یکی از مبانی پیشرفت دانش در همهی شاخههای آن، تمییز میان پدیدههای به ظاهر مشابه و افتراق آنهاست۰ شوربختانه در حوزهی مسائل ایران، "صاحب نظران" و تحلیل گران قادر به تمییز میان بازیگران گوناگون در این عرصه نبودهاند و بسیاری گروهها و افراد را یک جا و تحت عنوان "اپوزیسیون ایران" طبقه بندی کرده اند۰ گرفتاری بزرگ این است که طبقه بندی مورد اشاره گمراه کننده بوده و پدیدههای کاملأ متفاوتی را در یک طبقه جای میدهد۰تمایز بسیار مهمی که در این طبقه بندی نادیده گرفته شده تمایز میان افراد و گروههای ناراضی و مبارزان است۰ نادیده گرفتن این تمایز بنیادی، منشأ کج فهمیهای بسیار در شناخت مسائل ایران معاصر بوده است۰
مبارزه با دستگاه ولایت فقیه و در افتادن با آن برای سرنگونی آن امری است کاملأ متمایز از ناراضی بودن از وضعیت موجود در ایران و حاکمان کنونی آن و سودای جامعهای بهتر در سر داشتن۰ اگر بخواهیم جمع ناراضیان از وضع موجود در ایران را سرشماری کنیم، بدون تردید باید اکثریت مردم ایران و گروههای ایرانی در تبعید را در این محاسبه لحاظ کنیم۰حتی بسیاری مهرههای نظام ولایت هم در همین طبقه جای میگیرند چرا که برای نمونه خامنهای و روحانی بارها در سخنان خود از وضع موجود به شدت انتقاد کرده و مهرههای دیگر همین دستگاه اهریمنی را مسبب و مقصر دانسته اند۰از همین روست که واژه اپوزیسیون که به معنای نارضایتی از وضع موجود و افراد گروه حاکم است واژهای نارسا و گمراه کننده برای توصیف افراد و گروهها در ایران امروز است۰
اما آن افراد و گروه هایی که در چهار دهه گذشته به قصد نابودی دستگاه ولایت با آن در افتاده و به آن ضربه زده و از آن سوی نیز همواره آماج تیرهای کینه و غضب این دستگاه اهریمنی بودهاند میتوانند خود را مبارز انگارند۰ تنها کسانی که منش و روش زندگیشان و لحظه لحظهی حیاتشان بر این امر گواهی دهد را میتوان به درستی مبارز و اهل مقاومت در برابر دستگاه ولایت به شمار آورد۰ همچنین، شیوهی زندگی فرد مبارز و فداکاری تمام عیار و پرداخت بالاترین بها در این راه است که انسان مبارز را به منبعی برای الهام بخشی به آدمیان برای رهایی از بند ولایت تبدیل میکند۰ ایستادگی، پایداری، فداکاری، و دلیری انسان مبارز است که میتواند راه رهایی را به مردم در بند نشان دهد۰ مبارز بودن اساسأ یک شیوه و گونهی زندگی است نه یک دیدگاه و موضع نظری۰ اگر بخواهیم از زبان هایدگر سخن بگوییم، همچون مبارزان زیستن اصل و بنیادی است که دیدگاه مبارزه داشتن، شناخت امر مبارزه و صورت بندی آن در گفتار یا نوشتار زائدهای است که بر آن بنیاد استوار است۰به عبارت دیگر معیار تمییز میان مبارز و غیر مبارز شیوه زندگی و کارشان است۰ چرا که از دیدگاه هایدگر، پاسخ به پرسش در بارهی کیستی شما یا این که شما چه کسی هستید بر اساس این که شما چه میگویید مشخص نمیشود، بلکه بر اساس این که چگونه زندگی میکنید معلوم میشود۰ نمیتوان به شیوهی اشراف در ینگه دنیا زندگی کرد و از مواهب زندگی آسوده و بی دغدغه برخوردار بود و هر از چند گاهی مصاحبهای با این یا آن شبکه خبری انجام داد و گمان کرد که سرگرم مبارزه با دستگاه ولایت هستیم۰
از این منظر، داشتن موضعی خاص در بارهی مسائل ایران آدمی را مبارز نمیسازد۰ ندیدن و نپذیرفتن این امر بدیهی هم سنگ آن است که ادعای آتش نشان بودن کسی را باور کنیم که در گوشهی خانه و پای رایانه نشسته و چند ویدیوی راههای اطفأ حریق تماشا کرده، اما هرگز دستی در کار خاموش کردن آتش نداشته، و خود را آتش نشان میخواند۰ آتش نشان بودن یک نوع شیوهی زندگی و کار است که افزون بر پارهای دانشهای نظری، نیازمند پروراندن ویژگیهای خاصی در طول زمان است۰ آتش نشانی را تنها میتوان در رویارویی و مواجهه با آتش فرا گرفت۰ آتش نشان واقعی هم کسی است که فرو نشاندن آتش کار و زندگی ش باشد۰ همان گونه که آموزش آنلاین آتش نشانی و آتش نشانی مجازی نداریم، مبارز آنلاین و مبارزهی مجازی هم نداریم۰ به همین ترتیب اگر فرد غیر آتش نشان بخواهد نقشی در خاموش کردن آتش داشته باشد، میتواند به آتش نشانان کمک کند۰
فرد غیر مبارز هم که میخواهد در مبارزه نقشی داشته باشد، میتواند به مبارزان کمک کند۰ در هیچ یک از دو حالت فوق تمایز میان آتش نشان و غیر او و نیز مرز میان فرد مبارز و دیگری خدشه دار نمیشود و آن تمایز پیش گفته همچنان پا بر جاست۰این سخن بدان معنا نیست که صرفأ ناراضی بودن از وضعیت موجود در ایران عیب و ایرادی دارد، بلکه تنها تأکید بر این نکته است که این دو امر متمایز هستند۰ عدم توجه به این تمایز بنیادی میان مبارزان و ناراضیان، یا ندیدن و نادیده گرفتن آن، منشأ کج فهمیهای بسیار بوده است۰ یکی از گرفتاریهای ناشی از این عدم توجه، مبارز انگاشتن ناراضیان است۰
از آنجا که فرد یا گروه ناراضی لزومأ درگیر و دار مبارزه نبوده و تجربهای در رویارویی جدی با دستگاه ولایت ندارد، آنگاه که به ارائه راه حلهای عملی برای مبارزه میپردازند، ناتوانی و چنته خالیشان آشکار میشود۰ یک نمونه چشم گشای این امر سخنرانی اخیر رضا پهلوی در مؤسسه واشنگتن است۰ در این سخنرانی رضا پهلوی چارچوب کلی گذار مسالمت آمیز و بدون خون ریزی از وضعیت کنونی در ایران را ترسیم کرد۰ به گفتهی او نکته کلیدی در این روند این است که "مردم ناراضی به این باور برسند که تغییر رژیم روی نخواهد داد مگر این که اکثریت نیروهای سرکوب گر (سپاه و بسیج) به مردم بپیوندند۰" به گفتهی پهلوی "باید مردم و نیروهای سرکوب گر را قانع کرد که با هم همکاری کنند۰ مردم باید به نیروهای سرکوب گر پیغام بفرستند و بگویند که ما میتوانیم در کنار یکدیگر باشیم به جای این که رو در روی هم باشیم۰" به گفتهی پهلوی شمار روز افزونی از اعضای رده بالای نیروهای سرکوب گر با او تماس میگیرند و میگویند که "می خواهند جزئی از فرآیند راه حل (تغییر رژیم) باشند" و از او میپرسند که چه کار باید بکنند۰
آشکار است که عناصر اطلاعاتی دستگاه ولایت رضا پهلوی را به بازی گرفته و به قول امروزیها او را سر کار گذاشته اند۰ آخر چگونه میتوان این سخنان را شنید و شگفت زده نشد وقتی میدانیم که سخن از سپاه پاسدارانی است که مأموریت اصلی ش از آغاز شکل گیری سرکوب و کشتار ناراضیان و مبارزان برای بقا و استمرار دستگاه ولایت بوده است؟
چگونه میتوان نیرویی را که عامل سلاخی صدها هزار نفر در سوریه در چند سال گذشته بوده است را عاملی برای تغییر دموکراتیک در ایران به حساب آورد؟ پی بردن به این امر که سپاهیان ناراضی مورد ادعا، دروغین و مأمور دستگاه اطلاعاتی هستند نیاز به نبوغ و توان ذهنی فوق العاده ندارد۰ چرا که اگر این نیروهای سرکوب گر راست میگویند و به زشتی کارشان و پلید بودن دستگاه ولایت واقف شدهاند تا جایی که میخواهند در تغییر رژیم نقش داشته باشند چرا دست از کار نمیکشند و به خدمتشان به آن دستگاه اهریمنی پایان نمیدهند؟ آیا در امر مبارزه با دستگاه ولایت که فریب و نیرنگ یکی از پایههای آن است میتوان روی چنین ایدههای ساده لوحانهای حساب کرد؟
پاسداران و بسیجیان نه میتوانند و نه باید عامل تغییر در ایران باشند۰ اگر بسیجی یا پاسداری میخواهد خدمتی به مردم ایران کند باید در گام نخست از همراهی با دستگاه ولایت دست بکشد، جان فشانی و خطر کردن برای رهایی ایران پیشکش! این امر که رضا پهلوی و دوستان و اطرافیان او و بسیاری افراد و گروههای ناراضی پس از چند دهه همراهی با باند اصلاح طلب و امید بستن به تغییری از درون این دستگاه اهریمنی، چندی است به این باور رسیدهاند که جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و تغییر رژیم ضرورتی انکار ناپذیر است، گامی در مسیر درست است۰ اما این موضع تازهی پهلوی و دیگر ناراضیان، تمایز میان آنان و مبارزان را از میان بر نمیدارد و مخدوش نمیکند۰ آزادی ایران از چنگال ولایت فقیه تنها با پشتیبانی از مردم و مبارزهی سازمان یافتهی سراسری امکان پذیر است۰این مبارزه و زور آزمایی از چهار دهه پیش و به ابتکار سازمان مجاهدین خلق و با ائتلاف گروهها و افراد مبارز ضد رژیم ولایت و تشکیل شورای ملی مقاومت آغاز شده است۰ در این چهار دهه، روزی نبوده که دستگاه ولایت در پی ضربه زدن و نابودی مجاهدین و مبارزان همراهشان نبوده باشد۰ در آن سو نیز، مجاهدین و مبارزان عضو شورای ملی مقاومت از هر فرصت و امکانی برای مبارزه با دستگاه ولایت و تلاش برای سرنگونی آن استفاده کرده اند۰ سد کردن راه دست یابی رژیم ولایت به سلاح هستهای از راه شناسایی و افشای سایتهای سری برنامه هستهای تنها یک نمونه از ضربههای استراتژیکی است که مجاهدین و شورا بر پیکر دستگاه ولایت وارد کرده اند۰معقول ترین اقدام در جهت تسریع سرنگونی دستگاه ولایت، کمک به مجاهدین و مبارزان سازمان یافته در شورای ملی مقاومت است، نه امید بستن به راههای فانتزی ناراضیانی که تجربهای در کار مبارزه با دستگاه ولایت ندارند و راه وهمی و خیالی اتحاد مردم با پاسداران و بسیجیان را چاره کار میپندارند۰