آقایان پنج میلیون و نیم که لطف کردهاند و برای خانمها مبلغ پایینتری را درنظر گرفتهاند.
سرپرست گروه به دنبال خواننده میرود یا خواننده به دنبال سرپرست گروه؟!
او ادامه داد: مشکلات که کلا برای آقایان هم هست. کسی که میخواهد کنسرت را برگزار کند باید به اجاره سالن، هزینه تبلیغات، طراحی لباس و هر هزینه دیگری که تماما یا پای خودش است یا پای سرپرست گروه، فکر کند. حال، در مورد آقایانِ خواننده، کسی که سرپرست گروه است، این هزینهها را تقبل میکند و خواننده صرفا دعوت به کار میشود، ولی در مورد خانمها برعکس است! یعنی شما به عنوان یک زنِ خواننده، چون جایگاهی ندارید و حمایت نمیشوید باید خودتان به سراغ یک گروه بروید، درخواست بدهید و بگویید من میخواهم کنسرت بدهم و حالا، خانم فلانی میآیی برای من ساز بزنی؟!
مرادی افزود: اگر گروهی که به سراغشان رفتهاید، ثبت شده باشد، آنها برای شما تعیین میکنند که دستمزدشان چقدر است و چگونه باید قرارداد ببندید و اگر گروه را خودتان ثبت کنید باز هم همان است، ولی فرقش این است که شاید بتوانید بگویید مثلا من این قدر دستمزد به نوازندهام میدهم. ارشاد رفتن و آمدن و بابت هر چیزی فرم پر کردن و مجوز گرفتن و هزاران نمونه از این مسائل و همچنین همه هزینهها ازجمله هزینه گرافیست، چاپ، تولید بروشور، سالن، صدابردار و... هم که پای خودتان است.
این خواننده آواز ایرانی تصریح کرد: هزینه نتنویس که جدای از دستمزد خود گروه است، طراحی لباس، دکور و... را هم به اینها اضافه کنید. خلاصه با ضرب و زور و این ماجراها اگر بتوانیم یر به یر کنیم؛ هنر کردهایم!
دوست داشتم ترسم بریزد
ملیحه مرادی پس از اشاره به تمام این دشواریها، گفت: راستش را بخواهید من عزمم را جزم کرده بودم که حتما کنسرتی را در نیمه اول سال برگزار کنم به خاطر اینکه هم یکسری ترسهایم بریزد و هم بروم در دل ماجرا ببینم چه خبر است. در کنسرتهایی که در خارج از ایران داشتهام، (با خنده) همیشه مثل خانم دعوت شدهام و آب در دلم تکان نخورده است، رفتهام اجرایم را کردهام و دستمزدم را گرفتهام و هیچ دغدغهای در زمینه بروشور، تبلیغات، فروش و اینها نداشتهام.
او ادامه داد: و این بار خیلی هراس داشتم که چه شکلی میشود، نکند ضرر کنم، نکند نفروشم و هزار ماجرای دیگر و این محکی هم برای خودم بود.
اگر ملیحه مرادی، مَرد بود...
او در جواب اینکه با توجه به سابقه کاریاش، اگر خوانندهای مَرد بود قطعا اکنون در ایران در جایگاه بهتری قرار داشت، گفت: بله شما نگاه کنید به هم نسلهای خودم؛ پوریا اخواص، وحید تاج و... کسانی که حدودا همسن هستیم. به هر حال برای آنها اسپانسری هست و چند آلبوم منتشر کردهاند و کار میکنند، ولی من چه؟! هر چند من به خاطر روحیه جنگندگیام سعی کردهام علیرغم همه خط قرمزها به مسیرم ادامه دهم.
از اولین دیدار با محمدرضا شجریان تا روزی که خسروی آواز ایران شاگردش را روانه خانه مرادی کرد
ملیحه مرادی در مورد اولین دیدارش با محمدرضا شجریان گفت: سال ۸۴ بود یا ۸۵، که محمدرضا شجریان کنسرت «ساز خاموش» را با کیهان کلهر و حسین علیزاده در تالار وزارت کشور برگزار کرد، بعد از «هم نوا با بم»، کنسرتی که به مدت شش شب تمدید شد و من اولین بار ایشان را آنجا دیدم.
مرادی ادامه داد: من از سال ۸۲، یعنی تقریبا از ۱۹ سالگی پیش استاد علیزاده میرفتم و در گروه هم آوایان بودم و همیشه به استاد علیزاده میگفتم مرا ببر پیش استاد شجریان و خلاصه هر سری نمیشد تا کنسرت «ساز خاموش» که من جزو بچههای تدارکات بودم و عین شش شب را در سالن گذراندم. پشت سن بودم که آقای علیزاده یکهو آمد گفت: بیا، بیا ببرمت پیش استاد شجریان! گفتم خیلی ممنون استاد، خودم این جا هستم دیگر! گفت: نه! من معرفیات کنم یک چیز دیگر است! یکدفعه آقای نوربخش هم آمد و گفت: بیا من هم معرفیات کنم و خلاصه مرا به استاد شجریان معرفی کردند و گفتند این دختر پیش ما میآید و این شما و این ملیحه! استاد هم گفت: بهبه پیش ما بیا و خلاصه گذشت و نشد که به استاد شجریان دسترسی پیدا کنم تا سال ۸۶ که فراخوان جذب شاگرد دادند.
او تصریح کرد: من شاگردِ شاگردِ استاد شجریان؛ آقای مظفر شفیعی بودم و استاد خودشان به شاگردهایشان گفته بودند، شاگردهایتان را که مورد تاییدتان هستند، بفرستید پیش من. برای همین ما دیگر تست ندادیم و یک مرحله را رد کردیم و به مرحله دوم رفتیم که برای خودشان آواز بخوانیم. من سالها با استاد سیامک جهانگیری، سبک استاد شجریان را کار کرده بودم و صدایم خیلی حال صدای ایشان را داشت و تکنیکهای ایشان و متر آوازشان در جان من نشسته بود، چون کارهایشان را کپی و از رویشان کار میکردم. وقتی برای دادن تست رفتم، استاد چشمهایشان را بسته بودند و رفته بودند در حس و من هم، چون میدانستم ابوعطا را خیلی دوست دارند، شروع کردم به ابوعطا خواندن. تمام که شد چند ثانیه بعد چشمهایشان را باز کردند و گفتند عجب ابوعطایی خواندی و خلاصه همه دست زدند و از آن موقع به دل استاد نشستم و یک احساس خیلی نزدیک و عمیق دلی بینمان برقرار شد.
مرادی اضافه کرد: روز اولی که سر کلاس رفتم، برایم خیلی جالب بود که استاد دستهایشان را به هم میمالیدند و با یک ذوق ناب و کودکانه میگفتند خب نوبت ملیحه جان است و حالا ملیحه جان میخواهد برایمان بخواند و این شوق و ذوق برای من خیلی جالب بود که سر تا پا گوش شده بودند تا ببینند من در این دو هفته، در فاصله میان کلاسها، چه کردهام. کلاسهای ما ابتدا دو هفته یک بار بود، سه سالی به این منوال گذشت تا اینکه استاد یک مقدار کار قبول کردند و تور کنسرتهایشان شروع شد و ما ماهی یک بار ایشان را میدیدم و بعد هم که تقریبا از سال ۹۳ یا ۹۲ دیگر فقط یکی دو بار قرار گروهی گذاشتیم. ولی من دیگر در آن زمان شمارهشان را داشتم و ایشان هم شماره مرا داشتند و سه، چهار باری منزلشان رفتم و ایشان هم برای من شاگرد میفرستادند.
او توضیح داد: یکی از اتفاقاتی که برای من مایه افتخار بود وقتی رخ داد که یکی از شاگردهای استاد که سنش هم کم بود با مادرش پیش من آمد. مادرش گفت: خیلی جالب است که برایتان بگویم سه، چهار سالی هست که هر از گاهی استاد به ما وقت میدهند و ما میرویم خدمتشان. یعنی در کل سه، چهار سال شاید هفت، هشت بار توانسته بودند بروند یا شاید هم کمتر. بعد گفت: در هر دیدار ما میگفتیم استاد یک نفر را معرفی کنید که ما برویم پیشش و استاد میگفتند کسی مدنظرم نیست و هنوز به کسی اعتماد ندارم که بخواهم بفرستمتان پیشش، فعلا پیش خودم بیایید و همین شیوه را کار کنید تا این سری که شما را معرفی کردند. من پرسیدم مثلا خانم فلانی و فلانی، گفتند نه! گفته است فقط ملیحه میتواند روش مرا درس بدهد و در بین خانمها اوست که میتواند روش مرا کار کند.
مرادی افزود: شنیدن این حرفها و این چیزهایی که استاد این طرف و آن طرف میگفتند و من بعدها از زبان آدمهای دیگر میشنیدم، مرتب احساس مسئولیت مرا بیشتر میکرد و یکی از دلایلی هم که این کنسرت را برگزار کردم همین بود.
او تصریح کرد: اینکه این قدر خواننده ضعیف در بخش موسیقی سنتی کار میکند؛ کسانی که هنرجوهای ما بهتر از آنها میخوانند، ولی متاسفانه مجوز میگیرند و کنسرت برگزار میکنند، حالا در بخش تصنیفخوانی، به هر حال به نسبت آدم میگوید خوب است، ولی آواز اصلا یک مقوله دیگر است و یک شناختی میخواهد و سالها باید کار کرده باشید و زحمت کشیده باشید، ولی میبینید با تکنیکی اشتباه آواز هم میخوانند! بچهها خیلی به من میگفتند وقتی تو عقب مینشینی اینها جلو میآیند و امثال تو بالاخره باید یک جوری خودشان را معرفی کنند و بشناسانند و خودت باید خودجوش کاری کنی.
آبانی که در برلین میگذرد
ملیحه مرادی در مورد برنامههای پیش رویش هم گفت: در ماه نوامبر (آبان) در فستیوالی شرکت خواهم کرد به نام فستیوال آواز زنان معاصر ایران که پارسال برای اولین بار برگزار شد. فستیوالی با حضور تعدادی از خوانندگان موسیقی نواحی و کلاسیک که هم ورکشاپ دارد و هم چهار روز اجرای صحنهای و در مجموع ۱۱ روز طول میکشد، تعدادی اجرا هم توسط دوستانی که آنجا زندگی میکنند برایمان هماهنگ کرده شده است و به این ترتیب یک ماه آبان را در آلمان، در شهر برلین هستم.