Saturday, Oct 27, 2018

صفحه نخست » میخانه‌ی مکدّر ـ به دوست بزرگ ایران، دشمن فرهنگ مرگ: صادق هدایت ـ، رضا مقصدی

Sadeq_Hedayat.jpg

با آه وُ آینه
آری، برابرست.

*
با لحظه‌های روشن ِ آبی
میل‌اش به دوستی‌ست.

*

در واژگان ِ سبز ِ درختی تلخ
تکرار ِ آن هجای بهارین‌ست.
گیرم خزان، سرود ِ بلندش را
غمگین وُ سرد کرد.

*

چشم‌اش به سوی ناب‌ترین، آب
معنای آشنای غزل‌های حافظ‌ست:
ـ آن‌جا که عشق را
گل‌واژه‌ی معطر ِ تیراژه، می‌کند.

*

Hedayat.jpgـ آن‌جا که آسمان
آن‌گونه ناتوان‌ست
غم‌نامه‌ی بلندِ «امانت» را
بر شانه‌ی شکسته‌ی شبنم

*

گذاشته‌ست.

*

**

این‌جا نگاه وُ جان ِ فروزان‌اش
در گُسترایِ هستی
بر هر چه از مظاهر ِ مستی
می‌تابد
تا
میخانه‌ی مکدر ِ ذات‌اش
آتش، به هر ترانه فروبارد
شاید که عشق را
پیغام ِ روشنی
از مشرق ِ پیاله‌ی پی‌درپی
پیدا شود
با هر چه از ستایش وُ زایش.

*

جُغدی، هزار بال
ـ از تیره‌ی ترانه‌ی خیام ـ
باز آمد وُ به شانه‌ی رعنایش
منزل کرد
تا وای‌وای ِ هر شبه‌اش را
در بغض ِ شامگاهی ِ این «آه»، بشکنَد
و
این خیل ِ خواب بداند:
هستی، دمی‌ست
بیدار وُ بی‌قرار.

*

در گوش‌های تاریک
پژواک ِ باستانی ِ «مِهر»ست.
در نبض ِ آب
نجوایِ نازنین ِ درخت ِ سیب.

*

و
در گلوی خاک
غمناکی ِ صبورترین شعر ِعاشقان.
وقتی گیاه‌واره‌ی انسان
از شور
از شکوه ِشکفتن
خالی‌ست.

*

می‌بینم‌اش
از پشت ِ یک حصار ِ اساطیری
قد می‌کشد به دیدنِ زیبایی.
بر سینه‌ی شکسته‌ی گلدان
طرحی می‌افکَنَد
از رمز وُ راز ِ عشق ِ شکوفنده، از ازل.
عشقی که در جهان ِ ابد، جاری‌ست.

*

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلن ۱۳۷۵خورشیدی

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy