فائزه هاشمی: دولت روحانی فشل است
روزنامه مستقل - فائزه هاشمی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با مستقل، در ارتباط با ارزیابی عملکرد دولت دوازدهم تصریح کرد: هر چند که آقای روحانی خودش را اصلاح طلب نداند اما پایه رأی اصلاح طلبی در دو دوره داشته است، چون این تفکر از اقشار جامعه به وی رأی داده اند. به هر حال وظیفه دارد به اهداف اصلاح طلبی متعهد باشد.
شما خود را اصلاح طلب ارزیابی می کنید یا اصول گرا؟!
یک سری اصول را برای خودم تعریف کرده ام،اصول اخلاقی، انسانی، حقوق بشری، دینی و تفکرات اصلاح طلبی خویش را در چارچوب این اصو جلو می برم.
اجازه بدهید در مورد اسم اصول گرا و اصلاح طلب بیشتر صحبت کنیم چرا که به نظرم این نام گذاری برای بسیای از اصول گران و غیر بخش عمده ای از اینها که در قدرت هستند، درست نیست.
این ها عمدتا به اصول پایبندی ندارند، بر اساس منافعشان دین را تفسیر می کنند، به اصول اخلاقی و انسانی پایبندی ندارند، برای ماندن در قدرت همه چیز را زیر پا می گذارند، اینها بنیادگرا هستند تا اصول گرا، در بسیاری از موارد به داعشی ها تنه می زنند. دین را خراب کردند، البته به این معنی نیست که اصلاح طلبان همه اصول را رعایت می کنند، برخی از اصلاح طلبان هم در این زمینه مشکلات عدیده ای دارند و اصلاح طلبی را در چارچوب منافع خود می بینند. اصلاح طلبی یکسری تعاریف و شاخص هایی دارد که همان شاخص ها و اصول توسعه است که در دنیای متمدن امروزی تعریف شده است، از جمله این شاخص ها خودی و غیرخودی نداشتن است. قانون مداری، شایسته سالاری، چرخش نخبگان و کارآمدی که این موارد در عملکرد اصلاح طلبان دیده نمی شود.
شما دولت روحانی را اصلاح طلب می دانید؟
دولت آقای روحانی یک دولت برآمده از جریان اصلاح طلبی است. دولت دوم ایشان از معیارهای اصلاح طلبی و مطالبات رأی دهندگانش دور شده است. آقای روحانی ممکن است بگوید من هیچ وقت اصلاح طلب نبودم که البته درست می گوید. ایشان جزء اصول گرایان ارزیابی می شوند و گاهی کمی منطقی تر، اما هر چند که ایشان خودش را اصلاح طلب نداند اما پایه رأی اصلاح طلبی در دو دوره داشته است، چون این تفکر از اقشار جامعه به وی رأی داده اند. به هر حال وظیفه دارد به اهداف اصلاح طلبی متعهد باشد.
با توجه به شرایط حاکم در جامعه تفسیر شما از اصلاح طلب واقعی چیست؟
از بین جریانات سیاسی، اصلاح طلبان واقعی را ملی - مذهبی ها می دانم. از همان ابتدای انقلاب بر روی اصول خود و تفکرات پیشرفته ای که داشتند، ایستادند و به خاطر ماندن در قدرت همانگونه که این گروه حذف شدند و بسیاری دیگر از جمله آقای منتظری، کوتاه نیامدند. چنین تفکراتی عملا حذف می شوند.
در میان نخبگان سیاسی کشور نوعی نگرانی ناشی از فروپاشی مشاهده می شود، از دیدگاه شما این فروپاشی تا چه اندازه جدی است؟
از دیدگاه من فروپاشی محتوایی اتفاق افتاده است و تنها فروپاشی ظاهری و فیزیکی اتفاق نیفتاده است و خیلی احتمال می دهم که این اتفاق بیافتد، درست یا نادرست پایه های حکومت مستحکم اند، عمدتا از طریق ارعاب و ... و وحشت هایی که ایجاد می کنند، درست است با معترضین داخل خیابان دیگر برخورد فیزیکی مثل سال ۸۸ نمی شود ولی پرونده هایی که تشکیل می شود، دادگاه ها، محکومیت های شدید مانند اخراج از کار، تحصیل و غیره. در حال حاضر هر قشری را که می بینید بالاخره یک عده از فعالین آن حوزه داخل زندان هستند.
از کارگران گرفته تا معلمان، کامیون داران، فعالین حوزه زنان و محیط زیست، دانشجویان، ... و فعالین اقتصادی و آدم های مختلفی که یا داخل زندان هستند و یا حکم دارند که باید به زندان بروند. با توجه به این فشار بالا و برخوردهایی که صورت می گیرد و وجود این نگرانی که اگر اینها بروند بعد چه می شود، امکان فروپاشی فیزیکی کم است ولی از لحاط محتوایی این فروپاشی اتفاق افتاده چرا که هر جا را میبینی فشل است!هر جا دست می گذاری خالی از مدیریت و تدبیر است! همه چیز رها است، فکری برای حل مشکلات نمی شود یا اگر می شود به جای بهتر شدن بدتر می شود، آثار بهبود دیده نمی شود، روزمرگی حاکم شده است، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روز به روز افزایش می یابد، برای دریافت حق اولیه بایستی کلی هزینه پرداخت کرد، تلاش، خشم، افسردگی، ناامیدی، بی تفاوتی و رها کردن، ظاهر پر زرق و برق و آباد و باطن توسعه نیافته و زیر جهان سوم داریم، این ها نشانه های خوبی نیست.
وزیر آموزش و پرورش یک حرف هایی در مورد مافیای کنکور می زند که انگار نه انگار ایشان وزیر هستند و یا آقای روحانی یک حرف هایی می زنند که انگار نه انگار رییس جمهور هستند، بخشی از اینها در حیطه کاری دولت قرار دارد، یک جوری دارند حرف می زنند انگار اپوزیسیون هستند، خودتان باید بتوانید و عمل کنید، به چه کسی انتقاد می کنید؟! به کی دارید انتقاد می کنید؟! می دانم بخش عمده ای در اختیار دولت نیست، موانع زیاد است ولی در بخش هایی که دست خودتان است نیز مشکل وجود دارد، البته این بدترین نوع فروپاشی است که از درون پوسیده باشیم اما ظاهر را حفظ کنیم، بیشترین ضرر را مردم می بینند چون مدیران درآمدشان را دارند و مردم و منافع ملی است که آسیب می بینند.
ما واقعا نیازمند یک بازنگری جدی در مدیریت ها، سیاست ها، تدابیر، ادارات و اجرا، هستیم. ما نیازمند بازنویسی قانون، آئین نامه ها، رویه ها، تشکل ها، روندها و عرف هایی هستیم که به غلط شکل گرفته است، هستیم.
با توجه به حوادثی که در سال های آخر زندگی آیت الله هاشمی رفسنجانی رخ داد از جمله رد صلاحیت ایشان جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، به نظر شما بخشی از نظام به سمت منزوی کردن پدر شما به مانند سایر فرزندان انقلاب، حرکت می کرد؟ و تا چه اندازه موفق شد؟
بله تلاش خود را کردند ولی موفق نشدند، اگرچه برای انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری رد صلاحیت شد اما رییس جمهور ساخت. آن تشییع جنازه و آن عزتی که مردم ایجاد کردند، نشان داد که این روش های تنگ نظرانه و قلدرمآبانه به ظاهر جواب می دهد ولی عمق جامعه چیز دیگری می خواهد، جریانات قابل محدود کردن نیستند، هر جا را ببندی جای دیگر سر بر می آورد و جواب می دهد.
به نظر شما چنانچه آقای هاشمی زنده بودند، جامعه به سمت دو قطبی شدن غیرمنعطف پیش نمی رفت؟
به نظر من دو قطبی شدن طبیعی است، در همه دنیا اتفاق می افتد و چیز بدی نیست، نمی شود همه در یک جناح باشند و در اثر دو قطبی شدن تحول و تکامل اتفاق می افتد. همین در مقابل هم قرار گرفتن می تواند تحول مثبت ایجاد کند. تفکر پدر اعتدال بود، شما از ابتدای حضور ایشان در مجلس، در ریاست جمهوری،در مجمع تشخیص مصلحت نظام، در مرکز استرانژیک و غیره، هر جا که بود به سراغ تنها یک قطب نرفت و همیشه همه جریانات را در کنار هم آورد. تفکر پدر اگر نهادینه می گردید این شرایط به وجود نمی آمد.
فرانتس فانون در جمله ای معروف می گوید: انقلاب فرزندان خود را می خورد. با توجه به فوت ناگهانی آیت الله هاشمی آیا می توان چنین جمله ای را در ارتباط با ایشان نیز به کار برد؟
بله، شما به قبل و بعد از انقلاب نگاه کنید! خیلی ها آسیب دیدند، خیلی ها کشته شدند و خیلی ها را از دور خارج کردند. اینها مصداق همان جمله است.
پدر هم قربانی شد چون هدفش حفظ نظام بود. نظام واقعی اسلامی، نه نظامی که به سمتش میرویم. ایشان هم به شدت آسیب دید و نتیجه اش را هم دیدیم! دیگران نیز به این سرنوشت تهدید می شوند.
با پیش فرض قرار دادن این نکته که ما به ایام انتخابات دولت سیزدهم نزدیک می شویم، به نظر شما در این دوره چه کسی یا کسانی کاندیدای ریاست جمهوری خواهند شد و شما و حزب کارگزاران در طرفداری از کدام جناح عمل خواهید کرد؟
هنوز زود است که در مورد کاندیداها بخواهیم صحبت کنیم، به نظر می رسد که مانند گذشته کارگزاران همراه سایر اصلاح طلبان کاندیدا معرفی کند و فعال شود.
خودم هم دچار ابهام هستم، آیا باز هم باید برویم رأی بدهیم؟! آیا باز هم فعالیت کنیم؟! موانعی که اصلاح طلبان داشته اند و عملکرد خود این اصلاح طلبان هم چندان تعریفی نبوده است. چه فایده دارد که انتخاب یک چیز باشد و انتصاب ها و روش کار با این رأی سازگاری نداشته باشد. از سال ۹۲ به این طرف از این رأی نتیجه عملی گرفته ایم؟!