- عشق به دیده شدن گاهی سر به جنون میزند. اینکه در هر موضوعی بخواهیم ساز مخالف بزنیم و امور بدیهی را منکر شویم و از این طریق خود را آدمی با نگاهی متفاوت معرفی کنیم، نمایندهی چیزی جز جهل و بیخردی نیست.
یوسف مصدقی - کیهان لندن
پنج شنبه سیزدهم سپتامبر ۲۰۱۸، برنامه «اتاق خبر» تلویزیون «من و تو» میزبان مناظرهای آبکی بود که در یک طرفش فردی به نام علی علیزاده سوسیالیست ذوب شده در ولایت خامنهای حضور داشت. اینطور که از فحوای بیانات مجری محترم برنامه بر میآمد هدف از دعوت از «علی علیزاده» شنیدن نظر هواداران نظام در رسانهی «من و تو» بوده تا چندصدایی در آن رعایت شده باشد. محصول نهایی این دعوت فرخنده- چنانکه قابل پیشبینی بود- سی و چند دقیقه مهملگویی و عربدهکشی بود که البته در دقایق معدودی سرگرمکننده و مفرح هم شد.
در تمام طول این به اصطلاح گفتگوی چالشی، علیزاده نه تنها در موضوع بحث سخنی نگفت، بلکه بیوقفه و افسارگسیخته، به حمله به یک شخصیت یعنی شاهزاده رضا پهلوی پرداخت. این وسواس بیمارگونه بر توهین و اتهامزنی به یک شخص خاص، میتواند دو دلیل داشته باشد، یکی تلاش برای خودنمایی از طریق توهین به اشخاص مشهور و دیگری دستور صادره از سوی هادی امنیتی (مسئول سازمانی اطلاعاتی) به اتهامزنندهی معلومالحال تا از طریق رسانهای پربیننده، به تأثیرگذارترین شخصیت مخالف جمهوری اسلامی که روز به روز نقشش درتحولات آتی ایران پررنگتر میشود، لجنپراکنی کند.
فرقهی تبهکار حاکم بر ایران پس از اعتراضات دیماه گذشته، به شدت و در همهی عرصههای حقیقی و مجازی شروع به سربازگیری کرده است. وضعیت فعلی این گانگسترها ایجاب می کند که برای بقای خود بجنگند و در این راه از هر ترفندی برای توجیه سرکوب و جنایتهایشان استفاده کنند. در این وضعیت، بنا به مصلحت و براساس این فتوای خمینی که: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، تمام خطکشیهای عقیدتی و مذهبی که چهار دهه بر ذهن و زبان آدمکشان و اجامر جمهوری اسلامی نقش بسته، برای مدتی کمرنگ شده است تا به خیال خودشان نظام از این گردنهی پر خطر هم به سلامت بگذرد.
با چنین توجیهی، همانطور که چند سالی است لژیون و سرباز مزدور برای جنگ و کشتار در سوریه از شیعیان پاکستانی و افاغنه تأمین میشود، گروهی اوباش مجازی و مزدور خارجنشین هم از بیکینیپوشان و عرقخوران ساکن تورنتو و کالیفرنیا، چپولهای مقیم لندن و استمرارطلبان ساکن پاریس جهت دفاع از فرقهی تبهکار تشکیل یافته است. نظام به این نتیجه رسیده که باید هر جور مزدوری را که ممکن است از تمام سلیقهها و گروههای اجتماعی اجیر و جذب کند تا با این حیله و نیرنگ، جامعهی متنوع ایران را همدل و همراه با خود نشان دهد.
این تغییر رویه اما پیش از اعتراضات دیماه ۹۶ در منازعات داخلی فرقهی تبهکار شروع شده بود. تندروترین بخش گانگسترهای شرکت سهامی جمهوری اسلامی که سالهای سال تن به هیچ تغییر ظاهری هم نمیداد درسالهای اخیر و بخصوص پس از ریاست جمهوری حسن روحانی متوجه شد که حتی در دعواهای داخل حکومت و انتخابات فرمایشی هم، بدون تغییر ظاهر و شمایل، امکان پیروزی ندارد. این جماعت که هم از نظر پشتوانهی تئوریک و هم به لحاظ روزآمدیِ ظاهر، از رقبای اصلاحطلب ریاکارشان عقب افتاده بودند، تلاش کردند تا با یارگیری از انواع شارلاتانها و خودشیفتگانی که راهی به دیگر گروهها نداشتند، قدری در وضع ظاهر و رفتارهای عقبماندهشان تغییر ایجاد کنند. برای مثال این جماعت سراغ امیر تتلو و الهام چرخنده رفتند و از آنها برای مدتی در خیمهشببازیهایشان بهره گرفتند. در حوزهی نفوذ به رسانههای خارج از کشور هم این جماعت دنبال اشخاص شیرینعقل و خودشیفتهای میگشتند که منافع تندروترین بخش فرقهی تبهکار را در خارج از ایران نمایندگی کند. علی علیزاده و دو سه نفر بیکینیپوش و عرقخور بدنام دیگر، به همین دلیل جذب گانگسترها شدند.
عشق به دیده شدن گاهی سر به جنون میزند. اینکه در هر موضوعی بخواهیم ساز مخالف بزنیم و امور بدیهی را منکر شویم و از این طریق خود را آدمی با نگاهی متفاوت معرفی کنیم، نمایندهی چیزی جز جهل و بیخردی نیست.
حالا خودتان را جای کسی بگذارید که بیست و چند سال پیش، در جوانی، در دانشگاه مشهوری در ایران، درس مهندسی میخوانده و به واسطهی ولنگاری و تنبلی، یک در میان «مشروط» میشده است. این جوانک همزمان به علوم انسانی علاقه داشته و از این بابت، نوچه و مرید یک مارکسیست افیونی (مراد فرهادپور)- که گانگستر فضای بهاصطلاح روشنفکری ایران محسوب بوده و هست- شده بوده، حال تصور کنید که مرادتان هیچگاه آدم حسابتان نکند و بعد هم متوجه بشوید که در کار مهندسی هم مالی نمیشوید، در نتیجه به سرتان میزند که با پول ابوی بیایید فرنگ و درس فلسفه بخوانید.
حالا قریب به بیست سال آزگار از آن زمان گذشته و شما همچنان در بلاد کفر آسفالت میسابید و بخیه به آبدوغ میزنید. در این دو دهه، کلی شلنگ تخته انداختهاید که کسی بشوید. به یک دانشگاه درجه سه (رتبه ۹۱ در بریتانیا) رفتهاید تا پیاچدی بگیرید. در هر هوچیگری و لاتبازی خیابانی یا دانشگاهی بیخطری که ممکن بوده، شرکت کردهاید تا حس کنید فعال سیاسی هستید. حتی وقتی در تحصیل کم آوردهاید و از همان دانشگاه درجه سه بدون اخذ مدرک اخراج شدهاید، با کلی آسمان ریسمان بافتن آن را توطئهی نظام سرمایهداری علیه خودتان تلقی کردهاید. یک دوره برای گرفتن پناهندگی سیاسی بریتانیا، از موضع اصلاحطلبی در هر رسانهای که ممکن بوده به علی خامنهای و اعوان و انصارش فحش دادهاید و در باب مسائل ایران هر چه از رفیقتان (احسان منصوری) آموختهاید را به نام خودتان سند زدهاید. طی این مدت، به خاطر رفتارهای نامتعادلتان، هیچ دار و دستهای به شما اعتماد نکرده و به هیچ محفلی راه پیدا نکردهاید و به واسطهی دستگیری دوست دختر سابقتان (غنچه قوامی) کلی آتو پیش سربازان گمنام و آدمخوار امام زمان دارید. خب انصاف بدهید که در چنین وضعیتی، شما حتما آمادهی خدمت به آرمانهای فرقهی تبهکار هستید.
در سکانسی از سریال مفرح «ایتالیا ایتالیا»، جعفر قاطبه به یکی از مشتریان بنگاه شادمانیاش توصیه میکند که بجای درس خواندن و دانشگاه رفتن، وارد وادی خوانندگی شود تا سری میان سرها در آورد. در ادامه هم میگوید که برای خوانندگی نه صدا لازم است و نه هنر زیرا فقط با هوچیگری و شعردزدی و درست کردن شایعه میتوان معروف شد و به جایی رسید.
علی علیزاده نمونهی واضحی از عمل به توصیهی جعفر قاطبه است. هوچیگری و شایعهسازی را میشود در رفتار و کلام او به وقت حضورش در رسانههای مختلف دید ولی در باب شعردزدیاش میتوان به این نکته اشاره کرد که تقریبا همهی حرفهای علی علیزاده کپی شده از وبلاگ و توییتهای حسین درخشان و احسان منصوری هستند. این سرباز ولایت بدون ذکر منبع، همه جا و در هر رسانهای که ظاهر میشود، حرفهای این دو رفیق سابق و دشمن فعلیاش را به خورد مخاطبان میدهد و از این طریق خودنمایی و کاسبی میکند.
برای خودشیفتگان ِ عشقِ دوربینی از قماش علی علیزاده، فحش شنیدن و بر سر زبانها بودن گواراتر از فراموشی است. اگر به نظرات فراوانی که زیر یاوههایی که علیزاده در توییتر منتشر میکند مراجعه کنید، با سیلی از کاربران خشمگینی مواجه میشوید که رکیکترین الفاظ ممکن را نثار علیزاده و خاندانش میکنند. از میان هر ده نظر شاید به زحمت یکی در موافقت با مهملات این به اصطلاح تحلیلگر سیاسی بیان میشود. او اما بیمارگونه و لجبازانه حرفهای تحریکآمیز و موهن علیه فرزندان شاهزاده رضا پهلوی، مسیح علینژاد و حتی اصلاحطلبان حکومتی میزند تا فحش و توجه بیشتری از کاربران دریافت کند.
اینکه چرا تلویزیون پر بیننده و محبوبی مثل «من و تو» به موجودی مثل علیزاده تریبون میدهد تا اباطیل تکراری کیهان شریعتمداری را با قدری رنگ و لعاب چپگرایی به خورد مخاطبان این شبکه بدهد، کاملا به صاحبان و سیاستگذاران این تلویزیون مربوط است و دخلی به هیچکس دیگری ندارد. صاحب این صفحهکلید اما حدس میزند که گردانندگان «من و تو» با حسابگری و زرنگی، آقای دوربینیِ ساکن لندن را به استودیو کشاندند تا ضمن گرفتن ژست بیطرفی، از علی علیزاده به عنوان سخنگوی رهبر فرقهی تبهکار در لندن تأییدیه بگیرند که «من و تو» آنچنان رسانهی تأثیرگذاری در ایران است که حتی برای تخریبش هم باید از حضور در خود این رسانه استفاده کرد وگرنه کسی صدای تخریبگر را نخواهد شنید.
در یکی از صحنههای مشهور فیلم «ایندیانا جونز» و «مهاجمان صندوقچهی گمشده» (Raiders of the Lost Ark) مردِ شمشیر به دستی به قصد خودنمایی و ترساندن قهرمان و باستانشناس داستان، حرکاتی نمایشی و مضحک با شمشیرش انجام میدهد تا آمادگیاش برای نبرد تن به تن با او را به رخ بکشد، قهرمان عاقل داستان اما به جای وقت تلف کردن و نبرد تن به تن، بی معطلی طپانچهاش را میکشد و به مرد بختبرگشته شلیک میکند و او را به دیار باقی میفرستد.
وقتی علیزاده در اوج عربدهکشی و لاتبازی شروع به هوچیگری دربارهی منابع مالی تلویزیون «من و تو» کرد، مجری برنامه در یک جمله تذکر داد که علیزاده بابت حضور در برنامه ۱۵۰ پوند بعلاوهی هزینهی رفت و آمد از همین بودجهی شبههناک تقاضا کرده که به او پرداخت خواهد شد. گلوله به بد جایی از هیبت چپول ولایی علیزاده نشست چنانکه هنوز پس از چند روز صدای عربدهی ناشی از درد و سوزش این بزرگوار، در فضای مجازی طنینافکن است.
«علیز» نمایندهی شایستهای برای جلوهگری تمام خصوصیات روانی و رفتاری فرقهی تبهکار حاکم بر ایران است. او همچون اربابش سیدعلی خامنهای جهانوطنی هوچی، بیسواد، دروغگو، وقیح و متوهم است. باشد که با سقوط فرقهی تبهکار، «علیز» بجای شغل فعلیاش، کسب و کار آبرومندی در دارالاسلام لندن پیدا کند.