عقربههای ساعتم
روی زمانِ تازه است.
معنی ِ روزگار من
جان وُ جهانِ تازه است.
*
کیست درین کرانهها
نام ِ ترا سرود کرد؟
چیست که سینهی ترا
از تپش ِ ستارهها
شعر ِ سپیدِ رود کرد؟
*
سالِ خمیده، در گذشت
سالِ خجسته، سر رسید.
عقربههای ساعتم
سوی پرنده، پر کشید.