خواستگاری در اراک، در اندک مدتی به صدر اخبار رفت: پسری در یک مرکز خرید، از دختری خواستگاری می کند و دختر از فرط ذوق او را سه ثانیه بغل می کند.
در پی این ماجرا پلیس اعلام کرد:
« در پی انتشار کلیپی از درخواست ازدواج مغایر با شؤونات اسلامی، توسط دختر و پسری جوان در یکی از مراکز خرید در شهرستان اراک، با توجه به مطالبات مردم با ایمان و ولایتمدار شهرستان و با توجه به جریحهدار شدن عفت عمومی در این رفتار برگرفته از فرهنگ منحط غرب، بلافاصله برابر قانون بررسی موضوع در دستور کار پلیس امنیت عمومی استان قرار گرفت و این زوج جوان دستگیر و با تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شدند. این دختر و پسر جوان که با یکدیگر که به شکل قانونی عقد کرده اند تا صدور حکم نهایی با قرار وثیقه، آزاد هستند. »
در این باره نکات زیر حائز اهمیت است:
1 - پلیس در شرح ماجرا از تعبیر "درخواست ازدواج مغایر با شؤونات اسلامی" استفاده کرده است. خواستگاری در ملأ عام نه جرم است و نه مخالف دستور دین؛ حتی می توان آن را ترویجی برای سنت زیبای ازدواج دانست.
2 - اگر منظور پلیس این است که دختر جوان ذوق زده لحظه ای پسر را بغل کرد، از نظر قانونی حق با پلیس است چرا که طبق قانون مجازات اسلامی هر گونه ارتباطی بین دو نامحرم خلاف است. اما آیا واقعاً قرار است نگاه به قانون این قدر سختگیرانه و تنگ نظرانه باشد؟ این که در تصمیم حلال دو جوان برای تشکیل خانواده سه ثانیه یکی دیگری را بغل کند، حتماً فرق دارد با رابطه نامشروع دو جنس مخالف از سر گناه و هوس یا عناد.
عدم تمییز این موارد نوعی نگاه مبتنی بر"اِخباری گری" به قانون است (یعنی نگاهی غیرمنعطف، همانند نگاه متصلب و متحجرانه برخی به دستورات دین). اگر واقعاً نمی توان و نباید از این فعل گذر کرد و باید حتماً پای پلیس و قاضی به میان بیاید، چرا وقتی رئیس جمهور وقت ایران، مادر چاوز را بغل کرد، واکنش قضایی نشان ندادند؟ البته که نباید هم با آن موضوع برخورد می شد چرا که اگر احمدی نژاد را مانند این دو جوان پای میز محاکمه می کشاندند، باز هم نوعی اخباری گری بود و اقدامی غیر اصولی.
سخن اینجاست که چرا زور قانون به دو جوان که در آستانه تشکیل خانواه هستند می رسد و ایام خوش نامزدی را به کام شان تلخ می کند اما صاحبان قدرت را وامی گذارد؟
مخلص کلام آن که اگر بخواهیم نگاهی متصلب به شرع و قانون داشته باشیم می توانیم هم این دو جوان را مجازات کنیم که چرا سه ثانیه همدیگر را بغل کردید و هم به میلیون ها نفر دیگر اتهام نقض شرع بزنیم و تعزیرشان کنیم و از دین برانیم شان؛ مثلاً می توانیم از فردا به استناد فتوای اکثر فقها هر مردی که ریش اش را با تیغ زده باشد را سوار گشت ارشاد کنیم و تحویل دادسرا دهیم یا حجاب عرفی کنونی را نپذیریم و هر زن و دختر بالای 9 ساله ای را که به جز صورت و دست هایش، ذره ای از وجودش نمایان باشد را دادگاهی کنیم چرا که طبق دستور شرع، حد حجاب، "وجه و کفین" است.
البته شرع فقط محدود به ریش و حجاب نیست و دروغگویی، ریاکاری، تملق، اختلاس و اتلاف بیت المال، پذیرش پست توسط افراد ناکارآمد و ... نیز مصداق های جرم و گناه هستند ولی آیا تا کنون دیده اید فلان مسؤول را به خاطر وعده ها و گفته های دروغ و فلان خطیب را به دلیل تملق و چاپلوسی، حتی نکوهش کنند؟!
محدود کردن دین به منع روابط دختر و پسر و چند تار موی زنان و واگذاشتن اصول مهم تری چون حق الناس ستمی آشکار به شرع مقدس است.
3 - پلیس گفته است که مردم خواستار برخورد شده اند و عفت عمومی جریحه دار شده است. در همان فیلم منتشره، مردم حضور دارند و حتی به نشانه تبریک دست می زنند و شادی می کنند. عفت عمومی هم با ابراز عشق دو جوان که می خواهند با هم ازدواج کنند و طبق آنچه پلیس گفته، بعد از این خواستگاری ازدواج هم کرده اند، جریحه دار نمی شود. این بی جنبه شمردن مردم است که بگوییم عفت عمومی شان با ماجرای این خواستگاری جریحه دار شده است. یعنی مردم ایران اینقدر بی ظرفیت شده اند؟
راستی این مردم چه کسانی اند که هر وقت مسؤولان می خواهند اقدامات سلبی انجام دهند از آنها مایه می گذارند؟ گیریم که عده ای هم به دنبال برخورد باشند اما آیا اکثریت اند؟ یا این که اقلیت برتر هستند؟!
4 - اما فارغ از این بحث ها، یک واقعیت بزرگ و عیان وجود دارد که اگر مسوولان کشور همچنان از درک آن عاجز باشند، درک متقابل بین آنها و مردم روز به روز کمتر خواهد شد و شکاف بین شان عمیق تر و هولناک تر ؛ واقعیت این است که نه این دو جوان و نه میلیون ها جوان دیگر شبیه آنها، اساساً با منظومه فکری حاکم بر بسیاری از مسؤولان فرسنگ ها فاصله دارند گو این که آنها در یک سیاره زندگی می کنند و مسؤولان در کره ای دیگر. بنابر این در نوع پوشش خود یا در خواستگاری در ملأ عام و نظایر این ها، قصدشان اساساً قانون شکنی نیست بلکه دارند بر اساس پاردایم های فکری خودشان زندگی و کارهای عادی خودشان را انجام می دهند و ناگهان می بینند که متهم شده اند به انواع جرم ها!
به هزار تأسف باید گفت که عملکرد مسؤولان باعث شده است بین بسیاری از آنها و بسیاری از جوانان هیچ وجه اشتراکی جز "جغرافیا" وجود نداشته باشد و از همین روست که خیلی ها درصدد یا در آرزوی این هستند که با مهاجرت، همین تنها وجه اشتراک را نیز منتفی کنند!
مسؤولان باید از برج عاج خود پایین بیایند و جوانان را از نو بشناسند و الّا ندامت تاریخی نصیب شان خواهد شد.
5 - فرض که همه آنچه در بندهای فوق آمده است غلط و نادرست باشد. واقعاً نمی شد از منظر عطوفت اسلامی و انسانی از کنار این ماجرا عبور کرد و آن را تا این اندازه بزرگ نکرد؟
آیا آن سه ثانیه مردم را جریحه دار کرد و انتقادشان را برانگیخت یا سخت گیری غیر لازمی در حد بازداشت و تشکیل پرونده قضایی و قرار وثیقه؟
آیا کسانی که فکر می کنند نباید از کنار آن سه ثانیه گذشت نمی توانستند از منظر امر به معروف و نهی از منکر با یک تذکر زبانی پدرانه ماجرا را ختم به خیر کنند و تبریک بگویند و این گونه موج خبری راه نیندازند؟! کدام راه عاقلانه تر بود؟