اصلاح طلبان عزیز دیگر نه تبسم های آن سید طناز خریداری دارد، نه خوشرقصی های خوشگل کلام ها برای کدخدا، نه عکس آن میر پژمرده ترحم برانگیز است که مردم را به خیابان ها کشاند و بر روی سنگفرش های قرمز رها کرد و خود در پشت حصار طلایی پنهان شد، و نه دیگر سلبریتی های رنگارنگ و نان به نرخ روز خور دوای دردتان است، نه آن مطبوعات چی زواردررفته می تواند درزها یتان را رفو کند و نه دوره گردهای رسانه ای آن عیسای معجزه گرند که بر جسد گندیده اصلاح طلبی شفای عاجل طلب کنند، از بد روزگار، فلسفه دانه تان هم که در قلب تهاجم فرهنگی کنگر خورده و لنگر انداخته و گاف پشت گاف رو می کند. به عزیزدردانه هایتان هم در کانادا و آمریکا و استرالیا و اروپا پیغام دهید تا در مناسبت های گوناگون برایتان عطر و ادکلن فرنگی ارسال نکنند، این بوی تعفنی که بلند شده با هیچ فرمول شیمیایی از بین رفتنی نیست. جنازه ای که بر روی دستتان مانده را به سبک نیاکانتان مومیایی کنید و در خانه هایتان نگهداری کنید. مبادا فریب شیاطین را بخورید و این جنازه بی سر و پا را در معرض نمایش بگذارید و خود را رسوای عالم و مضحکه عام و خاص گردانید.

اما شما جناب تاج زاده گرامی که علاقه وافری به تزهای ترکیبی از خود بروز می دهید. مالاسف از آنجایی که متد ترکیبی در بین برخی از جوانان ایرانی در حال گسترش است، شما هم فرصت را غنیمت شمرده و خواستار ادغام نهاد رهبری و نهاد ریاست جمهوری شده اید. در حقیقت مدل ایده ال یا اکسیر جادویی ایشان که پس از سال ها ممارست علمی و حضور فعال در عرصه سیاسی بدان دست یافته اند، کپی برداری از تئوری صدامیسم است. آقای تاج زاده بهتر بود قبل از طرح نظریه شان روح صدام حسین را احضار می کردند تا از استاد بزرگ این نظریه چگونگی عملیاتی کردن آن را هم می آموختند، چرا که صدام حسین نیز هم رهبر بود و هم رئیس جمهور و مهم تر از همه انتخابات هم داشت که جزو تفریحات اجتناب ناپذیر اصلاح طلبان بشمار می آید! سخن آخر اینکه اگر عشق سیری ناپذیرتان به قدرت قوه تعقلتان را دچار زوال گردانیده، لااقل به چشمانتان اعتماد کنید تا شاید سیل سراسری اخیر عبرتی برایتان باشد. زمانی که طغیان فرا رسد اصلاح طلب و اصول گرا و میانه رو و چپ و راست را یکجا خواهد برد!