Saturday, Dec 1, 2018

صفحه نخست » دوام می‌آورید؟! چگونه و در برابر کی؟!

kayhan_112918.jpg- پنج سال پیش حسن روحانی آمد تا جمهوری اسلامی با «نرمش قهرمانانه» دوام بیاورد. حالا ظریف دوباره می‌گوید: «دوام می‌آوریم!»‌ چگونه؟! با «نگاه به شرق»؟!‌ با «ساز و کار مالی اروپا»؟! با زد و بند احتمالی با آمریکا؟! با جنگ‌های نیابتی و ادامه حضور در سوریه و عراق و یمن و موشک‌پرانی به اسرائیل؟! با تهدید اروپا به ترور و جنگ؟! ولی جمهوری اسلامی به همه اینها در۴۰ سال گذشته عمل کرده و باز به «دوام می‌آوریم» رسیده است!

روشنک آسترکی - کیهان لندن

۴۰ سال پیش در ایران و در چنین روزهایی انقلابیونی که خود را در آستانه پیروزی می‌دیدند، بدون آنکه برنامه‌ای علمی و تجربی برای اداره کشور داشته باشند، در فکر نابودی «امپریالیسم آمریکا» و «صهیونیسم اسرائیل» بودند و رویای رهبریِ جهان اسلام و غلبه‌ی «دولت بزرگ اسلامی» بر جهان را در سر می پروراندند.

آنها بدون برنامه‌ای برای رفاه ملت و آبادی مملکت، سال به سال با شعارهای ایدئولوژیک جاه‌طلبانه پیش آمدند تا اینکه چندی پیش رهبر جمهوری اسلامی تصویری از سال ۱۴۴۴ خورشیدی ارائه داد که قرار است در آن «ایران اسلامی» زیر سلطه‌ی همین حکومت پیشرفته‌ترین کشور جهان باشد.

اما خارج از دنیای تخیلات انقلابیون و رهبران پوشالی‌شان، واقعیت اینست که امروز جمهوری اسلامی چنان در گوشه‌ی رینگ قرار گرفته که در جستجوی فرصتی برای دوباره برخاستن، وزیر خارجه‌اش امید می‌دهد: «دوام می‌آوریم!»

مسیر قهقرا از اقتدار تا دوام

اما چه روندی موجب شد نظامی که در حرف همچنان شعار «اقتدار» سر می‌دهد در عمل امیدش به «دوام آوردن» است؟!

واقعیت اینست که با فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق که در بسیاری زمینه‌ها الهام‌بخش انقلاب اسلامی و جهانگشایی آن نیز بود، زمامداران ضدغرب و ضدامپریالیست جمهوری اسلامی تا حدی متوجه شدند که سیستم‌های انقلابی دیر یا زود به «فروپاشی» می‌رسند. اگر در نخستین سال‌های پس از انقلاب، «کودتای نظامی‌ها» سبب نگرانی می‌شد اکنون «فروپاشی» اهمیت می‌یافت. آنها به چشم خود دیدند که «شوروی» و اقمار آن نه در میدان جنگ و درگیری‌های خارجی، بلکه از درون خود پوسید و فرو ریخت.

مطالب بیشتر در کیهان لندن

استراتژیست‌های جمهوری اسلامی که از یاری چپگرایان تواب‌شده نیز بی‌نصیب نبودند با ریاست جمهوری رفسنجانی که پس از جنگ عراق آمده بود تا مدال «سردار سازندگی» را به سینه بزند، هشت سال را در کشاکش «توسعه سیاسی» مهمتر است یا «توسعه اقتصادی»، سپری کردند! در این مدت «توسعه اقتصادی» با باز کردن پای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منابع مالی و مادی کشور و تقسیم آن بین خانواده‌های مافیایی ملایان و سپاهیان بر «توسعه سیاسی» ترجیح داده شد. مشکلات کشور اما نه‌ تنها حل نشد بلکه با رشد جمعیت و به میدان آمدن یک نسل تازه، افزایش یافت.

متفکران جمهوری اسلامی این‌بار «پروژه اصلاحات» را به میدان آوردند تا با «مردمسالاری دینی» هشت سال دیگر بر سر اینکه «توسعه سیاسی» به اندازه «توسعه اقتصادی» اهمیت دارد یا نه سپری شود!

پس از فاجعه‌ی ۱۱ سپتامبر و در آستانه‌ی حمله آمریکا و هم‌پیمانانش به عراق، کارشناسان و فرماندهان نظامی ایران با توجه به ذهنیت دوران «جنگ سرد» گمان می‌کردند آمریکا وارد ویتنامی دیگر شده و شکست صدام بدون هزینه‌های سنگین ناممکن است. فرماندهان سپاه در برنامه‌های صدا و سیمای رژیم حاضر می‌شدند و بر پایه تجربیات هشت سال جنگ ایران و عراق، امکانات دفاعی صدام را تحلیل می‌کردند. اما شکست سریع و برق‌آسای صدام موجب شد متفکرین نظام انگشت به دهان راه دیگری در پیش بگیرند و مانند راهزنان با ابزاری که در اختیار داشتند با «شبیخون» نیروهای آمریکا را هدف قرار دهند.

در ایران اما حاصل شانزده سال ریاست جمهوری دو حجت الاسلام و بحث ضرورت «توسعه اقتصادی» و «توسعه سیاسی» چیزی جز محمود احمدی‌نژاد نبود! همزمان آمریکا نیز تحریم مالی حکومت ایران را در برنامه خود قرار داد. آمریکایی‌ها می‌دانستند ناکارآمدی اقتصادی و کمبود «دلار نفتی» باعث خواهد شد نظام در پاسخ به مطالبات جامعه بیش از پیش ناتوان شود و بدین ترتیب ایرادات درونی سیستم بیشتر آشکار خواهد شد و تنش‌های درونی افزایش خواهد یافت.

بی‌کفایتی نظام با چهار سال اول احمدی‌نژاد به «جنبش سبز» انجامید و پس از سرکوب جنبش‌های پراکنده‌ی زنان و دانشجویان در سال‌های پس از جنگ، برای نخستین بار دامنه‌ی نارضایتی عمیق جامعه از شرایط موجود در سال ۸۸ به نمایش گذاشته شد. چهار سال دوم وی نه شامل برنامه‌ای برای اداره‌ی کشور، بلکه بیشتر آبروداری «رهبر» بود که با پشتیبانی‌اش وی بر مسند ریاست جمهوری نشست. روشن بود که پس از لو رفتن برنامه اتمی مخفی و سال‌ها مذاکره در دوران خاتمی و احمدی‌نژاد با سه کشور اروپایی، انگلیس و فرانسه و آ‌لمان، روی کار آمدن دولت بعدی بدون «نرمش قهرمانانه» در برابر آمریکا ممکن نیست!

تدبیر و امید برای دوام

حجت‌الاسلام حسن روحانی آمد تا جمهوری اسلامی این‌بار با «نرمش قهرمانانه» دوام بیاورد. متفکران رژیم و لابیگرانش در غرب به ویژه در آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که دوران اوباما بهترین زمان برای چنین نرمشی است. اگرچه اوباما به جمهوری اسلامی هم پول نقد داد و هم حاضر به مبادله‌ی برخی تبهکاران وابسته به رژیم با برخی گروگان‌های دوتابعیتی شد، اما آمریکا برنامه هسته‌ای را بدون دادن امتیاز و بدون یک قرارداد قابل اتکا برای جمهوری اسلامی مدیریت کرد. دونالد ترامپ به این دلیل توانست با خیال راحت از برجام خارج شود که هیچ الزام قانونی، آمریکا و هیچکدام از طرفین غربی را متعهد به ماندن در آن نمی‌کند!

جمهوری اسلامی بر خلاف فریادهای پوچ «استقلال» و «خودکفایی»‌ و «مقاومت»، فکر نمی‌کرد دولتی در آمریکا روی کار بیاید که افسار آن را چنین سفت در دست بگیرد. حالا هم اگر رژیم ایران به ۱۲ شرط پمپئو پاسخ مثبت بدهد، دولت آمریکا با آن کنار خواهد آمد. ما نمی‌دانیم چنانکه مذاکرات پشت پرده‌ی برجام پیش از روی کار آمدن حسن روحانی آغاز شده بود، آیا اکنون نیز چنین مذاکراتی در حال انجام هست یا نه! اما وعده‌ی «دوام» آوردن یا توخالیست و یا «تدبیر»ی در پس این «امید» خوابیده که بنا به سنت جمهوری اسلامی، با مذاکرات مخفی در حال پیش برده شدن است. حکومت ایران بیش از آمریکا، از سوی مردم ایران تحت فشار است.

از تظاهرات سراسری دی‌ماه سال گذشته تا کنون بخش مهمی از مردم هر بار که فرصت یافته‌اند، نارضایتی از شرایط موجود و فاصله‌ی عمیق خود را با زمامداران به نمایش گذاشته‌اند. این مردم را تنها زمانی می‌توان راضی کرد که به مطالبات آنها پاسخ داد. اما پاسخ دادن به مطالبات یک جامعه هشتاد میلیونی در سیستمی که سراپا فاسد و آلوده و بی‌لیاقت است ممکن نیست حتی اگر به فرض محال، آمریکا و جمهوری اسلامی همین امروز مشکلاتشان را با یکدیگر حل کنند!

ما دیدیم که اتحاد شوروی و بلوک شرق با اختلافات و مشکلاتی به مراتب کمتر از جمهوری اسلامی در خود فروپاشید و از بین رفت. یک تفاوت بزرگ جمهوری اسلامی با اتحاد شوروی اما این است که شوروی با درون خود مشکلی نداشت و «مافیای سرخ» تازه پس از فروپاشی شوروی شکل گرفت اگرچه ریشه‌هایش در کادرها و رهبران حزبی سابق و خانواده‌های آنها بود. خانواده‌های مافیایی جمهوری اسلامی اما از بدو تأسیس آن شروع به رشد سرطانی کردند. سرنوشت آنها با بود و نبود این رژیم گره خورده است. اما راه ایران و جمهوری اسلامی هرگز یکی نبوده و منافع ملی ایرانیان و و منافع این نظام هرگز بر هم منطبق نبوده. از همین رو، «دوام می‌آوریم» یعنی دوام سرطان جمهوری اسلامی در پیکر ایران تا آن را سلول به سلول آلوده کرده و از بین ببرد.

در چنین شرایطی ظریف می‌گوید: «دوام می‌آوریم!»‌ چگونه؟! با «نگاه به شرق»؟!‌ با «ساز و کار مالی اروپا»؟! با زد و بند احتمالی با آمریکا؟! با جنگ‌های نیابتی و ادامه حضور در سوریه و عراق و یمن و موشک‌پرانی به اسرائیل؟! با تهدید اروپا به ترور و جنگ؟! ولی جمهوری اسلامی به همه اینها در۴۰ سال گذشته عمل کرده و به «دوام می‌آوریم» رسیده است!

و اما در برابر کی؟! در برابر مردمی که هرگز با این رژیم کنار نیامدند و از یک سال پیش شعار می‌دهند: «اصلاح‌طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، «پشت به دشمن، رو به میهن»، «دشمن ما همینجاست بیخود میگن آمریکاست»؟! آنها دشمن خود را تشخیص داده‌اند. آیا ظریف به عنوان وزیر خارجه این دشمن، می‌خواهد در برابر آمریکا دوام بیاورد؟! کشوری که در جهان امروز هیچ نظامی برای دوام آوردن نمی‌تواند از روابط اقتصادی با آن صرف نظر کند؟!

به نظر می‌رسد پاسخ بر اساس تجارب تاریخی و شواهد عینی کاملا روشن باشد: با هیچکدام از تدابیر بالا و در برابر هیچکدام دوام نمی‌آورد

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy