هنگامی که جریان اصلاحات در شکل جدیدش متولد شد بسیاری از گفتمانهایی که امروز را در ذیل جریان اصلاحات تعریف میکنند بیرون از گفتمان اصلاحات قرار داشتند و در ساحت گفتمان اصلاحات تعریف نمیشدند. این گفتمانها به سمت راست و اصولگرایی بیشتر متمایل بودند تا گفتمان چپ و جریان اصلاحات. با این وجود گذر زمان یا این جریانها را به سمت گفتمان اصلاحات هُل داد یا اینکه مسیر آنها را هموار کرد تا به جریان اصلاحات نزدیکتر شوند. کم فروغی، نازایی، انجماد، خمودگی و سترونی جریان راست یا اصولگرایی نیز در این مسأله نقش داشت. به همین دلیل نیز کسانی که در یک مقطع تاریخی خود را در ذیل جریان راست تعریف کرده بودند و در این جریان هویت پیدا میکردند به حاشیه کشیده شدند و در نهایت به بیرون پرتاب شدند.
این جریانهای فکری هویت هلو انجیری داشتند. به همین دلیل نیز این جریانهای فکری هروقت که مصلحت آنها ایجاب کند میتوانند سر از راست دربیاورند و هر زمان که نزدیک شدن به گفتمان اصلاحات برای آنها سود و منفعت بیشتری داشته باشند به گفتمان اصلاحات نزدیک شوند. این جریانهای فکری حتی قابلیت این را دارند که بازی تکنوکراتیک بروکراتیک راه بیندازند و میانه باشند و در این زمینه دست به مکتبسازی و گفتمانسازی بزنند. یک اصل سیاسی بیان میکند که اگر نمیتوانی غول باشی تلاش کن روی دوش غول سوار شوی و اگر نمیتوانی جریانسازی کنی تلاش کن روی امواج اجتماعی و سیاسی سوار شوی و اهداف خود را محقق کنی. برخی از جریانهای فکری و حتی برخی از افراد که غول نبودند و قدرت ایجاد موج در جامعه را نداشتند به این نتیجه رسیدند که برای رسیدن به اهداف خود باید روی دوش غول سوار شوند و از امواج شکل گرفته در جامعه به سود خود استفاده کنند.
از سوی دیگر برخی از دوستان اصلاحطلب نیز این راه را هموار کردند تا این عده بتوانند با استفاده ابزاری از گفتمان اصیل اصلاحات به اهداف خود دست پیدا کنند. این جریانهای فکری و سیاسی هیچگاه تلاش نکردند که به معنای واقعی وارد ساحت اصلاحطلبی شوند. با این وجود اندک اندک طمع در تمامی خانه کردند و از دری که وارد شده بودند به دنبال مالکیت همه خانه بودند. به همین دلیل نیز تلاش کردند اهالی خانه را بیرون کنند تا خود به تنهایی مالکیت خانه را به دست بیاورند. به همین دلیل نیز مردم دیگر نمیتوانند با این افراد جدید ارتباط برقرار کنند. منش و اخلاقیات اهل خانه منش و اخلاقی نبود که مورد پسند مردم باشد. حتی خود خانه نیز دیگر مانند گذشته نبود و به همین دلیل مردم دیگر نمیتوانستند آن خانه را مانند گذشته باور کنند.
به نظر من شبه اصلاحطلبان بیشترین ضربه را به جریان اصلاحطلبی زدند که تلاش کردند از جریان اصلاحات یک برج بابل بسازند تا به عرش قدرت و منفعت برسند. به همین دلیل نیز در مرحله نخست باید جریان اصلاحطلبی را از دست شبه اصلاحطلبان منفعت طلب نجات دهیم. امروز عدهای به نام اصلاحطلبی مانع بزرگی در مسیر توفندگی و بالندگی جریان اصلاحات به وجود آوردهاند. این عده جریان اصلاحطلبی را به منفعتطلبی خود تقلیل دادهاند و یک چهره غیرلطیف و غیر اصلاحی از جریان اصلاحطلبی به مردم ارائه دادهاند. نکته قابل تأمل در این زمینه این است که اصلاحطلبان هنگامی که بر سریر قدرت قرار میگیرند همان کنش را از خود نشان میدهند که قبل از اینکه به قدرت برسند آن را نقد میکردند. به همین دلیل نیز نسل جدید و مردم دیگر به جریان اصلاحات به عنوان یک راه برون رفت نگاه نمیکنند. من موانع بیرونی در تضعیف جریان اصلاحات را نفی نمیکنم، اما معتقدم حرکت یک جریان سیاسی باید از درون باشد و آنچه جریان اصلاحات را ضعیف کرده از درون بوده است.