ایران بریفینگ - علی دایی روز گذشته در نشست خبری که بعد از برکناریاش از سرمربیگری سایپا برگزار شد، درباره حکم اخراجش توضیحاتی داد.
دایی گفت: آقایان دلایلی آوردهاند که خودم در آن ماندهام. درحکم اخراجم از واژه مقدس کارگر سو استفاده کردند.
او همچنین به تغییر نام مدیرعامل سایپا اشاره کرد و گفت: مصطفی مدبر مدیرعامل باشگاه برای من حضور حقیقی ندارد؛ سردار غفور را میشناسم.
گفتنی است مصطفی مدبر درجزی که علی دایی به آن اشاره میکند با نام «حاج غفور» بیش از دو دهه مدیر کل حراست سازمان صدا و سیما بود و بعدها مدیر کل اداره بازرگانی صداوسیما شد و با آغاز ریاست علی عسگری از صداوسیما خارج و مدیرعامل شرکت توسعه و نگهداری اماکن و تأسیسات ورزشی کشور شد و پس از آن در اوائل اسفند ۱۳۹۷ سرپرست شرکت فرهنگی ورزشی سایپا شد .
اکنون علی دایی قصد دارد نام او را به ترور قاسلمو وصل کند که میتواند یک تسویه حساب داخلی باشد که به خصلت او برمی گردد، تجربه نشان داده علی دایی تا زمانی که در دایره قدرت باشد از همکاری با هرکه باشد ابایی ندارد اما زمانی که حذف شود همیشه معترض و افشاگر است.
پیام یونسی پور درباره تناقضات اخلاقی علی دایی نوشته است: «دایی پس از آن که سرمربیگری تیم ملی را با دستور مستقیم «محمد علیآبادی» رییس وقت سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور (محمود احمدینژاد) به دست آورد؛ اما وقتی که در تهران مقابل عربستان شکست خورد و برکنار شد ادعا کرد دستور عزل او را احمدینژاد داده است.
به پرسپولیس آمد و ابتدا با «حبیب کاشانی» و در مرحله دوم با «محمد رویانیان» مدیران عامل پرسپولیس درگیر شد.
مطالب بیشتر در سایت ایران بریفینگ
علی دایی همواره هرگونه اتصال به نهادهای بالا را منکر شده است. گاه و بیگاه از رانتها و فساد اقتصادی انتقاد میکند. در حادثه زلزله کرمانشاه با اعلام شماره حساب به یاری مردم شتافت. هرچند که حدود یک سال بعد، حساب بانکیاش از سوی مراجع قضایی مسدود شد و البته انتقاداتی را هم در جامعه نسبت به ضدرفتارها علیه سلبریتیهایی که قصد حمایت از مردم را دارند را برانگیخت.
اما دایی تنها ستاره فوتبال ایران نبود که برای امور خیر آستین بالا زد. گاهی او را به دلیل فریاد زدن کارهای خیریهاش هم نقد کردهاند. علی دایی نوروز سال ۸۹ در گفتوگو با روزنامه ایران گفته بود: «آرزوی شب عید من این است که نامههایی که مردم برای من مینویسند کمتر شود. اینگونه میفهمم که مردم کشورم در آرامش زندگی میکنند.» او اشاره مستقیمی داشت به کمکهای نقدی و غیرنقدیاش به نیازمندانی که از او طلب کمک کردهاند.
آنچه اما در مورد دایی مبهم است، به روابط خاص و نامشخص او با نهادهای بالادست برمیگردد. دایی بارها از نهادهای قضایی درخواست کرده تا وارد جریانهای مالی فوتبال شوند و در عین حال خودش را مبرا از هرگونه اتهام و ابهام دانسته است.
اما به صورت نمونه وقتی علی دایی سال ۸۵ با ضربه سر در زمین فوتبال به صورت «شیث رضایی» کوبید و از سوی کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ۴ جلسه محروم شد، نمایندگان مجلس در حوزههای اردبیل، ارومیه و تبریز با غیر کارشناسی خواندن تصمیمات کمیته داوران، فدراسیون را وادار به تغییر حکم کردند.
حکم کمیته انضباطی یک روز بعد به دستور کمیته استیناف شکست. علی دایی فردای روز بخشش به مجلس رفت، با نمایندگان دیدار کرد و مدعی شد که «عبدالرحمن شاهحسینی» رییس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال باید به دلیل عدم تخصص، از سمت خود برکنار شود. شاهحسینی و اعضای کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ۲۴ ساعت بعد همگی استعفا دادند.
دایی نخستین مربی نبود که در مورد «دستهای پشت پرده» و «سوتهای تعمدی» اظهارنظر کرد، اما تنها مربی بود که موفق شد یک داور فوتبال را با ادعای درخواست واریز پول از طریق «کارت به کارت» خانهنشین کند.
ابهامات در چرایی قرارداد فدراسیون فوتبال با البسه دایی، پرداخت غیرمتعارف وجه به این تولیدی (درحالی که تولیدیهای پوشاک برای تأمین البسه تیمهای ملی باید هزینه پرداخت کنند)، شبهات در مورد واردات و و ارتباط با گمرک، یا حضور دائمیاش طی ۱۴ سال مربیگری در پایتخت از جمله سؤالات زندگی پر راز علی دایی است.
دایی یک بار در برنامه ۹۰ و در مواجهه با علی پروین هم گفته بود: «اگر اراده کنم فردا ده تا مینیبوس آدم از اردبیل میآورم دم خانهات پیاده میکنم که ببینیم زور کی بیشتر است.»
علی دایی آقای گلی است که وقتی مربی شد، با تمامی مدیران بالادستیاش به مشکل خورد. تک تک مدیرانی که با او در باشگاهها یا تیمهای ملی قطع همکاری کردند باید منتظر فاشگوییهای او از روزهایی که کنارش زندگی کرده بودند میماندند. امروز نوبت به سایپا رسیده است. مصطفی مدبر تبدیل میشود به سردار غفور درجزی. نمونه همین اتفاق به اشکال دیگر برای علی کفاشیان، حبیب کاشانی و محمد رویانیان افتاده بود.
علی دایی تا روزی که با فدراسیون فوتبال یا باشگاه پرسپولیس همکاری داشت، نسبت به دخالتهای دولت محمود احمدینژاد در امور فوتبال هیچگونه اعتراضی نکرد. به محض اخراج شدن اما دولت یا رییس جمهور را مسبب و دخیل عزل خود دانست. امروز در سایپا هم ادعایی پیرامون جعلی بودن نام مدیران این باشگاه و سپاهی بودن آنها دارد. آیا طی دو سال اخیر نمیدانست با چه مدیرانی همکاری میکند؟ »
اکنون بخشی از رسانههای خارج از کشور مدیر کل سابق حراست صداوسیما را همان غفور درجزی عضو تیم ترور عبدالرحمان قاسملو میدانند.
تطبیق عکسهای حاج غفور تیم ترور با دو حاج غفور فعلی کار سختی است:
مصطفی مدبر درجزی مورد اشاره علی دایی که سالها با نام مستعار «حاج غفور» مدیر کل حراست صداوسیما بود تا حدود بسیار زیادی کارنامه اش مشخص است و ردی از فعالیت های او در سپاه پاسداران و یا وزارت اطلاعات نمی بینیم ، او با ورود علی لاریجانی به صداوسیما می آید که گفته می شود پیشتر در استانداری خراسان مدیر حراست بوده است اما در پیشینه غفور حاج سالم که نه نام مستعارش همچون مصطفی مدبر که نام واقعی اش محمد غفور است از همان ابتدا به فعالیت اطلاعاتی و اطلاعات رزمی می رسیم.
اینجاست که بیشتر مطمئن می شویم سردار محمد غفور حاج سالم عضو تیم ترور قاسملو باشد که پیشتر در اغلب رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و همچنین نشریه لوموند تصویر وی نیز منتشرشده بود، وی هماکنون معاون هماهنگکننده قرارگاه خاتمالانبیاء هست.
پرویز دستمالچی در سال ۱٣۹۴ در گزارشی مفصل با نام «ترورعبدالرحمان قاسملو و یاران» با انتشار عکس پاسپورت حاج غفور درجزی که وی را امیر منصور بزرگیان اصل هم خوانده است .
در این گزارش عکس پاسپورت حاج غفور که پیشتر در گزارش روزنامه لوموند نیز منتشر شده بود شاید برای اولین بار در یک مقاله فارسی زبان منتشر می شود.
اما سردار محمد غفورحاج سالم کیست؟
صادق محصولی در مورد ورود سردار غفور به دایره فرماندهان سپاه پاسداران میگوید:
من وارد سپاه نشده بودم تا مهرماه سال ۶۰ که تصمیم گرفتند مناطق دهگانه سپاه را راهاندازی بکنند. خب سپاه استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل به اسم منطقه پنج سپاه شد. فرماندهان سپاه در مرکز به این نتیجه رسیدند که من در تبریز سپاه منطقه پنج را راهاندازی و بهعنوان فرمانده منطقه به خدمتگزاری مشغول شوم. جلساتی را باهم گذاشتیم. در ابتدا من مسئولیت فرماندهی را نمیپذیرفتم و حتی یکی از مسئولان سپاه به نام سردار غفور حاج سالم را بهعنوان فرمانده منطقه پنج سپاه پیشنهاد دادم.
سردار غفور از ورودیهای ابتدای سپاه بود و همه افراد مرکزی سپاه هم او را میشناختند- آقای غفور هم این مسئولیت را نپذیرفت.
در بخشی از خاطرات حاج داود کریمی نیز مشخص میشود محمد غفورمدتی هم در ستاد برنامه ریزی کل سپاه پاسداران بوده است:
منطقه هشت کشوری، شامل خوزستان و لرستان میشد و ما میبایستی فرمانده و شورای فرماندهی آن را تعیین میکردیم. بنده با پنج نفر از دوستان ستاد مرکزی حاج طاهر طاهری فر، آقای احمد نکویی [او از نیروهای اولیه ستاد گلف بود]، آقای حسن کامران [حسن کامران خلیلیان[ مسئول تدارکات سپاه قم بود که در آغاز جنگ، ستاد پشتیبانی را در خوزستان ایجاد کرد و در عملیات خیبر هر دو پای خود را از دست داد. آقای خلیلیان بعد از جنگ، فرماندار قم شد. سپس بهعنوان مسئول ایثارگران وزارت کشور به فعالیت پرداخت]، آقای حسن کنگر لو [از نیروهای قدیمی سپاه که مدتی برای ساماندهی تشکیلات سپاه فعالیت میکرد] و آقای مجید بهرامی، شبانه به راه افتادیم. صبح که رسیدیم، متوجه شدیم جایی برای نیروهای اعزامی نیست. نیروها را در مدارس جمع و پخش میکردند و در معرض و تیررس توپخانه دشمن بودند. در آنجا آقای غفور [حاج سالم] که از برنامهریزی سپاه مرکز آمده بود، یک سری از کارها را انجام میداد.
اما محمد غفورحاج سالم چگونه وارد سپاه شد:
او خود درباره ورودش به سپاه پاسداران اینگونه میگوید : « در خردادماه سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شدم. چون هنوز آموزش سپاه به صورت حرفهای راهاندازی نشده بود شهید کلاهدوز به من گفت که به ارتش برو، آموزش ببین و برگرد. لذا حدود شش ماه در پادگان ۰۱ ارتش آموزش دیدم. روز هفتم جنگ، خودم را به سپاه اهواز در میدان چهارشیر رساندم. ازآنجا ما را به گلف انتقال دادند. حدود دو ماه در جنوب ماندم و بعدازآن، به توصیهٔ شهید یوسف کلاهدوز به تهران بازگشتم.
روز ۲۰ مهر سال ۱۳۵۹ جلسهای در زیتون کارمندی که مسئول آن احمد سیاف [زاده] بود، تشکیل شد. آقای محسن رضایی در این جلسه به من گفتند که شما با حسن باقری کارکن. اولین بار او را در همان جلسه دیدم. یادم میآید دوزانو نشسته و به دیوار تکیه داده بود. یک لباس دشداشه بر تن داشت، یک دفتر زیر بغلش و یک دوربین روی دوشش بود.
بعدازاین جلسه، کار من با او (حسن باقری) شروع شد. یک بلیزر هشت سیلندر دو در داشت که با آن برای شناسایی به منطقه میرفتیم.
با توجه به اظهارات خود محمد غفور و اینکه حسن باقری در اول مهرماه ۱۳۵۹ راهی جبهه جنوب شد و از بدو ورود اقدام به راهاندازی واحد اطلاعات رزمی کرد. مشخص میشود که محمد غفور حاج سالم فعالیت در سپاه پاسداران را با کاردر بخش اطلاعات رزمی سپاه پاسداران آغاز کرده و احتمالاً بعدها بهواسطه همین حضور و تجربه در عملیاتهای برونمرزی نیز واردشده است.
اینکه مصطفی مدبر درجزی صداوسیما چه بوده و چه کرده است را به مجال دیگری وا می گذاریم اما به تائید عکس پاسپورت حاج غفور عضو تیم ترور قاسلمو و تطبیق آن با تصویر امروز سردار غفور معاون هماهنگ کننده قرارگاه خاتم الانبیاء می توانیم بگوئیم او بیشتر می تواند عضو تیم ترور باشد تا مصطفی مدبر .